مکه مکرمه
تاریخ نشر سه شنبه اول اکتوبر ۲۰۱۳ هالند
مکه مکرمه
تـتـبع، نګارش و نوشـــتـه از:
الحاج امنین الدین « سعیدی – سعید افغانی »
وداکـتر صلاح الدین «سعید ی – سعید افغانی »
سپتمبر ۲۰۱۳
خواننده محترم !
حج امانتى الهى و چهارمین رکن اسلام بعد از «نماز»، «زکات»، و « روزه » میباشد .در اهمیت حج همین قدر بس است که در روایت اسلامی آمده است: «اگر مسلمانى مستطیع شود و به مکه نرود و بمیرد، شایسته نام مسلمانى نیست و یهودى یا نصرانى از دنیا خواهد رفت.»
خداوند متعال ؛ مقدس ترین و پاک ترین مکان را در روی زمین برای بنای خانه « کعبه » خویش برگزید و آن مکان را سرزمینی امن و مورد توجه مسلمانان جهان قرار داد.
« إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّهَ مُبارَکاً وَ هُدیً لِلْعالَمِینَ فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً» .
( آل عمران : ۹۶ و ۹۷) و کعبه را قبله مسلمانان قرار داد ، تا میلیون ها مسلمان، در هر شبانه روز، چندین نوبت به سوی آن نماز گزارند .« فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَهً تَرْضاها» .( بقره : ۱۴۴ )« وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَهً لِلنّاسِ وَ أَمْناً» .( . بقره: ۱۲۵) از سوی دیگر، خداوند مکه را زادگاه پیامبر خدا ( صلی الله علیه وآله) و محلّ
رشد و سکونت آن حضرت قرار داد و اگر مشرکان ایشان را از مکه اخراج نمی کردند، در آن جای سکونت دایمی اختیار میکردند ، چنانچه چنین فرموده است :
«اگر قوم من، مرا از مکه بیرون نمی کردند، در جای دیگری سکونت نمی گزیدم.» ( سنن ترمذی، ج۲ ، ص۷۲۳ ; مستدرک حاکم، ج۱، ص۳۲۵)
عربستان سعودی :
کشورعربستان سعودى دو میلیون و دوصد و چهل هزار کیلومتر مربع مساحت دارد و جمعیت آن تقریبآ ۱۳ میلیون نفر است. این کشور در جنوب غربى آسیا موقعیت دارد ، از شمال به کشورپادشاهی اردن هاشمى، عراق و کویت و از شرق به خلیج فارس وکشور های خلیج ، و از جنوب به جمهورى یمن و از مغرب به بحر سرخ محدود است. پادشاهى در عربستان موروثى است .
پایتخت عربستان ریاض است و مراکز دینى این کشور دو شهر مکه و مدینه میباشند. مردم عربستان مسلمان هستند ، اما ؛ در فروع، پیروی مذهب امام احمد بن محمد بن حنبل ( م – ۲۴۲) و در اصول اعتقاد، پیرو مکتب ابوالحسن ابوالحسن (م – ۳۳۰) میباشند.
ضمنآ باید گفت که در کشورعربستان تعدادی از پیروان محمد بن عبدالوهاب نیز وجود دارد اند. که وى در شهر «عُیَیْنه» از بلاد نجد متولد شد. فقه حنبلى را ز پدر خویش آموخت و سرانجام بر اثر خواندن کتابهاى ابن تیمیه (۶۶۱ – ۷۲۸) و شاگرد او ابن قیم (۶۹۱ – ۷۵۱) روش آنان را پذیرفت. البته ابوالحسن ابوالحسن و محمد بن عبدالوهاب معروف به ظاهرى هستند؛ یعنى بر ظاهر معناى قرآن و احادیث اعتقاد دارند.
قابل تذکر است که : محمد بن سعود سر سلسله خاندان سعودى، که در قریه درعیه ( نزدیک ریاض فعلى) اقامه داشت، نیز به ایشان گروید و پس از او ، پادشاهان دیگر نیز از وى پیروى کردند.
مکه :
مکه « ام القرى » و مرکز ظهور دین اسلام است و گذشته از شرافت و قداستى که از آغاز خلقت و به خصوص از زمان حضرت ابراهیم علیه السلام داشت و اولین آیه مبارکه قرآن کریم « اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ « سوره العلق » نیز در مکه بر رسول الله صلى الله علیه و سلم فرود آمد.
مکه در ارتفاع ۳۳۰ متر از سطح بحر قرار دارد و رشته کوههاى متعددى آن را فرا گرفته است. فاصله مکه تا شهر بندری جده حدود هشتاد کیلومتر و درجه حرارت آن در زمستان و تابستان میان ۱۸ تا ۴۷ درجه بالاى صفر متغیر است.
هر چند این شهر از هزاران سال پیش به قداست معروف بوده اما ؛ سراسر این تاریخ جز آغاز و آخر آن به درستى روشن نیست. به اساس فرموده قرآن عظیم الشان ، نخستین کس : ابراهیم « ع » بود که خانواده خود را در این سرزمین بى آب وعلف جاى داد تا این که در دورههاى پس از آن، گروهى به نام «عمالیق» بر آن مسلط شدند.
در سده چهارم میلادى بر اثر به هم خوردن اوضاع اجتماعى و اقتصادى جنوب عربستان، دستههایى از مردم جنوب به دیگر نقاط شبه جزیره مهاجرت کردند.
قبیله که به نام « جُرْهم » معروف بودند در مکه ساکن شدند و کار اداره شهر را به عهده گرفتند. پس از آنان قبیله « خزاعه » بر آنجا سلطه یافتند و در آغاز سده ششم میلادى قصى فرزند کلاب ، جدّ اعلاى رسول خدا صلى الله علیه وآله قریش را، که در بیابانها و درههاى بیرون مکه مىزیستند، به شهر آورد و ریاست مکه را در دست گرفت و «دار الندوه» را تأسیس کرد.
دار الندوه نخستین و تنها مجلس مشاوره در سراسر عربستان بود. این مجلس سپس منزلگاه خلفا و امرا گردید، سپس اندک اندک بناى آن رو به ویرانى نهاد و سرانجام جزو مسجد گردید .
مسجد الحرام :
نام مسجدى است که گردا گرد کعبه شریفه قرار دارد و قدیمى ترین و مشهور ترین مسجد در تاریخ اسلام به شمار مىرود.
تاریخ نشان دهنده آن است که : تا پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و سلم مردم خانههاى خود را نزدیک به خانه کعبه مىساختند، ولی ؛ در دوران خلفا از آن جلوگیرى کرده و به تدریج بر مساحت مسجد افزودند؛ به شکلى که هم اکنون حدود یکصد و هشتاد هزار متر مربع مساحت دارد.
مسجدالحرام از طرف شرق، به کوه ابوقبیس، از سمت غرب به جبل عمر و خیابان شبیکه، از شمال به خیابان شامیه و کوه هندی و از سمت جنوب به سرک اجیاد و مسفله محدود است.
قرار احصایه مسجد حرم شصت و دو دروازه بزرگ و کوچک را درا میباشد ؛ سه در اصلى و بزرگ آن به نامهاى « باب العمره »، « باب السلام » و « باب ملک عبد العزیز » معروف است و بر هر یک دو مناره به ارتفاع ۹۲ متر با قاعدهاى به ابعاد ۷ * ۷ متر قرار دارد و بر تارک هر مناره، هلالى به ارتفاع ۶/۵ متر از برنز طلاکارى است.
هفتمین مناره مسجد بر در « باب الصفا » است. دو مناره بزرگ نیز که هر یک به ارتفاع ۸۹ متر است در ضلع غربى مسجد، در توسعه اخیر بنا گردیده است که بدین ترتیب تعداد آنها به نُه عدد رسیده است. مسجد با وسعت فعلى گنجایش حدود یک میلون نمازگزار را دارد.
اسماء کعبه:
«البیت العتیق» و «البیت الحرام» . کعبه ارتباط مستقیم به ارکان اسلام دارد مخصوصاً فریضه حج، زیارت و طواف کعبه رکنی از ارکان حج است. همچنین در ادای فریضه نماز نیز کعبه قبله گاه مسلمانان است.
یک نماز در مقابل کعبه در مسجد الحرام برابر با صد هزار نماز و یک درهم خرج کردن در راه خدا در آن سرزمین برابر با صدهزار درهم است.
دلیل نامگذاری کعبه به بیت الحرام این است که خداوند ورود مشرکان را به این مکان مقدس حرام و ممنوع فرموده است.
بیت الله الحرام در طول تاریخ مورد احترام همگان بوده است. در احادیث آمده است که در آغاز آفرینش سراسر زمین را آب فرا گرفته بود و نخستین خشکی که آفریده شد زمین زیر کعبه بود که خشکیهای دیگر از آن گسترده گشت.
بر اساس روایات اسلامی :
کعبه را ابتدا حضرت آدم علیه السلام ساخت و سپس حضرت ابراهیم علیه السلام به کمک پسرش اسماعیل علیه السلام تعمیر و بازسازی کرد. کعبه در زمان رسول الله صلی الله علیه و سلم و قبل ازبعثت، به دست قریش و با همکاری رسول خدا، بر اساس بنای اولیه ابراهیم علیه السلام، دوباره بازسازی شد.
خداوند کعبه و اطراف آن را «حرم» قرار داده است؛ یعنی مقدس شمرده و ارتکاب گناه و قتل و شکار و تجاوز به جان و مال مردم و جنگ و دزدی و راهزنی و … را در آن جایز ندانسته است. وقتی مجرمی به آنجا پناه ببرد کسی حق مواخذه او را ندارد .
خانه کعبه:
کعبه ساختمان چهار گوشه مسقفى است در داخل مسجد الحرام که نماى ظاهرى آن را سنگهاى مایل به رنگ خاکسترى تشکیل مىدهد و در تمام مدت سال، باپردهاى سیاه که حاشیه فوقانى آن با نخهاى طلایى قلاب دوزى شده، پوشیده است.
کعبه مقدس ترین مکان در دین مقدس اسلام است . بلندى خانه کعبه تقریباً ۱۵ متر است. طول ضلع درِ کعبه، یعنى از رکن اسود تا رکن عراقى ۶۸/۱۱ متر طول رکن عراقى تا شامى؛ طرفى که حجر اسماعیل در آن قرار دارد ۹ متر و ۹۰ سانتى متر طول رکن شامى تا رکن یمانى ۰۴/۱۲ متر و طول رکن یمانى تا رکن اسود ۱۸/۱۰ متر است. درِ خانه بر ضلع شرقى قرار دارد و بلندى آن از زمین دو متر است.
در تمام سال، جز هنگامى که بخواهند داخل خانه را شستشو کنند، و یا میهمانى بلند پایه از کشورهاى اسلامى داشته باشند بسته است.
اعمار وترمیم کعبه :
مورخین مینویسند که : ساختمان کعبه ۱۰ بار اعمار وبنیان آن گذاشته شده است .
بنیان که توسط الملائکه ، بنیان که توسط ادام علیه السلام ، بینان که توسط شیث علیه السلام ، بنیان که توسط ابراهیم علیه السلام و پسرش اسماعیل ، بنیان العمالقه، بنیان جرهم ، بنیان مضر ، بنیان قریش ، بنیان عبدالله ابن زبیر ، وبنیان حجاج ابن یوسف الثقفی .
ساختمان فعلی کعبه از زمان حجاج بن یوسف ثقفی و بازسازی همان ساختمان در دوران خلافت « سلطان مراد چهارم » از پادشاهان عثمانی است که در سال ۱۰۴۰ هجری بر اثر سیلاب در داخل مسجد الحرام و تخریب آن از نو باسازی گردید. این ساختمان استحکام و قدرتمندی کامل دارد، که تا بحال پابرجا و استوار ماندهاست.
حجرالأسود :
به حجر الأسود « رکن» نیز گفته مى شود; زیرا در مهمترین رکن از بیتالله الحرام قرار گرفته است .حجرالأسود در محلی است که طواف از آنجا آغاز مى گردد و آن رکن شرقى خانه کعبه میباشد .
