محتاج عصا شد
تاریخ نشر جمعه ۲۳ آگست ۲۰۱۳ هالند
محتاج عصا شد
حسن شاه ” فروغ “
۱۸ / ۸ / ۲۰۱۳
لندن
***
افسوس که عُمرم همه بر بادِ فنا شد
گردید کمان قامت و محتاجِ عصا شد
یک چشم زدن رفت جوانی زِکفم زود
آن سرو نهالی که مرا بوده کجا شد؟
یک عُمربخواب وبخیال وبَهوس رفت
یک عُمر فدایِ صنم و جورو جفا شد
دنیا طلبان جمله به مقصد نرسیدند
دارا بدرِ مرگ رسید همچو گدا شد
درگلشن این زندگی صد خارِ بغل بود
فرهاد بَدست پینه و قیس آبله پا شد
دروادیِ عُشاق همگی سر بنهاده
در پایِ بُتان عاشق ودلباخته فدا شد
چون سَر زده اند، نی،زِنیستانِ خیالم
بند، بند به فغان آمده با شورو نوا شد
باسنگِ تجاهُل دوصد آینه شُکستند
قُربانیِ این جهل، بسی آینه ها ما شد
از بسکه فروغ ازخود و بیگانه بنالید
درغُربت و آوارگی هم بی سروپا شد
باتقدیم احترام فروغ از لندن
فروغ عزیز به سلامت . خیلی زیبا و با احساس سروده اید. موفق باشید.
مهدی بشیر
فروغ گرامی, بسیار زیبا و دلنشین است ، خدا شما را بی پا نسازد، صحتمند و خوشبخت باشید
ازمهدی بشیرعزیزم ممنون ومشکورم
خدا سپاسگذارم بدعای شما دوستان انشا الله که خوبم ازشما هم غایب عزیز تشکر میکنم
بسیار زیبا و بامعنی و پرکیف – موفق باشید فروغ صاجب.
همایون عزیز ممنون سپاسگذارم