نگاه من
تاریخ نشر یکشنبه ۱۸ آگست ۲۰۱۳ هالند
نگاه من
سلیمان غایب
***
سرد هست در امور تجارت نگاه من
گرم هست در سجود و عباد ت نگاه من
خاک زمین پای خسی گشته ام ولی
خار هست بر دو چشم حقارت نگاه من
گوهر تراش دیدهٔ من نیست اقتصاد
دور هست از حصار سیاست نگاه من
دل را زبان کجاست که از من سخن زند
معراج میکند به فصاحت نگاه من
دیدن به راه حق به دلم مطلبی بود
ریگیست کنج چشم بصارت نگاه من
طعم خوشی به لب نگذارد مرا نفس
دارد ز شور اشک شکایت نگاه من
غایب نگر که میکند از پشت پنجره
راز عدم به هستی، حکایت نگاه من
سلیمان غایب
عایب گرامی ، این سروده هم عالیست . زنده باشید. مهدی بشیر
طعم خوشی به لب نگذارد مرا نفس
دارد ز شور اشک شکایت نگاه من
این شور بسیار قشنگ است کلمۀ شور در بیت شما میتواند ایهام باشد یکی شور و غوغای اشک و یکی شور پرنمک و این شور طعم خوشی لب را که شیرینی است برباد داده – غایب عزیز بسیار زیباست
همچنان فرقی بین (هست) و (است)نیز وجود دارد که هست تثبیت ناشده و (است) موجودیت تثبیت شده میباشد ، اگر از من میشنوید، تمام این (هست) ها را است بسازید بدین ترتیب:
سرد است در امور تجارت نگاه من
سرد هست در امور تجارت نگاه من
گرم است در سجود و عباد ت نگاه من
خاک زمین به پای خسی گشته ام ولی
خار است بر دو چشم حقارت نگاه من
باز هم خود تان بهتر میدانید ، شما استعداد تانرا ثبوت کردید و آینده بسیار درخشانی را انشالله پیش رو خواهید داشت.
شاد و موفق باشید.
حظ بُردم،با تشکرات!
همایون جان بسیار تشکر از رهنمایی شما ، تفاوت بین هست و است را درست درک نکرده بودم ازین به بعد انشالله استفادهٔ درست خواهم کرد
محترم مهدی جان بشیر خیلی ها تشکر از لطف و مهربانی شما ، زنده و صحتمند باشید
جناب غایب عزیز سروده دلنشین تان جهانی لذت را برایم بخشید الهام تان گرم و قلم تان رسا باد .