این رکن دارى یک متر و نیم ارتفاع از سطح زمین مطاف است تا اینکه هر انسانى ، به استثنى کودکان، بتوانند آن را بوسیده و استلام کنند. حجرالأسود در اصل سفید بوده و گفته مى شود که در اثر دست کشیدن کفار و گناهکاران به آن، به رنگ سیاه تغییر یافته است.
و نیز گفته مى شود که این سنگ هماکنون از درون سفید است لیکن ظاهر آن بر اثر آتش سوزى ، که در دوران قریش و ابن زبیر در کعبه اتفاق افتاد، سیاه شده است.
هم اکنون حجرالأسود از قطعی کوچکى که به هم اتصال داده شده، تشکیل گردیده است. گفتنى است تمامى این قطعات به وسیله طوقى از نقره خالص پوشیده شده است. این سنگ حدود نیم ذراع در درون دیوار کعبه قرار داده شده است، آنچنانکه در این باره گفته اند:
مقدار طول حجرالأسود نیم ذراع و عرض آن ثلث ذراع، یک قیراط کم، مى باشد.
حجرالأسود به دوران حضرت ابراهیم خلیل (علیه السلام) برمى گردد. بدین صورت که به هنگام بنى کعبه به دست ابراهیم ب ه همراه فرزندش اسماعیل، اسماعیل سنگها را بر روى شانه خود حمل مى کرد و به دست ابراهیم مى داد تا اینکه به جایگاه حجرالأسود در رکن رسیدند، در این هنگام ابراهیم به فرزندش اسماعیل گفت:
سنگى را برى من بیاور که دراینجا قرار دهم تا راهنمایى باشد برى محل آغاز طواف.
پس اسماعیل در پى یافتن آن سنگ روان گردید و بعد از مدّتى مراجعت کرد در حالى که حجرالأسود را در دست حضرت ابراهیم دید ! خداوند عزّ و جلّ این سنگ را به هنگام طوفان در دوران حضرت نوح ( علیه السلام ) در کوه ابوقبیس به ودیعت نهاده و به او فرموده بود: اگر روزى خلیل مرا دیدى که خانهى برى من مى سازد، پس آن را برى وى آشکار گردان.
اسماعیل وقتى آن را دید، پرسید:
اى پدر، این سنگ را از کجا آوردى ؟ ابراهیم پاسخ داد: آن را از سوى کسى فرستادهاند که مرا به سنگ تو واگذار نکرد. آن را جبرئیل برى من آورد.
هنگامى که جبرئیل سنگ را در جایگاهش قرار داد، از شدّت سفیدى ، نورى از خود منتشر مى کرد. بطورى که شرق و غرب و شمال و جنوب را در برگرفت. شعاع این نور تا انتهى نشانههى حرم (= انصاب) مى رسید.
« ازرقى » درباره رنگ سیاه این سنگ مى گوید:
«شدّت سیاهى آن به علّت آتش سوزی های مکرّرى است که یکى پس از دیگرى در دوران جاهلیت و اسلام در کعبه رخ داد، تا آنجا که کعبه را به ویرانى کشانید. علت ساختمان قریش پیش از ظهور اسلام نیز آتش سوزى مهیبى بود که در آن رخ داد و تمامى کعبه را به ویرانی تبدیل کرد. پس از آن بود که کعبه را دوباره بنا نهادند و بار دیگر نیز در دوران ابن زبیر آتش دامن کعبه را دربرگرفت، بطورى که حجرالأسود را به سه قسمت تقسیم کرد.
پس ابن زبیر به هنگام ساختمان خویش از کعبه، حجرالأسود را در میان طوقى از نقره قرار داد و آن را بر رکن اصلى خود نهاد .»
از گفته ازرقى این چنین بر مى آید که سیاهى حجرالأسود براثر آتش سوزیهى مکرّر در کعبه بوده است. همچنین آشکار مى گردد که حجرالأسود از ابتدى آفرینش و ساختمان کعبه، به وسیله فرشتگان و سپس حضرت آدم (علیه السلام ) و فرزندش شیث ( علیه السلام ) وجود داشته و در همین جایگاه بوده است.
روایات و احادیث فراوانى در این زمینه به دست ما رسیده ک ه حجرالأسود از بهشت نازل گردیده است; از آن جمله، احمد از انس بن مالک و نساء از ابن عباس روایت کرده اند که پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود:
«الحجر الأسود من الجنّه»; «حجر الأسود از بهشت است.»
و نیز احمد و دیگران روایت کرده اند که پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود:
« الحجر الأسود من الجنه و کان أشدّ بیاضاً مِنَ الثَّلج حتّى سوَّدتْهُ خطایا أهل الشرک »
« حجرالأسود از بهشت است و سفیدى آن از سفیدى برف بیشتر بود لیکن خطى مشرکان و کافران رنگ آن را به سیاهى تبدیل ساخت ».
در باره رنگ سیاه حجرالأسود، مطالبى در تاریخ آمده که به ذکر برخى از آن مى پردازیم
ازرقى به هنگام سخن درباره ساختمان کعبه به وسیله ابن زبیر، از شرحبیل ازبى عون از پدرش روایت کرده است که گفت :« حجرالأسودِ شکاف خورده و سیاه شده در اثر آتش سوزى را دیدم در حالى که درون آن همانند نقره سفید بود» .
همچنین ازرقى به هنگام این ساختمان، از منصور بن عبدالرحمن حجبى (پرده دار)، از مادرش روایت کرده است که گفت: رنگ حجرالأسود پیش از آتش سوزى همانند رنگ سنگ مقام بود لیکن هنگامى که آتشسوزى رخ داد، این سنگ سیاه گردید. به هنگام این آتشسوزى حجرالأسود سه قطعه شد که ابن زبیر آن را در طوقى از نقره قرار داد.
ابن جبیر در سفرنامهاش، که به سال ۵۷۸ هجرى صورت گرفته، آنگاه که به مکه مى رسد، از مشاهدات خود درباره حجرالأسود اینگونه توصیف مى کند:
« در قطعه سالمى که در سمت راست استلام کننده حجرالأسود واقع است، نقطه سفید رنگ کوچکى دیده مى شود که همانند خالى در آن صفحه مبارک مى درخشد. این نقطه سفیدرنگ بگونهى است که نگاه کردن به آن موجب جلى چشم مى گردد.»
در کتاب «الاشاعه لأَشراط الساعه » به هنگام سخن درباره از جا در آوردن حجرالأسود به وسیله قرامطه، در سال ۳۱۷ هجرى ، این گونه مى نویسد: محمد بن نافع خزاعى گوید:
« در حجرالأسود زمانى که از جا کنده شده بود، دقت کردم، سیاهى را فقط در بالا و رأس آن دیدم، در حالى که سایر قسمتهى آن سفید بود. طول این قطعه سنگ کمى بیشتر از یک ذراع به نظر مى رسید ».
در کتاب « جامع اللطیف » نوشته ابن ظهیره قرشى آمده است :
« قاضى عزالدین ابن جماعه» گفت: به هنگام اولین سفر حج خود در سال ۷۰۸ هجرى ، نقطهى سفید رنگ که برى هر شخصى مشهود بود، در آن دیدم لیکن در سفرهى بعدى خود، کوچک شدن آن نقطه سفید رنگ کاملاً آشکار و واضح بود » .
ابن ظهیره در کتاب خود « جامع اللطیف » از مناسک ابن خلیل متوفى این گونه روایت کرده است که:
« در قسمتى از حجرالأسود، که سمت درِ کعبه معظمه قرار گرفته، همواره سه نقطه سفید شفاف ر مى دیدم که نخستین نقطه سفید رنگ و بزرگترین آنها به اندازه دانه ذرّتى بود و نقطه دوم کنار آن و کوچکتر از آن بود و نقطه سوم در کنار نقطه دوم و کوچکتر از نقطه دوم و به اندازه دانه ارزن بود» .
من همواره در این سه نقطه نظر داشتم و احساس مى کردم که با گذشت زمان، این نقطههى سفید رنگ کوچکتر مى شود.
حجرالأسود در طولتاریخ، به علّت آتش سوزیهى مکرر و صدمات دیگر، موجب تَرَک خوردن وجداشدن قطعاتى ازآن گردید کهنخستین بار به هنگام دوران ابن زبیر اتفاق افتاد وحجرالأسود به سه قطعه جدا از هم تغییر یافت. این آتش سوزى در سال ۶۴ هجرى اتفاق افتاد که ابن زبیر سه قطعه سنگ را در طوقى از نقره خالص گذاشت و سپس آن را در جایگاه اصلى خود، در رکن قرار داد.
از این پس حوادث دیگرى رخ داد که در نتیجه ، این سنگ به چندین قطعه جدا از هم مبدّل گردید، از اینرو همواره امیران و پادشاهان به هنگام ساختمانکعبه دقّت کافى را به هنگام جابجایى آن داشته اند، تا آنجا که در ساختمان سلطان مراد چهارم که در سال ۱۰۴۰ هجرى اتفاق افتاد، از بیم آسیب دیدن حجرالأسود، آن را از جای خود تغییر ندادند بلکه اطرافش را با دقت کافى ، مستحکم کردند.
حجرالاسود هنگامى که طوق نقرهى آن در سال ۱۳۷۵ هجرى جهت مرمت اطراف آن برداشته شد.
حجرالاسودسنگ جنتی :
حجرالاسود، سنگی است سیاه رنگ مایل به سرخی وبیضی شکل به قطر سی سانتیمتر که در آن نقطه سرخی نیز دیده میشود و بر دیوار رکن کعبه منصوب است و حاجیان هنگام طواف کعبه تبرکاً آن را لمس می کنند و پیش از اسلام نیز این مورد احترام بوده است. http://sports.groups.yahoo.com/group/smsojok/join
در حقیقت در شمار عناصر اصلی کعبه بوده است. به همین لحاظ حضرت محمد صلی الله علیه وسلم آنرانگاه داشت و دیگر سنگهایی را که به شکل بت ساخته شده بود، به دور ریخت.
حجرالاسود در جریان تخریب کعبه، که پنج سال پیش از بعثت صورت گرفت، در فاصلهای دور از مسجد افتاده بود.
در روایات تاریخی امده است که :
در زمان نصب آن به جای خود، قریش در بین خود به نزاع و اختلاف پرداختند، اما با فهم ودرایت محمدصلی الله علیه وسلم ، همه قریش در فضیلت آن سهیم شدند و عاقبت به دست خود او نصب گردید. به مرور زمان و در اثر تحولات و تغییرات، از حجم نخستین این سنگ کاسته شد و حتی به چند پاره تقسیم گردید که آخرین بار قسمتهای مختلف آن را به یکدیگر متصل کردند و آن را در محفظهای نقرهای قرار دادند.
در حال حاضر تنها به آن اندازه که برای بوسیدن و استلام لازم است، جای گذاشته اند.
در سال ۳۱۷قمری یکی از فرقههای منسوب به اسماعیلیان که به «قرامطه» شهرت داشت، حجرالاسود را از کعبه برداشت و به احساء ( منطقهای در شرق عربستان) برد. این گروه به مدت ۲۲ سال- چهار روز کم – تا سال ۳۳۹ هجری سنگ را در آنجا نگاه داشتند و سپس در عید قربان همین سال، آن را به جای اولی خویش باز گرداندند. پس از آن، طی سالهای پیاپی، حجرالاسود به طور عمد یا غیرعمد از جای خود کنده شد و هر بار اجزایی از آن خرد و جدا گردید. هر بار این اجزا به هم چسبانده شد و همان گونه که گذشت، اکنون مجموعه آن در هالهای از نقره قرار داده شدهاست.
حجر الاسود سنگ جنتی است :
حجر الاسود سنگی است که خداوند آنرا ازجنت نازل کرده است. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: « نزل الحجر الأسود من الجنه » (روایت ترمذی ۸۷۷ و نسائی ۲۹۳۵)، یعنی: (حجر الاسود از جنت نازل شده است).
ــ در روایات اسلامی آمده است که حجر الاسود در ابتدا از شیر سفید تر بوده است، ولی گناهان بنی آدم آنرا سیاه ساخته است. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند:
« نزل الحجر الأسود من الجنه وهو أشد بیاضا من اللبن فسودته خطایا بنی آدم » (روایت ترمذی ۸۷۷ و أحمد ۲۷۹۲ ابن خزیمه ۴ / ۲۱۹). و محب طبری گفت: « در سیاه ماندن حجر الاسود عبرتی است برای پندگرفتگان، زیرا اگر گناهان بنی آدم روی سنگ سخت اثر کرده، پس اثر گناه بر قلب بنی آدم (که از گوشت است و از سنگ نرمتر است) بیشتر است» (فتح الباری ۳ / ۴۶۳).
