برای یک دوست شاعرم :
تاریخ نشر چهار شنبه ۲۱ آگست ۲۰۱۳ هالند
برای یک دوست شاعرم :
سلیمان غایب
***
ایدبیر نسخهٔ درمان دلهای کباب
در کلامت لا نه کردهشهوت و شور و شباب
میزنی چشمک به رخسار جنون عشق پیر
یک حریری از ادب پوشیده رویت چونحجاب
آتشیگر در دلت دا رد شرر، این نکته دان
شعلهٔ عشق پس پیری نموده اضطراب
بی هراس از راه دور وصل می باید نمود
جفت پای عفت خود، از تخیل در رکاب
ما کلیم و همدم یک دیگریم در این دیار
پاک باید کرد صورت را ز پوش و از نقاب
گرسرو صورت ز تیزاب خجالت می چکد
هر نفس از سینه میآرد به روی ما گلاب
گر فلک مشکل به سر آورد و دل از من ربود
من به اوج عاجزی اندیشه شستم با شراب
دل به خاک پای هر جنبنده می خواهدسجود
لیک دست هر ریا کاری کند حالش خراب
من به دین پاک قلبان سبکرو ذاهبم
نقش دیواردلم باشد برای من کتاب
غایبا راه سبک فکری ز منطق غافل است
در سوال هستی ما نیست منطق را جواب
سلیمان غایب
درود به غایب گرامی ،شعر زیبا و عالیست. زنده وسلامت باشید. مهدی بشیر
روان و زیبا!
تشکر از استاد عزیز وگرامی مهدی بشیر
جناب غایب عزیز سرودهء زیبا و پر محتوای تان دلپذیر است الهام تان گرم و قلم تان رسا باد .
غائب گرانقدر سرودۀ بسیار زیبا و دلنشین قلم تان پر رنگ و رسا بادا
موفقیت تان را ارزو میکنم
صالحه جان عزیز و گرامی ، تشکر از حسن نظر شما ، صحتمند و مؤفق باشید