حجر الاسود روز قیامت به کسانی که آنرا بحق لمس کرده اند شهادت میدهد. پیامبر صلی الله علیه و سلم در مورد حجر الاسود فرمودند: « والله لیبعثنه الله یوم القیامه له عینان یبصر بهما ولسان ینطق به یشهد علی من استلمه بحق » (روایت ترمذی ۹۶۱ وابن ماجه ۲۹۴۴)، یعنی : ( قسم به الله که الله روز قیامت آنرا (حجر الاسود را) برمی انگیزد و دو چشم بینا و زبانی گویا دارد و شهادت میدهد برای کسانی که آنرا بحق لمس کرده اند». و کلمه « بحق » یعنی « لمس کردن حجر الاسود به روش شایسته» اینرا میرساند که جائز نیست که نزد حجر الاسود کسان دیگر را اذیت کرد و یا به جدال و دعوا پرداخت، زیرا حدیث میگوید به کسانی که آنرا به حق یعنی بطوریکه شایسته است شهادت میدهد و نه کسانی که بر حساب اذیت و آزار مردم آنرا لمس میکند.
ــ هر طوافی از حجر الاسود شروع میشود، با بوسیدن آن، و یا لمس کردن، و یا با اشاره به آن، و دلیل لمس حجر الاسود روایت جابر بن عبدالله است که گفت: « أن رسول الله صلی الله علیه وسلم لما قدم مکه أتی الحجر فاستلمه ثم مشی علی یمینه فرمل ثلاثا ومشی أربعاً» (روایت مسلم ۱۲۱۸)، یعنی: «وقتی که پیامبر صلی الله علیه و سلم به مکه آمد نزد حجر الاسود آمد و آنرا لمس کرد سپس از طرف راست سه بار با مشی سریع طواف کرد و چهار بار با مشی آرام». و دلیل بوسیدن حجر الاسود روایت عمر رضی الله عنه است که نزد حجر الاسود آمد و آنرا بوسید و گفت:
« إنی أعلم أنک حجر لا تضر ولا تنفع ولولا أنی رأیت النبی صلی الله علیه وسلم یقبِّلُک ما قبلتک» ( روایت بخاری ۱۵۲۰ ومسلم ۱۷۲۰)، یعنی: ( من میدانم که تو سنگ هستی و هیج ضرر و نفعی نداری، و اگر نمیدیدم که پیامبر صلی الله علیه و سلم تو را میبوسید هرگز تو را نمیبوسیدم).
و دلیل اشاره به حجر الاسود روایت ابن عباس است که گفت: « طاف رسول الله صلی الله علیه وسلم علی بعیره وکان کلما أتی علی الرکن أشار إلیه وکبَّر» (روایت بخاری ۴۹۸۷)، یعنی: ( پیامبر صلی الله علیه و سلم بر روی شترش طواف کرد و هر گاه نزد حجر الاسود میرسید به آن شاره میکرد و تکبیر میگفت) .
و اگر توسط دستش و یا وسیله ای حجر الاسود را لمس کند سنت است که دستش و یا آن وسیله را ببوسد، بدلیل روایت نافع که گفت: « رأیت ابن عمر یستلم الحجر بیده ثم قبل یده، وقال ما ترکته منذ رأیت رسول الله صلی الله علیه وسلم یفعله » (روایت مسلم ۱۲۶۸)، یعنی: ( ابن عمر را دیدم که حجر الاسود را با دستش لمس میکرد و سپس دستش را میبوسید و میفگت از زمانی که دیدم پیامبر صلی الله علیه و سلم آنرا انجام داد این عمل را ترک نکرده ام).
و همچنین به دلیل روایت أبی الطفیل رضی الله عنه که گفت: « رأیت رسول الله صلی الله علیه وسلم یطوف بالبیت ویستلم الرکن بمِحْجَن معه ویقبِّل المحجن» (روایت مسلم ۱۲۷۵)، یعنی: ( پیامبر صلی الله علیه و سلم را دیدم که دور خانه کعبه طواف میکرد و حجر الاسود را با سپرش لمس میکرد و سپس آن سپر را میبوسید).
ــ لمس حجر لاسود گناهان را از بین میبرد. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: « إن مسحهما کفاره للخطایا» (روایت ترمذی ۹۵۹)، یعنی: (مسح کردن حجر الاسود کفاره گناهان است)
در ضمن نباید فراموش کرد که : حجرالاسود آغاز و پایان طواف بوده و برابر آن سنگ سیاهی روی زمین(تا انتهای مسجد) کشیده شدهاست. به علاوه، چراغی سبز رنگ بر دیوار مسجد برابر حجرالاسود نصب شده تا راهنمای طواف کنندگان باشد.
ارکان کعبه :
هر یک از چهار ضلع خانه یا چهار رکن آن، به نامى موسوم است، رکن شمالى را «عراقى»، رکن غربى را «شامى»، رکن جنوبى را «یمانى» و رکن شرقى را «اسود» گویند. خانه کعبه مربع شکل و مسقف و داخل آن داراى سه ستون است. در بازسازى سال ۱۳۷۵ ه ش. دیوارهاى داخلى آن را تعمیر و سنگهاى جدید بر آن نصب کردهاند.
پرده کعبه در عصر اسلامی :
در عصر اسلام، اولین کسی که کعبه را پرده پوشی کرد، پیامبر بزرگوار اسلام محمد صلی الله علیه وسلم بود که بعد از فتح مکه صورت گرفت .
مورخین مینویسند : نوع پرده کعبه در آن زمان از تکه یمانی تهیه دیده شده بو د ومصارف آنرا پیامبر اسلام از بیت المال تهیه کرد.
درمورد اینکه در زمان خلافت حضرت ابوبکر صدیق از کدام نوع تکه برای پرده کعبه استفاده بعمل می امد ، اطلاعات دقیقی وجود ندارد ، ولی مورخین مینویسند که : در زمان خلافت امیر المومنینحضرت عمر پرده کعبه ازتکه نوع « قباطی» بود ، واز جمله تکه های مشهور کشور مصری میباشد .
امیر المومنین در زمان خلافت خویش به مسولین خویش در مصر وظیفه سپرد که پوش کعبه را در مصر بدوزوند . که از آن زمان پرده کعبه در مصر دوخته میشود.
محقیقن مینویسند: در زمان خلافت حضرت عثمان برای پرده کعبه از تکه « قباطی» وبرخی از اوقات پرده « یمانی » استفاده بعمل میاوردند .
میگویند در زمان خلافت یزید بن معاویه وابن زبیر وعبد المک بن مروان پرده کعبه با دیباج پوشانیده میشود .
طبق روایات در زمان عباسیان پوش کعبه را در هر سال سه بار نو وتجدید میگردند.
طوریکه گفته امدیم تا سال ۶۶۱ پوشش کعبه به انحصار حاکمان مصر بود، وهمیشه پرده کعبه از طرف خلفای عباسی تهیه میشود .
میگویند در زمان ناصر الدین الله که در سال ۵۷۵ هـجری قمری به خلافت رسید پوشش سبز رنگی از دیباج به کعبه پوشانید و از زمان خلفیه مأمون تا این زمان پرده به رنگ سفید بود ولی همین ناصر الدین الله در سال ۶۲۱ رنگ پرده کعبه را به رنگ سیاه تغییر داد واز آن تاریخ تا به امروز رنگ پرده کعبه سیاه میباشد
در سال ۶۴۴ در اثر طوفان شدیدی که در مکه رخ داد ، پرده کعبه بر اثر این طوفان ، پاره شد و نایب حاکم یمن از شیخ حرم به نام منصور بن منعه بغدادی خواست که پرده را او تهیه کند. او گفت: پرده را فقط از مال خلیفه می توان تهیه کرد و مبلغ سیصد هزار دینار قرض کرد و پرده ای از پنبه تهیه و به آن رنگ سیاه زد و به کعبه پوشانید.
ابن ابوصیف مفتی مکه، در عصر خود از یکی از شیوخ نقل می کند: علت این که پوشش کعبه رنگ سیاه دارد این است که او زائرانی را که در طول تاریخ طوافش می کردند، از دست داده و عزادار آنهاست.
بعد از انقراض عباسیان، چندین سال پرده از یمن آمد و در سال ۶۵۹ ملک مظفر از یمن فرستاد و اولین کس از ملوک مصر که پوشش کعبه را تقدیم کرد، ملک ظاهر بند قداری بود که در سال ۶۶۱ فرستاد و در سال ۷۴۳ ملک صالح اسماعیل بن محمد قلاوون پادشاه وقت در مصر قریه ای را در نواحی قاهره، در منطقه « قلیوبیه» برای پوشش کعبه و حجره نبوی وقف کرد.
زمانیکه عثمانی ها بر حجاز و مصر مسلط شدند، تهیه پرده کعبه در انحصار آنان در آمد ، آنها پرده کعبه را از مصر از محل اوقافی که برای این منظور بود، آماده و ارسال می کردند. در عهد سلیمان شاه بن سلیمان خان اوقاف کعبه در مصر، مخارج پرده را تأمین نکرد و لذا سلیمان شاه ۱۰ قریه دیگر در مصر خریداری کرد و بر اوقاف کعبه افزود.
برای این ۱۰ قریه وقفنامه مفصلی تهیه شد و طی آن منافع حاصل از این ده قریه به تهیه پرده کعبه اختصاص یافت.
به همین جهت بود که در مصر فابریکه بر ای بافت پرده کعبه تأسیس شد. این فابریکه نزدیک قصر سلطان بود و به «قصر الکسوه» شهرت یافت. رئیس دار الکسوه را «ناظر الکسوه» می نامیدند. هم اکنون نیز در قاهره محله ای به نام قصر الکسوه وجود دارد.
رشدی صالح مورخ مشهور عربی مینویسد :
تا سال ۱۳۳۳ عادت بر این بود که تنها نام سلطان عثمانی بر کسوه نوشته می شد ولی در این سال نام سلطان کامل حسین نیز، که بر مصر سلطنت داشت، در کنار نام عثمانی نیز اضافه شد شد.
سلسله بافت وتهیه پرده کعبه تا سالهای ۱۳۴۴ از منطقه « احسا » مصر بطور نورمال ادامه داشت .
آغاز بافت پرده کعبه در مکه:
بعد از اینکه در سال ۱۳۴۵ روابط میان مصر و حجاز تیره شد ، این روابط ساخت پرده کعبه را هم تحت تاثیر خویش قرار دارد ، بنابر خرابی جو سیاسی دیگر پرده کعبه از مصر نیامد، شیخ عبدالعزیز کوشش کرد تا پرده کعبه را در عربستان سعودی تهیه بدارد بنآ در سال ۱۳۴۶ وی مؤسسه ای را جهت بافت پرده بافی کعبه در محله اجیاد مکه تأسیس و از کشور هند بافندگانی ماهر را برای دوخت پرده کعبه استخدم کرد ،حضور ماهرین هندی تا زمانی ادامه یافت ، تا زمانیکه مردم مکه نوع بافندگی را از دست دوزان هندی اموختند .
بنآ برای اولین بار پوش کعبه ، در سال ۱۳۴۶ در مکه بافته شد .واین پروسه تا سالهای ۱۳۵۸ ادامه داشت . ولی در سال ۱۳۵۸ زمانیکه روابط سیاسی مصر با کشور سعودی بهبود نسبی یافت ، حکام دولت مصر ازشیخ عبدالعزیز تقاضا ء نمودند ،تا اجازه فرمایند تا کسوه کعبه بار دیگر کما فی سابق در مصر در فابریکه قدیمی وتاریخی اش دوخته وساخته شود ، عبدالعزیز به این در خواست مصری ها لبیک گفت ودوخت پرده کعبه دوباره از کشور عربستان سعودی به مصر انتقال یافت . این پروسه تا آغاز وتا سال تا سال ۱۳۸۲ ادامه داشت . ولی در همین سال یکبار دیگر اختلافات بین جمال عبدالناصر رئیس جمهور مصر و پادشاه عربستان سعودی ملک سعود تیره شد وپرده کعبه که در کشتی حجاج مصری تا بندر شهر جده انتقال داده شده بود ، کپیتان کشتی به امر مقامات مصری ، از تحویل پرده کعبه ابا ورزید وکشتی حامل پرده کعبه دوباره به کشورمصر بر گشت .وپرده کعبه قربانی سیاست گردید.
مقامات سعودی برای تهیه پرده کعبه تب وتلاش های زیادی را براه انداختند ومیگویند ماهرین را به برا ی تهیه پرده کعبه باردیگر به هند، پاکستان، سوریه و ژاپن فرستادند ولی موافق نشدند تا در این مدت کوتاه پرده کعبه را تهیه بدرند . بنآ مجبور شدند دوباره به فابریکه قدیمی ملک عبد العزیز مراجعه نما یند واز قطعه های باقیمانده پرده های کعبه که سالهالی قبل باقی مانده بود ، پرده کعبه را برای پینه دوزی ، وپرده همین سال را تهیه بدارند ، بالاخره بعد از تلاش های زیادی در دهم ذیحجه ۱۳۸۲ کعبه را با آن پوشانیدند.
در همان سالها بو د که حکام سعودی فیصله نمودند که از آن تاریخ به بعد پرده کعبه رادر خود مکه تهیه نمایند .
بنآ فابریکه عصری ومجهزی را برای بافت کسوه در نظر گرفتند ، این فابریکه در مدخل مکه در زمینی به مساحت صد هزار متر مربع با ماشین آلات جدید عصری ساخته شد .
خصوصیات پرده کعبه :
جنس پرده کعبه از حریر طبیعی و خالص و به رنگ مشکی است. ارتفاع آن به ۱۴ متر می رسد و نوار دور این پوشش که به عرض ۹۵ سانتیمتر و طول ۴۵۰۰ سانتی متر است از ۱۶ قطعه به شکل مربع از تزئینات اسلامی پوشیده شده است.
بر روی این نوار آیات قرآنی نوشته شده است که در فواصل معین عبارات « یا حی یا قیوم» ، « یا رحمن یا رحیم» و «الحمدالله رب العالیمن» با رنگ طلایی که اطراف خانه خدا را در بر می گیرد، نوشته شده است.
پوشش« دروازه» کعبه نیز از ابریشم است به ارتفاع ۵/ ۶ متر و عرض ۵/۳ متر و بر روی آن آیات قرآنی و تزئینات اسلامی با طلا نقره پوشیده شده است.
پرده اصل خانه خدا از ۵ قطعه تشکیل شده است که هر قسمت یک طرف کعبه را می پوشاند و قطعه پنجم هم دروازه کعبه را در بر می گیرد؛ ماهرین مینویسند که وزن پرده کعبه هنگام نصب، آن تقریبآ به دو تن می رسد.
طوریکه قبلآ یاد اور شدیم پرده کعبه با همکاری کارخانه های داخل و خارج عربستان تهیه می شود؛ پارچه ابریشم این پرده را هر سال یکی از کشورها هدیه می کند و پرده قبلی نیز به رؤسا و سران کشورهای اسلامی اهدا می شود.
در کارخانه بافندگی و تهیه این پرده که حدود ۸ ماه با دست و ماشین طول می کشد، بیش از ۲۰۰ تن از ماهرین، افراد شایسته و کارآمد فعالیت می کنند.
آیات منقوش شده قرآنى بر کمربندهای پرده کعبه:
پرده کعبه، همواره دارى کمربندهایى بوده که در بالاترین قسمت پرده و در چهار طرف آن، قرار مى گرفته است. این کمربندها که به وسیله « تارهى نخ طلا» بافته شده، آیات قرآنى به صورت بسیار زیبایى روى آن نوشته شده است.
مطابق روایات تاریخی تا پنجاه سال قبل (به سال ۱۳۸۷ هجرى ) این آیات بر روى این کمربندها ی پرده کعبه منقوش شده بود.
بر روى کمربند که بطرف بخش شرقی دیوار کعبه قرار دارد این آیات نقشی گردیده است:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ « وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَهً لِلنَّاسِ وَأَمْناً وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ أَنْ طَهِّرَا بَیْتِی لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ * وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَداً آمِناً وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنْ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الاْخِرِ قَالَ وَمَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ * وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنْ الْبَیْتِ وَإِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ * رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِنَا أُمَّهً مُسْلِمَهً لَکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبْ عَلَیْنَا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ»
روى کمربند که در قسمت دیوار (حجرالأسود ) قرار گرفته، این آیات منقوش میباشد :
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ « قُلْ صَدَقَاللهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّهَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفاً وَمَا کَانَ مِنْالْمُشْرِکِینَ * إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّهَ مُبَارَکاً وَهُدى لِلْعَالَمِینَ * فِیهِ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ وَمَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِناً وَللهِِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلا وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِى عَنْ الْعَالَمِینَ »
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ « وَإِذْ بَوَّأْنَا لإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ أَنْ لاَ تُشْرِکْ بِی شَیْئاً وَطَهِّرْ بَیْتِی لِلطَّائِفِینَ وَالْقَائِمِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ * وَأَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالا وَعَلَى کُلِّ ضَامِر یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجّ عَمِیق »
روى کمر بندى که در قسمت دیوار مقابل مقام مالکى (دیوار بین رکن شامى و رکن یمانى ) قرار گرفته، این آیات منقوش میباشد :
« لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللهِ فِی أَیَّام مَعْلُومَات عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَهِ الاَْنْعَامِ فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ * ثُمَّ لِیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ»
روى کمربندى که در قسمت دیوار چهارم; دیوارى که در آن ( ناودان) قرار گرفته، این متن منقوش است:
« فی أیّامِ دَولهِ مولانا السلطان الأعظم ملک ملوک العرب و العجم، السلطان محمد الخامس خان ابن السلطان عبد المجید خان ابن السلطان محمود خان الغازى ابن السلطان عبدالحمید خان بن السلطان احمد خان بن السلطان محمد خان ابن السلطان ابراهیم خان ابن السلطان مراد خان بن السلطان عثمان خان خلّد الله ملکه» ( به نقل از تاریخ الغازی )
آیات منقوش شده قرآنى
بر کمربندهای پرده کعبه بعد از سالهای ۱۳۸۷ ه:
پس از سال ۱۳۸۷ ه. آیات منقوش بر روى کمربندهى پرده کعبه، بدین صورت تغییر یافت:
در بخش شرقى پرده کعبه، روى دیوارى که درِ کعبه در آن قرار گرفته، این آیه منقوش است :
« وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَهً لِلنَّاسِ وَأَمْناً وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ أَنْ طَهِّرَا بَیْتِی لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُود»
« وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنْ الْبَیْتِ وَإِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ * رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِنَا أُمَّهً مُسْلِمَهً لَکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبْ عَلَیْنَا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ»
روى کمربندى که بر پرده دیوار بین دو رکن اسود و یمانى کعبه قرار گرفته، این آیات نقش بسته است:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
« قُلْ صَدَقَاللهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّهَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفاً وَمَا کَانَ مِنْالْمُشْرِکِینَ * إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّهَ مُبَارَکاً وَهُدى لِلْعَالَمِینَ * فِیهِ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ وَمَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِناً وَللهِِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلا وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِى عَنْ الْعَالَمِینَ * قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللهِ وَاللهُ شَهِیدٌ عَلَى مَا تَعْمَلُونَ»
و روى کمربند پرده دیوار غربى کعبه، این آیات منقوش شده است:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
« وَإِذْ بَوَّأْنَا ِلإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ أَنْ لاَ تُشْرِکْ بِی شَیْئاً وَطَهِّرْ بَیْتِی لِلطَّائِفِینَ وَالْقَائِمِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ * وَأَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالا وَعَلَى کُلِّ ضَامِر یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجّ عَمِیق * لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللهِ فِی أَیَّام مَعْلُومَات عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَهِ الاَْنْعَامِ فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ * ثُمَّ لِیَقْضُوا»
وروى کمربند پرده دیوار کعبه (به سمت حجر اسماعیل) این آیات منقوش میباشد :
« وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیق »
« بسم الله الرحمن الرحیم، « الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِی الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَیْر یَعْلَمْهُ اللهُ» یا حنّان یا منّان یا دیّان یا سبحان. بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ «وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَهً لِلنَّاسِ وَأَمْناً وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلّى »
ملتزم :
قسمتی از دیوار و پایین دیوار کعبه را، که در یک سوی آن حجرالاسود و در سوی دیگرش باب کعبه قرار دارد، «ملتزم» مینامند. این محل را از آن روی ملتزم مینامند که مردم در آن قسمت میایستند و به دیوار ملتزم شده، میچسبند و دعا میخوانند.
در روایتی آمدهاست که پیامبر اسلام محمد صلی الله علیه وسلم روی و دستهای خود را روی این قسمت از دیوار قرار میداد.
همچنان در روایت اسلامی آمده است که :ملتزم، جا است که دعا در آنجا قبول میشود و بندهای نیست که در آنجا خدا را بخواند و خداوند دعایش را اجابت نکند. یکی از کارهایی که در اینجا انجام میشود، آن است که بنده دست را بر دیوار این بخش گذاشته، و به گناهان خود اعتراف کند
شاذروان :
همان برآمدگیهایی است که در اطراف خانه خدا قرار دارد، و آن بخشی از کعبهاست.
شاذروانِ کنونی از ساختههای سلطان مراد چهارم در هنگام ساختمان کعبه در سال ۱۰۴۰ هجری است. زمانی که در بازسازیهای کعبه، ابعاد خانه قدری کوچکتر از بنای ابراهیمی بنا شد، برای حفظ ابعاد اصلی، فضای عقب نشینی شده را با ساخت سکویی کم ارتفاع، علامت گذاری کردند که «شاذَروان» نامیده شد و چون ملاک در طواف، حدّ اصلی کعبه است.
شاذروان همان سنگ مایلی است که بخش تحتانی دیوار کعبه را تا روی زمین پوشانیدهاست، به اضافه بخشی که در مقابل حجراسماعیل به صورت پلّهی ساخته شدهاست که ارتفاع آن از سطح زمین بیست سانتیمتر و عرض آن چهل سانتیمتر است. علت آنکه در این قسمت شاذروان قرار داده نشده، این است که در بنای ابراهیم ، حجر اسماعیل جزو خانه کعبه بودهاست که در ساختمان قریش به علّت کمبود مال حلال از خانه کاستند و بر حجر افزودند. همچنین در پایین درِ کعبه، شاذروان قرار داده نشده و به صورت پلهای صاف به طول ۳۴۵ سانتیمتر ساخته شدهاست که مردم در ملتزم بر آن میایستند و به درگاه خداوند دعا و نیایش میکنند. http://sports.groups.yahoo.com/group/smsojok/join
داخل کعبه چیست :
درگاه در خانه کعبه که از سنگ تیرهاى ساخته شده است. وسعتى در حدود یک و نیم در یک متر داشته و به اندازه بیست سانتیمتر گودتر از کف داخل بیت قرار دارد.
در درون کعبه سه ستون چوبى منبّت کارى شده از چوب عود وجود داشت که قطر هر یک حدود ۲۵ سانتیمتر به نظر مىرسید .
دیوارهاى دور داخل بیت تا حدود ۲ متر از سنگ مرمر رخام سفید متمایل به زرد کهربایى پوشیده شده بود که کف بیت هم از همین سنگها، فرش گردیده است.
همانطور که قبلا توضیح دادم. کعبه داراى دو سقف مىباشد که سقف اصلى از داخل بیت دیده نمىشد و روى سقف داخلى کعبه تا لبه سنگها در اطراف با پرده ابریشم سرخ رنگ پریدهاى که سالها از قدمت آن گذشته بود، پوشانیده شده است.
بر روى پرده، نام های پروردگار و عباراتى چون «لا اله الا الله»، «محمد رسول الله»، «یا منان»، «یا حنان» و «یا کریم» نقش بسته شده است. ستونها تا مرز سنگهاى دیوار، از چوب و باقى بالاى آنها را پرده پوشانیده است.
پلکان بام خانه خدا در ناحیه رکن شامى پس از ورود به داخل بیت در دست راست قرار دارد که با پردهاى که از بالا بر روى آن افتاده بود. چیزى از در و محل آن به نظر نمىرسید.
در ناحیه رکن شامى داخل کعبه، برآمدگى یک متر در یک متر وجود داشت که نشان دهنده در بام کعبه بود. لیکن همانطور که پیشتر اشاره شد، همان پرده مخصوص بر روى آن افتاده بود که چیزى در ظاهر نمایان نبود. اندازه اضلاع درونى کعبه از گوشه حجرالاسود تا گوشه شامى حدود (۸۰/۷ متر) و فاصله میان رکن یمانى و رکن حجر الاسود ۵/۶ متر مىباشد. بنابراین مساحت تقریبى داخل بیت حدود پنجاه متر است.
زمین کعبه از سنگهاى مرمر سفید متمایل به زرد پوشانیده شده است که تعداد آنها تقریبا ۳۸ یا ۴۰ عدد بود.
دیوارها ۳۲ از ارتفاع کف تا سقف، همه سنگ مرمر خاکسترى روشن بسیار زیبا شده است. و ۳۱ باقى بالاى سنگها، به همراه سقف خانه، از پارچه حریر سبز رنگى که مزیّن به اسماء مبارک خداوند بود پوشانیده شده؛ همانند پارچهاى که بر روى قبر مبارک پیامبر افتاده است از قبیل لا اله الا الله و محمد رسول الله.
سه ستون بسیار زیبایى در وسط کعبه قرار داده شده که پایههاى این ستونها، از روى زمین به ارتفاع ۲۵ سانتیمتر، از همان سنگ مرمر خاکسترى موجود در کف و اطراف، ساخته شده و باقى ستون تا سقف از چوب قهوهاى زیبایى روکش گردیده است. این چوبها به قطر ۵ سانتیمتر بود که به صورت نوارهایى از بالا تا پایین روکش گردیده است.
بنابراین از کف کعبه ارتفاعى حدود ۹ متر را مىتواند دید که دیوارها ۳۲ از سنگ و۳۱ باقى از بالا توسط پارچه پوشانیده شده است که این پارچه، سقف را هم در برمىگیرد.
دو مفتول سیمى از دو طرف کعبه به طورى که سه ستون در وسط کعبه را در برگرفته است، کشیده شده که بیش از ۷۰ عدد وسائل نقرهاى که بعضى از آنها مطلا بود، بدان آویز گردیده است.
این وسایل اشیایى از قبیل آفتابه، لگن، قهوه خورى و کاسههاى مختلف و از این قبیل اشیا در سرتاسر کعبه آویزان گردیده است. که پس از تحقیق اظهار کردند که این وسائل از زمان رسول اکرم تا کنون جزو عتیقههاى خانه کعبه، در کعبه نگهدارى مىشود.
در گوشه دست راست خانه، کعبه پس از ورود؛ یعنى در رکن شامى یک متر به داخل کعبه برآمدگى وجود دارد و در یک لنگهاى مطلا که به طرز بسیار زیبایى با آیات قرآن آراسته گردیده قرار داشته که در بام کعبه مىباشد. همچنین قفلى مستطیلى که باز از طلا و به آیات قرآن مزین گردیده، بر آن زده شده بود. این در به طرف راست باز مىشود. در دیوار بین رکن حجر الاسود و رکن شامى؛ یعنى دیوارى که پس از ورود به کعبه در سمت راست قرار مىگیرد لوح یادبودى سنگى بر دیوار قرار داشت. اولین یادبودى از تعمیرات و ترمیمى که در زمان ملک خالد در سال ۱۳۹۷ هجرى صورت گرفته است و کلیه تغییراتى که در بیت صورت گرفته بر آن تابلو حک گردیده بود. این لوح از سنگ مرمر زرد رنگى تشکیل شده است. لوح دوم باز از سنگ مرمر زرد رنگ بود که شفافتر و زیباتر از آن مىنمود و تمامى تغییرات و ترمیمهایى که اخیرا توسط ملک فهد صورت پذیرفته بود در این تابلو وارد شده است. این تغییرات شامل تغییر سنگهاى شاذروان که از سنگ مرمر زیبایى پوشانیده شده است و بر روى هر قطعه سنگ مرمر، یک حلقه فلزى طلایى چسبانیدهاند که محل اتصال پرده کعبه مىباشد.
تعداد قطعات سنگهاى مرمر شاذروان در فاصله رکن یمانى تا رکن غربى ۱۷ عدد مىباشد و تعداد سنگهاى مرمر از رکن یمانى تا رکن حجرالاسود ۱۵ قطعه بود و همانطور که پیش از این گفته شده بر روى هر کدام یک حلقه طلایى نصب گردیده و پرده کعبه را بدان اتصال مىدهند.
تغییر میزاب و ترمیم آن، ترمیم پله بام کعبه و تذهیب درب آن، سنگفرش کردن کف کعبه و دیوارها و برداشتن سقف داخلى کعبه و ترمیم سنگهاى بام کعبه و تعویض آنها، تعویض ستونهاى داخلى کعبه از تغییراتى است که در این ترمیم آمده و در لوح حک گردیده است به تاریخ رجب ۱۴۱۷. لوح سنگى سوم بسیار قدیمى بود و هر قدر دقت کردم متأسفانه نتوانستم کلمات آن را بخوانم. در دیوار مقابل؛ یعنى بین رکن غربى و رکن یمانى شش لوح یادبود سنگى بر روى دیوار قرار داشت که تابلو اول دست راست به مساحت حدود ۸۰×۴۰ سانتیمتر بود این لوح از سنگ مرمر زرد رنگى ساخته شده است. در متن تابلو عبارت «الملک المنصور المتنصر باللّه» را توانستم بخوانم و «ترمیم رکن یمانى» که سنه تحریر سنگ ۶۲۹ هجرى بود.
لازم به ذکر است که در سال ۵۵۹ هجرى، رکن یمانى بر اثر زلزله فرو ریخت و خراب شد که در سال ۶۲۹ هجرى المستنصر عباسى آن را تعمیر کرد.
لوح دوم از سمت دست راست (بین رکن غربى و رکن یمانى) سنگى زرد رنگ و بسیار قدیمى که در ابعاد ۷۰×۳۵ سانتیمتر بود و اشعارى را دو طرف آن ظاهرا احساس نمودم لیکن به قدرى خطوط ساییده شده بود که نتوانستم حروف را تشخیص دهم و نه سال تحریر آن را. لوح سوم لوح سنگى برجسته بسیار زیبایى بود که ابعاد آن حدود ۸۰×۸۰ سانتیمتر بود که باز از سنگ مرمر زرد رنگ بسیار زیبایى بود. اطراف چهارگوشه آن دایرههایى برجسته بر روى سنگ وجود داشت. متأسفانه هیچ کلمهاى را نتوانستم بخوانم. لوح چهارم، تابلو مربع شکل از سنگ تیره به ابعاد ۴۵×۴۵ سانتیمتر ـ تقریبا ـ بود که با خط کوفى جملات «لا اله الا الله» و «محمد رسول الله» در چهار طرف این سنگ به طرز زیبایى ترسیم شده بود خطوط سفید رنگ بود بر زمینهاى تیره.
لوح ششم که در چند سانتیمترى رکن یمانى قرار داشت، باز از سنگ مرمر زرد رنگ پریدهاى تشکیل شده بود. ابعاد آن حدود ۷۰×۴۰ سانتیمتر.
البته کلیه این لوحها در ارتفاعى حدود ۱۸۰ سانتیمتر زمین بر روى دیوار نصب گردیده بود که این لوحها طورى نصب گردیده که لبه آنها هیچ فرورفتگى یا برآمدگى در سطح دیوار به وجود نیاورده است.از تغییرات دیگرى که در داخل کعبه به وجود آمده است بین ستون اول سمت چپ و ستون وسط؛ یعنى تقریبا پس از ورود، مقابل در کعبه صندوق بزرگى است به ابعاد یک متر در ۷۰ سانتیمتر که از همان سنگ مرمرى که در دیوارها و کف کعبه استفاده شده، ساختهاند و در این محل قرار دادهاند.
نقطه دیگرى که وجود داشت در دیوار مقابل در خانه کعبه یعنى بین رکن یمانى و رکن غربى در زیر تابلوى چهارم که همان تابلو لا اله الا الله و محمد رسول الله است، کمى به طرف چپ و به طرف رکن یمانى که فاصلهاى در حدود یک متر و نیم از رکن یمانى سنگى قهوهاى به ابعادى که عرض آن به اندازه دو پاى دو زانو زده، یعنى حدود ۳۵ سانتیمتر و طول آن حدود ۷۰ سانتیمتر بود که بالاى سنگ به شکل محراب گِرد بود همانطور که در شکل ترسیم شده است:
شست و شوى کعبه:
خانه کعبه از بدو اعمار خویش ودر طول تاریخ همیشه هوایی معطر وخوشبو داشت وموظفین و کلیداران کعبه خود را پیوسته موظف مى دانستند ، تا این خانه را از گرد و غبارى که به وسیله هوا و نیز به علت ازدحام مردم جهت زیارت و وارد شدن به آن به وجود مى آید، پاک کنند.
ولی زمانیکه این خانه بعد از طوفان، توسط حضرت ابراهیم علیه السلام باردیگرساخته شد ، دران زمان ضرورتی به شست وشو و تطهیر نداشت . زیرا این خانه صرف توسط سنگ ها ساخته شده بود ، وهیچگونه مواد گچی در ساختن این خانه بکار نر فته بود از طرف دیگر این خانه نه دری داشت ونه چت .
کف خانه کعبه در آن دوران از چغل و یا ریگ بود. بنابراین، ضرورتی به شست وشو و تطهیر آن طوریکه امروز دیده میشود ، در آن زمان دیده نمیشود . و بارش باران خود موجب تمیز دیوارهای آن از خاک مى شد امّا بعد از اینکه این خانه دارای سقف گردید ، ضرورت آن دیده شد که سقف ودیوار های آن برای زایل کردن غبار شست وشو شود .
خانه کعبه برای اولین بار بعد از فتح مکه توسط پیامبر صلی الله علیه وسلم شست وشو شد. مورخین مینویسند : زمانیکه فتح عظیم صورت گرفت ، وحضرت بلال بر بام کعبه به دستور پیامبر صلی الله علیه وسلم ندای الله اکبر رادر فضای مکه اعلام داشت ، فاتحین قهرمان اسلام به هدایت پیامبر بزرگوار شان لباسهى خود را بالا زدند و با ظرفها و سطل ها ، درون و بیرون کعبه را به وسیله آب زمزم شست و شو گردند. تا توسط آب زمام تمام آثار مشرکان محو و نابود گردد. از آن تاریخ ببعد این رسم سنّتى تا به امروز در بین مسلمانها ادامه دارد. خانه کعبه بطور متدوم سالانه دوبار یکبار اواخر ذى القعده و دیگر در روز دوازدهم ربیع الأول شست وشو میگردد.
این شست و شو به وسیله آب زمزم مخلوط به گلاب صورت مى گیرد. پس از آن به وسیله عطرهاى مختلف، دیوارها را خوشبو ساخته، آنگاه مقدارى از عود و عنبر را در آن تبخیر مى کنند و مى سوزانند. این اعمال معمولاً در حضور بزرگان و امیران و رجال دولتى انجام مى گیرد.
تشریفات شست شو خانه کعبه :
مراسم شست شو کعبه در روز موعود ، پس از طلوع آفتاب، صورت میگرد . در کعبه در آغاز بوسیله کلیددار آن باز مى شود ودر آن گلاب و عطر گل و بخور و عنبر و چوب عنبر، به درون کعبه اورده میشود .
پیش از آغاز مراسم، بزرگِ خدمه کعبه، ابتدا امیر مکّه مکرمه و رؤسا و بزرگان شهر را مطلع مى کند و جاروها از سوى مدیریّت اوقاف وزارت شوون اسلامی ، در حرم شریف مکى آورده مى شود و در این میان مسول وخدمه بخش چاه زمزم نیز در کنار چاه حاضر مى شوند. در اینلحظه سقاها سطل های خود را از آب زمزم پر مى کنند وبه نزدیک در خانه کعبه مى آورند وشخصی موظف ، سطل ها به داخل خانه کعبه انتقال میدهد .
در این هنگام امیر مکه مکرمه در صورتى که از فرزندان او کسى حاضر باشد و نیز قاضى القضات مکه و سایر مأموران و بزرگان شهر همگى جارو به دست منتظر شروع مراسم شست و شو میشوند.
اولین سطل آب زمزم توسط امیر مکه و خانواده اش ر دیوارها و زمین کعبه ریخته مى شود و سپس دیگران نیز سطل های آب خود ر ا بر دیوار های داخل خانه مى ریزند. سطل های خا لی توسط افراد مخصوص به بیرون خانه کعبه انتقال ودر بدل آن سطل های پر انتقال می یابد .
این مراسم با بسیار شوق وذوق با بسیار ارامی ووقار وافتخار صورت میگرد ، در ختم آب پاشی بر دیوال های خانه کعبه مراسم عطر کاری آغاز میشود .
در این مرحله ظرف های پر از عطر و گلابِ قبلآ پر شده در ظرف های مخصوص، به وسیله امیر مکه و هیأت همراه وى به دیوارها ی داخل خانه کعبه مالیده مى شود.
بعداز آن عنبر و عود توسط قاضى القضات مکه پس از آن توسطّ هر کس که مایل باشد سوزانده و تبخیر مى شود. برخی از اوقات در این هنگام امیر مکه تعدادى از جاروهاى که برای شست و شو داخل خانه کعبه بکار برده شده است برای مطوفین که در اطراف درِ کعبه، ودر مطاف گرد آمده اند، به عنوان تبرّک پرتاب میشوند .
در این لحظه یکى از اعضاى خانواده شیبى مراسم دعا را بجا مى آورد ومراسم شست و شو خانه کعبه به پایان مى رسد. ومدعوین یکی بعد از دیگر از خانه کعبه خارج مى شوند.
بعد از اینکه اخرین فرد از خانه کعبه بیرون شود ،کلیدار خانه کعبه، که از فامیل شیبى میباشند ، داخل خانه کعبه گردیده ودیوار های خانه یکبار دیگر توسط تکه های مخصوص خشک گردیده ، وبا استعمال دوباره عطر و بخور ختم مراسم شست شو خانه کعبه به پایان میرسد . ودر خانه کعبه دوباره فقل میگردد .
نویسنده کتاب « تاریخ الکعبه المعظمه» در مورد شست و شوى کعبه مینویسد :
شست و شوى کعبه در حال حاضر سال دوبار صورت میگرد ، برای بار اول پیش مراسم حج و بار دیگر بعد از ختم
مراسم حج وسفر همه ای حجاج از شهر مکه :
مطابق روایات اولین شست و شو خانه کعبه معمولاً در اواخر ماه ذى القعده و یا اوایل ماه ذى الحجه وبرای دوم درروز دوازدهم ربیع الأول صورت میگیرد .اما چگونگى شستوشوى آن، بدین صورت است:
در سحرگاه روز تعیین شده برى شست و شوى کعبه معظمه، رییس خدمه کعبه معظمه، لحظ بعد از طلوع آفتاب، به کنار حطیم مى آید، در حالیکه کلیددار کعبه که از آل شیبه است او را همراهى مى کند.
در این لحظه، درِ کعبه باز مى شود و خدمه ظرف های گلاب و بوتل های عطر گل و عود و عنبر و بخورها و چوب عود را به همراه پارچه هایى که معمولا ً از نوع شال کشمیرى است، به درون کعبه انتقال داده میشوند .
این پارچهها را افراد به هنگام شست و شوى کعبه به دور کمر خود مى بندند. همواره رسم بر این بوده است که رییس خدمتکاران و سدانت کعبه، از پادشاهان، امیران، والیان و یا وزیران دولت و قضات و مدیران ادارات و بزرگان، جهت شست و شوى کعبه دعوت به عمل مى آورد.
پیش از آغاز این مراسم، تمامى وسایل و لوازم شست و شوى در خانه کعبه حاضر مى شود. رییس اوقاف طبق معمول جاروها را حاضر مى کند و وریس بخش زمزم، مسؤولان حمل آب و سقاها را در کنار چاه زمزم حاضر مى کند. در این هنگام ابتدا سطل ها به وسیله سقاها از آب زمزم پر مى شود و دست به دست به وسیله خدمتگزاران کعبه به داخل خانه خدا انتقال مى یابد. پس از انجام این کارها، دعوت شدگان، به درون کعبه راهنمایى مى شوند. سپس هر یک پارچه ها را که پیشتر به آن اشاره کردیم بر مى دارد و به کمر خود مى بندد و آنگاه جاروی ها به دست مى گیردو همگى به شست و شوى درون کعبه به وسیله آب زمزم مخلوط باگلاب مشغول مى شوند.
در پختم شست و شوى زمین کعبه و بخشهایى از اطراف دیوارها پایینى آن، افراد به وسیله عطر گل به اندازه ارتفاع قامت یک انسان دیوارها را با عطرهاى یاد شده آغشته مى کنند.
این عطر گلها، در ظرفهایى آهنى سفید یا هم بوتل های شیشى قرار داده شدهاند. در پایان عطر افشانى دیوارها، عنبر و عود و چوب عود را در منقل های بسیار زیبایى قرار مى دهند و در فضای کعبه تبخیر مى کنند و پس از خشک کردن زمین کعبه، به وسیله اسفنج ها مخصوص و در انتهى مراسم شست و شوى کعبه معظمه و خوشبو کردن آن، خدمتگزاران کعبه تعدادى از جاروهى استفاده شده در مراسم را بین افرادى که در خارج از کعبه و نزدیک به درِ آن اجتماع کردهاند، تقسیم مى کنند.
عطری ساختن کعبه :
استفاده از عطر و پاکیزگى ، یکى از بهترین عادات قدیمی عرب به شمار آمده و آنان همواره به وسیله بخور و عود و صندل و کُنْدر و جز اینها، خود و محیط خویش را خوشبو و معطر مى کرده اند. دین مبین اسلام نیز تأکید فراوان بر این مطلب داشته و روایات و احادیث فراوانى در این مورد وارد شده است که از مجموعه آن احادیث و روایات مى توان اینگونه نتیجه گرفت که اسلام تأکید فراوان بر استفاده از عطر و بخور و جز اینها، بخصوص به هنگام حضور در اجتماعات و نماز جمعه و اعیاد و بطور کلى در هر مناسبتى کرده است.
در این میان، کعبه مشرفه، که محلی است مقدس و موقعیت خاصى را در میان مردم در طول تاریخ داشته و دارد، از این قاعده مستثنى نبوده است و آن را همواره با عطرهى مختلف خوشبو مى کرده اند.
مورخین مینویسند که رسم عطری ساختن کعبه حتی در دوران جاهلیت نیز مروج بود . وعربها بطور متداوم داخل وبیرون خانه کعبه را بشمول دوشاخ قوچ از سوی پروردگار برای بجای اسماعیل ، برى حضرت ابراهیم علیه السلام آورده شد و قربانى گردید آن را بر دیوار مقابل درِ کعبه قرار داده بودند نیز معطر می ساختند .
ناوه :
ناوه بر بام خانه، میان رکن عراقى تا شامى و بر فراز حجر اسماعیل واقع است. میگویند آن را نخست حجاج بن یوسف بنا نهاد تا باران بر بام خانه جمع نشود. در روایت آمده است که دعا در زیر ناودان کعبه مستجاب است.
حجر
خواننده محترم !
حجر میان رکن شامى و عراقى و با دیوارهاى به صورت نیم دایره، به ارتفاع ۳۰/۱ و عرض ۵۰ سانتیمتر قرار دارد.
مسمی ساختن « حجر » بنام « حجر اسماعیل » وآنرا به اسماعیل علیه السلام،نسبت دادن خطا ء واشتباه میباشد ،زیرا این حجر مدتهای مدیدی پس از اسماعیل علیه السلام به این حجر (دیوار کوتاه محوطه مانند) تبدیل شده است . بنا
بهتر وصحیح تر آنست که گفته شود: حجر، بدون اینکه آنرا به کسی نسبت دهیم .
وانتساب کردن حجر به حجر اسماعیل یک خطا ء است ، ازجانب دیگر هیچ نص صحیحی وارد و ثابت نشده است که در این محوطه (حجر) اسماعیل علیه السلام دفن شده باشد یا اینکه هاجر در آنجا دفن شده باشد!هر چند که احادیث موقوفی با سند واهی در مورد از طرف برخی از علما ء وارد شده است که در آنجا اسماعیل علیه السلام مدفون است!
(که این روایت به هیچ صورت قابل استناد نمیباشد ) ( برای کسب معلومات دقیق میتوانید به کتاب « تحذیر الساجد من اتخاذ القبور مساجد شیخ ألبانی رحمه الله ص ۷۵ ، ۷۶» مراجعه کنید.
وهمچنان ادعای مدفون شدن مادر اسماعیل علیه السلام یا فرزندان وی در داخل کعبه امری بعید است و در این باره هیچ نصی به اثبات نرسیده است.
مورخین مینویسند که در حقیقت ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام زمانیکه کعبه را بنا نهادند، آن قسمتی که اکنون بنام حجر شناخته می شود نیز شامل خود کعبه بود بعدها دیوارهای کعبه بر اثر آتش و سیل خراب شدند و در زمانیکه هنوز پیامبر صلی الله علیه وسلم به پیامبری مبعوث نشده بودند قبیله قریش مابقی دیوارهای کعبه را نیز ویران کردند سپس از نو آنرا بنا نهادند، ولی در هنگام تجدید بنا توسط قریش تمامی محوطه کعبه ایکه ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام ساخته بودند را بازسازی نکردند و آن قسمت که بنام حجر مشهور است از اصل کعبه کم شد و لذا از آن خارج گشت (درحالیکه ابتدا محوطه حجر داخل محوطه چهار دیوار کعبه بود) و در عوض با کم شدن محوطه کعبه، دیوار کوتاهی را در کنار کعبه ساختند به نشانه اینکه آن قسمت (که الان حجر نامیده می شود) جزئی از کعبه است و قریش پیمان بستند که داخل آن (حجر) نشوند مگر صدقه پاکی را بپردازند یعنی همان شرطی را که لازم می دانستند قبل از داخل شدن به کعبه اجرا نمایند و همچنین شرط کردند تا در آنجا معامله و بیعی انجام دهند.
و در صحیحین از عایشه رضی الله عنها روایت است:
«عَنْ عَائِشَهَ رَضِیَ اللَّه عَنْهَا قَالَتْ: سَأَلْتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه وسلم عَنِ الْجَدْرِ، أَمِنَ الْبَیْتِ هُوَ؟ قَالَ: «نَعَمْ». قُلْتُ: فَمَا لَهُمْ لَمْ یُدْخِلُوهُ فِی الْبَیْتِ؟ قَالَ: «إِنَّ قَوْمَکِ قَصَّرَتْ بِهِمُ النَّفَقَهُ». قُلْتُ: فَمَا شَأْنُ بَابِهِ مُرْتَفِعًا؟ قَالَ: «فَعَلَ ذَلِکَ قَوْمُکِ لِیُدْخِلُوا مَنْ شَاءُوا، وَیَمْنَعُوا مَنْ شَاءُوا، وَلَوْلا أَنَّ قَوْمَکِ حَدِیثٌ عَهْدُهُمْ بِالْجَاهِلِیَّهِ، فَأَخَافُ أَنْ تُنْکِرَ قُلُوبُهُمْ، أَنْ أُدْخِلَ الْجَدْرَ فِی الْبَیْتِ، وَأَنْ أُلْصِقَ بَابَهُ بِالأَرْضِ». (بخاری:۱۵۸۴)
عایشه رضیالله عنها میگوید: از رسول الله صلی الله علیه وسلم پرسیدم: آیا حطیم (قسمتی که اکنون بنام حجر شناخته می شود) جزو کعبه است؟ فرمود: «بلی». عرض کردم: پس چرا آنرا جزو بنای کعبه، قرار نداده اند؟ فرمود: «زیرا هزینه قومت (یعنی قریش) برای این کار، کافی نبود». دوباره گفتم: چرا دروازه کعبه را در ارتفاع زیاد، قرار داده اند؟ فرمود: « برای اینکه قومت کسی را که مایل باشند، اجازه ورود دهند و کسی را که نخواهند, از ورود به آن، جلوگیری نمایند. و اگر قومت تازه مسلمان نبودند و بیم آن نمی رفت که این کار را نپسندند, حطیم را جزو بنای خانه خدا، قرار می دادم و دروازه کعبه را نیز هم سطح زمین، می کردم».
نماز خواندن در حجر:
آنچه که علما آنرا صحیح می دانند، اینست که نماز فرض در داخل کعبه جایز نیست بجز نماز نوافل و سنت، و با توجه به مطالب فوق چون حجر هم در حقیقت بخشی از کعبه بود که بعدها از آن جدا شد، لذا خواندن نماز فرض در آن محوطه نیز جایز نبوده مگر نماز نوافل.
«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِیَ الله عَنْهُمَا: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم دَخَلَ الْکَعْبَهَ، وَأُسَامَهُ بْنُ زَیْدٍ، وَبِلالٌ، وَعُثمَانُ بْنُ طَلْحَهَ الْحَجَبِیُّ، فَأَغْلَقَهَا عَلَیْهِ، وَمَکَث فِیهَا، فَسَأَلْتُ بِلالا حِینَ خَرَجَ: مَا صَنَعَ النَّبِیُّ صلی الله علیه وسلم ؟ قَالَ: جَعَلَ عَمُودًا عَنْ یَسَارِهِ وَعَمُودًا عَنْ یَمِینِهِ وَثلاثهَ أَعْمِدَهٍ وَرَاءَهُ، وَکَانَ الْبَیْتُ یَوْمَئِذٍ عَلَی سِتَّهِ أَعْمِدَهٍ، ثمَّ صَلَّی. وفی روایه: عَمُودَیْنِ عَنْ یَمِینِهِ. » (بخاری:۵۰۵)
از عبد الله بن عمر رضی الله عنهما روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم باتفاق اسامه بن زید، بلال و عثمان بن طلحه وارد کعبه شد. و عثمان بن طلحه دروازه را بست. رسول الله صلی الله علیه وسلم پس از مدت کوتاهی، بیرون آمد. عبد الله بن عمر میگوید: از بلال رضی الله عنه پرسیدم:پیامبر صلی الله علیه وسلم داخل کعبه چه کرد؟ گفت: ایشان طوری ایستاد که یک ستون، سمت چپ و یک ستون، سمت راست و سه ستون، پشت سرش قرار داشت. آنگاه، نماز خواند. قابل ذکر است که کعبه در آن زمان، شش ستون داشت. و در روایتی دیگر آمده است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم دو ستون، سمت راست خود گذاشت.
مقام ابراهیم :
مقام در لغت به معناى محل قیام و جاىِ ایستاده شدن را میگویند .
و مقام ابراهیم عبارت ازهمان محلی است که : حضرت ابراهیم علیه السلام در زمانیکه کعبه را بناى مینمود بر آن ایستاد میشود و با کمک حضرت اسماعیل (ع) کعبه را بنا نهاد .
همچنان دربرخی از روایات تاریخی آمده است : زمانیکه حضرت ابراهیم و اسماعیل (ع) مشغول بنای کعبه بودند تا جایی که دست ابراهیم نمىرسید ، سنگی را زیر خویش داد وبه بنای کعبه ادامه ، قوت کار چنان بود که در نهایت جای پای اش در سنگ باقی ماند.
محل مقام ابراهیم :
براساس برخی از روایات میگویند که مقام ابراهیم تا فتح مکه به دیوار کعبه چسبیده بود و بعد از فتح، مکه پیامبر اسلام محمد صلی الله علیه وسلم آنرا از دیوار کعبه جدا درفاصله حدود ۱۳ مترى دیوار کعبه و در سمت حجر الاسود، قرار داد .
ساختمان اولی مقام ابراهیم بعد از فتح مکه از چوب وسنگ بود ، وچهار اطراف آن آیات قرآنی تحریر یافته بود ، چون از فضاى مطاف مىکاست ومحلی را برای حجاج ضیق میساخت ، بنآ در سال ۱۳۸۵ ه . ق. به تجویز دولت عربستان سعودی محلی مقام ابراهیم که از چوب وسنگ بنا ء یافته بود تخریب وبجای آن قبای طلای رنگ که جای پای ابراهیم علیه وسلم بو ضاحت دیده میشود ، ساخته شد .
مقام ابراهیم طوریکه گفتیم سنگى مرمری به رنگ سفید مایل به زرد و سرخ است. این سنگ به شکل مکعب، با مساحت حدود ۴۰ × ۴۰ سانتىمتر و یا ۳۶ × ۳۶ سانتىمتر با ارتفاع بیست سانتىمتر است که با پوشش ورق طلاى خالص اطراف آن بسته شده و جاى دو پا در وسط آن دیده مىشود .
منزلت این مقام :
طبق آیات قرآن این مقام یکی از شعائر الهی است: «وَ اتَّخِذُوا مِن مَقامِ إِبراهِیمَ مُصَلَّی» (بقره/۱۲۵)
همچنان پروردگار با عظمت ما در ( آیه ۹۷ سوره آل عمران ) میفرماید :
« فِیهِ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ مَّقَامُ إِبْرَاهِیمَ وَمَن دَخَلَهُ کَانَ آمِنًا وَلِلّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ الله غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ » ( در آن نشانههایى روشن است ( از جمله ) مقام ابراهیم است و هر که در آن درآید در امان است و براى خدا حج آن خانه بر عهده مردم است ( البته بر ) بر کسیکه بتواند به سوى آن راه یابد و هر که کفر ورزد یقینا خداوند از جهانیان بىنیاز است
طبق آیات قرآن این مقام یکی از شعائر الهی است: «وَ اتَّخِذُوا مِن مَقامِ إِبراهِیمَ مُصَلَّی» (بقره/۱۲۵)
طوریکه یاد اور شدیم : مقام ابراهیم،مکانی است که ابراهیم علیه السلام درهنگام ساختن کعبه درآنجا توقف نموده است ومشروع است که درپشت آن مقام به سمت قبله بعد ازهرطوافی دو رکعت نمازخوانده شود، البته در رکعت اول سوره کافرون ودر رکعت دوم سوره اخلاص قرائت شود.
در حدیثی شریف در مورد دو رکعت نماز در مقام ابراهیم آمده است :
« عَنْ ابْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا: أَنَّه سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ طَافَ بِالْبَیْتِ للْعُمْرَهِ، وَلَمْ یَطُفْ بَیْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَهِ، أَیَأْتِی امْرَأَتَهُ؟ فَقَالَ: قَدِمَ النَّبِیُّ صلی الله علیه وسلمفَطَافَ بِالْبَیْتِ سَبْعًا، وَصَلَّی خَلْفَ الْمَقَامِ رَکْعَتَیْنِ، وَطَافَ بَیْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَهِ، وَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ الله أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ.» (بخاری: ۳۹۵ )
یعنی: از عبدالله بن عمر رضی الله عنهما سؤال کردند: اگر شخصی به قصد ادای عمره، بیت را طواف نماید ولی سعی بین صفا و مروه را انجام ندهد، آیا می تواند با همسرش، همبستری کند؟ (یعنی میتواند از احرام عمره خارج شود)؟ جواب داد: رسول الله صلی الله علیه وسلم که به مکه تشریف آورد، نخست، بیت را طواف نمود و دو رکعت، نماز طواف، خواند. سپس بین صفا و مروه، سعی نمود. و ایشان صلی الله علیه وسلم بهترین الگو، برای شماست.
یادداشت :
تعداد کثیر از علما ء بدین عقیده اند که ادای نماز طواف حتمی نیست که حتمآ در عقب این مقام صورت گیرد ، بلکه در تمام قسمتهای مسجد حرم شریف جایز است و حجاج میتوانند در صورتیکه ازداحام باشد ، نماز دو رکعتی طواف خویش را با فاصلهی دور از مکان طواف، بجاء اورند . طوریکه در برخی از روایات آمده است که : امیرالمؤمنین عمر رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ نماز طواف را در مکان (ذی طوی) خوانده است و همه میدانیم که (ذی طوی) از مسجدالحرام فاصله دارد چه برسد به این که در داخل مسجد الحرام باشد.
مُلْتَزَم :
آن قسمت از دیوار خانه، که میان حجر الأسود و درِ خانه کعبه واقع است را ملتزم نامند ، ومستحب است حجاج درنزد « ملتزم » رفته و دعا بخوانند:
بیهقی از ابن عباس روایتکرده استکه او بین « رکن « و « باب -درکعبه « میماند و دعا میکرد ومیگفت: بین رکن ودرکعبه ملتزم میباشد و هرکس آنجا ملازم شود هرچه ازخداوند، تقاضاکند خداوند به وی عطاکند. ازعمروبن شعیب ازپدرش و از جدش روایت شدهکهگفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم را دیدمکه روی و سینه خود را به « ملتزم « چسبانده بود. بعضیگفتهاند:
« ملتزم« عبارت است از حطیم .
بخاریگوید:
حطیم عبارت است از حجرهاسماعیل، و حدیث اسراء را در تایید این مدعا ذکرکرده استکه پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: در حالیکه در حطیم خوابیده بودیم و در بعضی روایاتگفته است: در حجره خوابیده بودیم. وگفته استکه حطیم بمعنی محطوم مانند قتیل بمعنی مقتول میباشد.
مستجار
مستجار در کنار رکن یمانى و در قسمت مقابل درِ کعبه واقع شده و آن زمان که کعبه دو در داشته، درِ دیگر آن در این محل بوده و سپس مسدود گردیده است .
در مکه نماز بهتر است یا طواف :
حقیقت آنست که نماز در مسجدالحرام و طواف به دور کعبه هر دوی آنها دارای فضیلت بزرگی هستند، چنانکه از جابر رضی الله عنه روایت شده که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: «صَلاهٌ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَفْضَلُ مِنْ مِائَهِ أَلْفِ صَلاهٍ فِیمَا سِوَاهُ». یعنی: نماز در مسجدالحرام افضلتر از یکصد هزار نماز نسبت به سایر مساجد است.
أحمد (۱۴۲۸۴) وابن ماجه (۱۴۰۶) وصححه الألبانی فی إرواء الغلیل (۱۱۲۹) .
طواف کعبه :
در حدیثی از عبدالله ابن عمر رضی الله عنه روایت است که گفت: شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: «مَنْ طَافَ بِهَذَا الْبَیْتِ أُسْبُوعًا فَأَحْصَاهُ کَانَ کَعِتْقِ رَقَبَهٍ، لا یَضَعُ قَدَمًا وَلا یَرْفَعُ أُخْرَی إِلا حَطَّ اللَّهُ عَنْهُ خَطِیئَهً وَکَتَبَ لَهُ بِهَا حَسَنَهً». ترمذی (۹۵۹) و صححه الألبانی فی صحیح الترمذی .
یعنی: هرکس هفت بار به دور این خانه (کعبه) طواف کند، این طواف برای او بمانند آنست که یک برده را (در راه خدا) آزاد کرده باشد، هیچ قدمی را بر نمی دارد و دیگری را بلند نمی کند مگر آنکه خدای متعال گناهی را از او پاک می کند و برایش حسنه ای می نویسد».
علامه عبدالعزیز ابن باز رحمه الله در این مورد گفتند:
«تفضیل نماز بر طواف یا طواف بر نماز محل نظر (یعنی تفصیل) است؛ بعضی از اهل علم گفته اند که برای فرد غریب (کسی که مقیم مکه نیست) افضل آنست که طواف زیاد کند، زیرا او می تواند نماز را در هر مکانی بخواند، و نماز تنها مختص به مسجدالحرام نیست، اما طواف جز در کعبه حاصل نخواهد شد (و جایز نیست) و چون او مقیم مکه نیست و قرار است بزودی از آنجا خارج و دور شود، پس به غنیمت گرفتن طواف اولی تر است.
اما برای فرد مقیم مکه نماز افضلتر است، زیرا جنس نماز از جنس طواف افضلتر است، پس اگر نماز بیشتر بخواند بهتر و افضلتر است». مجموع فتاوی الشیخ ابن باز (۱۶/۳۶۷) .
و در پاسخ به سوالی در این مورد گفتند: آیا نماز خواندن در حرم بهتر است و یا تکرار طواف کردن؟
«در تفضیل بین این دو اختلاف نظر هست، اما اولی آنست که هر دو امر را با هم جمع نمود؛ یعنی هم نماز (سنت) زیاد خوانده شود و هم طواف زیاد کرد، تا هر دو خیر را با هم بدست آورد و جمع کرد، و بعضی از علما گفته اند: فضیلت طواف در حق غرباء (کسانی که اهل مکه نیستند) بیشتر است، زیرا آنها در سرزمینهای خود به کعبه دسترسی ندارند، پس (برای آنها) مستحب است که زیاد طواف کنند مادامیکه در مکه هستند، و گروهی از علما نماز را بر طواف برتر دانسته اند.
و افضل و اولی آنست که هم آنرا و هم دیگری را زیاد انجام داد، هر چند که فرد غریب باشد (و مقیم مکه نباشد) تا آنکه فضل هیچکدام از آن دو را از دست ندهد». مجموع فتاوی و مقالات متنوعه الجزء السابع عشر.
آب زمزموتاریخچه آن
در مورد تاریخچه آب زمزم به این حدیث مراجعه مینمایم که : امام بخاری از ابن عباس روایتکرده استکه هاجر علیها السلام وقتی که او و فرزندش اسماعیل دچار تشنگی گردیدند برکوه مروه رفت و صدائی شنید، بخویشتن گفت: « خاموش، سپس بدقتگوش داد و دوباره همان صدا را شنید و گفت: براستی صدایت را شنیدم، اگر فریادرس هستی. آنگاه فرشتهای را در محل فعلی زمزم دید،که با پاشنه یا بال خود، آنجا را میکند تا اینکه آب پیدا شد.
هاجر شروع کرد بکندن آن تا بصورت حوض درآید و با مشت از آن برمیگرفت و مینوشید و فوراً جای مشت او آب فوران میزد» .
ابن عباسگوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت:« رحم الله أم إسماعیل، لو ترکت زمزم – أو قال: لو لم تغترف من الماء – لکانت زمزم عینا معینا » ( خدا مادر اسماعیل را بیامرزد، اگر زمزم را بحال خود میگذاشت و ازآن با مشت برنمیداشت و جلوآن را نمیگرفت، زمزم بصورت چشمه روان درمیآمد) . اوگفت: سپس هاجر ازآن آب نوشید و بچهاش را شیر داد.
فرشته به ویگفت:
از خشک شدن و ضایع شدن آب این چشمه نترسید. بیگمان این جوان – اسماعیل -و پدرش خانه خدا -بیتالله الحرام -را در اینجا بنیان مینهند و خداوند دوستان خود را تباه نمیکند وآنان را ضایع نمیگرداند.
مورخین مینویسند که آثار چاه آب زمزم پس از مدتى از میان رفت تا آن که عبدالمطلب بار دیگر آن را حفر نمود و از آن زمان تا کنون حاجیان از این آب بهرهمند مىشوند.
در توسعه اخیر سالنهاى جداگانهاى براى زنان و مردان، در طبقه زیرزمین مطاف، در کنار چاه ساخته شده و زائران از شیردان هاى آبى که در آنجا نصب شده و نیز از ظرفهاى وکلاس که در نقاط مختلف مسجد الحرام از آب زمزم پر مىشود استفاده مىکنند.
خصو صیت خاصی آب زمزم:
۱- اولین برجستگی خاصی که در آب زمزم قرار دارد اینست که :این آب در مقدس ترین مکان روی زمین یعنی در نزدیکی بیت الله الحرام ومقام ابراهیم فواره نموده است.
۲- دومین خصوصیت آب زمزم درآناست که :قلب مبارک پیغمبر صلی الله علیه وسلم به این آب شستشو داده شده است، سینه پیغمبر صلی الله علیه وسلم چهار مرتبه شکافته شد و قلب مبارک شان به آب زمزم شسته شد چنانچه در صحیح بخاری روایت شده یکمرتبه در سنین چهار سالگی که درنزد مادر رضاعی خود حلیمه سعدیه بود ومرتبه دیگر در ده سالگی ومرتبه سوم وقتیکه با نزول وحی توسط جبرئیل به پیغبمری مبعوث شد ومرتبه چهارم شب اسراء ومعراج وقتیکه به آسمانهاعروج نمودند.
۳-سومین خصوصیت آب زمزم اینست که جانشین غذاء بوده ودر گرسنگی انسان را کفایت می کند امام قرطبی درین مورد فرمود: خداوند ملکی را فرستاد وآن ملک آب را فواره دادکه در جای خوراک میاستد ودرصحیح مسلم روایت شده: آنگاه که ابوذر رضی الله عنه به مکه آمد وداخل حرم شده ومدت سی روز درآنجا باقی ماند پیغمبر صلی الله علیه وسلم از او پرسید ازچی وقت در اینجاهستی؟ ابوذردرجواب گفت مدت سی شبانه روزمیشود پیغمبر صلی الله علیه وسلم پرسید کی تو را غذا میداد؟ اوگفت غذایی من آب زمزم بود وازنوشیدن آن فربه شدم وهیچ احساس گرسنگی نمیکنم.
رسول معظم اسلام فرمودند این آب مبارکی است که غذایی خوردنی نیز میباشد.
وامام ابن قیم درکتاب ارزشمندش زادالمعاد میفرماید:
« کسانی زیادی را دیدم که غذایی شان آب زمزم بود وهیچ احساس گرسنگی نمیکردند وتوأم با دیگر مردمان طواف نموده و مناسک حج را به توانائی کامل انجام می دادند حتی بعضی شان برایم گفتند که مدت چهل روز غذای آنها آب زمزم بوده است.
۴- خصوصیت دیگر آب زمزم در این است که در این آب شفاء بسیاری از امراض حسی و معنوی در آن نهفته است چنانچه پیغمبر صلی الله علیه وسلم در حدیث ابن عباس فرمودند: آب زمزم شفاء بیماری می باشد.
آیا طهارت کردن بوسیله آب زمزم جایز است؟
امام نووی رحمه الله چنین می گوید : «طهارت با آب زمزم نزد ما (شافعیه) مکروه نیست، و این رأی تمام علماء است، بجز روایتی از امام احمد (که جایز ندانسته). دلیل ما اینست چون : ممنوعیتی برای آن ثابت نشده است، و از پیامبر صلی الله علیه وسلم ثابت شده که فرمودند : « إنَّ المَاءَ طَهُورٌ لا یُنَجِّسُهُ شیءٌ». صحیح أبی داود (۵۹).
یعنی : «آب پاک کننده است و هیچ چیز آن را نجس نمی کند».
و اما آنچه که از ابن عباس در نهی شستن بوسیله آب زمزم وارد شده، صحیح نیست (یعنی روایت منتسب به ایشان صحیح نیست)».برای معلومات مزید مراجعه شود به :(کتاب فتاوی الإمام النووی” (ص۱۶).
یادداشت :
بسیاری از علماء استفاده از آب زمزم را برای ازبین بردن نجاسات مکروه و حتی بعضی علماء آنرا حرام دانسته اند، واما م ابو حنفیه تصریح کرده اند: غسل جنابت نباید با آب زمزم باشد. (إرشاد الساری شرح مناسک ملا علی القاری” (ص ۳۲۸).
آداب نوشیدن آب زمزم :
تعداد ی از علما ء بدین عقیده اند که :نوشیدن آب زمزم بمانند دیگر آبها، مستحب است که بصورت نشسته صورت گیرد ، ولی در ضمن می افزیند که : اگر کسی آب زمزم را ایستاده هم بنوشد ایرادی ندارد، زیرا ثابت شده که پیامبر صلی الله علیه وسلم بصورت ایستاده هم آب نوشیدند، ولی غالبا بصورت نشسته آب نوشیدند. و اینگونه نیست که آب زمزم حتما باید ایستاده باشد، چرا که دلیلی بر لزوم ایستاده خوردن آب زمزم وارد نیست، و اصلا دلیلی بر تفاوت آداب نوشیدن آب زمزم با آب معمولی نیست.
و آنچه از حدیث حدیث ابن عباس رضی الله عنه آمده که میگوید: « سَقَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مِنْ زَمْزَمَ فَشَرِبَ وَهُوَ قَائِمٌ ». بخاری (۱۶۳۷).یعنی: «از آب زمزم به رسول الله صلی الله علیه وسلم دادم و او با حالت ایستاده آن را نوشید».
علما این حدیث را دلیل بر جواز نوشیدن آب – معمولی یا زمزم – بصورت ایستاده می دانند، نه دلیل بر وجوب ایستاده نوشیدن آب زمزم! چرا که احادیث زیادی وارد شدند که ثابت می کند پیامبر صلی الله علیه وسلم آب را بحالت نشسته نوشیدند؛ و حتی از نوشیدن بصورت ایستاده نهی کردند، چنانکه از انس و ابوسعید خدری رضی الله عنهما روایت شده که : « أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ زَجَرَ ( فی لفظ : نَهَی) عَنْ الشُّرْبِ قَائِمًا» مسلم (۲۰۲۴) و (۲۰۲۵).یعنی: پیامبر صلی الله علیه وسلم از نوشیدن بحالت ایستاده نهی فرمودند.
اما علماء با جمع بین حدیث ابن عباس و احادیث دیگری که نوشیدن آب بصورت ایستاده را جایز می داند، با احادیث نهی از نوشیدن بصورت ایستاده، گفتند:
از آنجائیکه پیامبر صلی الله علیه وسلم اکثرا بصورت نشسته آب نوشیدند، لذا افضل آنست بصورت نشسته آب نوشید، ولی جایز است که بصورت ایستاده هم آب نوشید ولی کراهت دارد، و فرقی بین آب معمولی با زمزم در این این حکم وجود ندارد.
امام نووی رحمه الله درباره احادیث وارد شده درباره نوشیدن آب چنین می گوید: «بحمد الله اشکال (و تعارضی) بین این احادیث وجود ندارد، و هیچیک از آن احادیث ضعف ندارند بلکه همه صحیح هستند، و رأی درست آنست که نهی پیامبر صلی الله علیه وسلم (بر ایستاده نوشیدن) حمل بر کراهت تنزیهی می شود، و اما اینکه پیامبر صلی الله علیه وسلم بصورت ایستاده آب نوشیدند، این دلیل بر جواز است، پس اشکال و تعارضی (بین احادیث) نیست…
(در ادامه می گوید): پیامبر صلی الله علیه وسلم برای بیان جواز چیزی گاها برای یک یا دو بار آنرا انجام می داد (تامردم بدانند که جایز است) ولی بر حالت افضل مواظبت و مداومت داشتند، و برای همین بیشتر وضوهای ایشان سه بار سه بار بود (یعنی اعضای وضو را سه بار می شستند) و بیشتر طواف ایشان با پیاده بود، و بیشتر نوشیدن ایشان بحالت نشسته بود، و این امر واضح و روشن است و کسی که اندکی علم داشته باشد در آن تشکیک وارد نمی کند.
تبرک با آب زمزم :
در حدیثی از ابوذر رضی الله عنه درماجرای اسراء ومعراج روایت شده است که: أن رسول الله صلی الله علیه وسلم قال:« … فنزل جبرئیل علیه السلام ففرج صدری، ثم غسل بها زمزم…» یعنی:جبرئیل فرود آمد و سینه مرا شکافت و با آب زمزم شستشو داد. بخاری:۳۴۹
محمود بن احمد بن موسی ابو محمد بدر الدین العینی حنفی در شرح این حدیث می گوید:« و این قطعا دلالت برفضل آب زمزم دارد؛ چرا که جبرئیل شستن سینه پیامبر صلی الله علیه وسلم را مختص آب زمزم گردانیده است.» عمده القاری ۹/۲۷۷
ابن عباس رضی الله عنه می فرماید: پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند:« إن الحمی من فیح جهنم، فأبردوها بماء زمزم.» یعنی:براستی که تب از(جنس) گرمای جهنم است ،پس آنرا با زمزم خنک گردانید. مسند امام احمد ۱/۳۹۱
قطعا منتفع شدن از این همه منافع آب زمزم به توفیق باری تعالی میسر است و به خاطر برکتی است که الله تعالی در آن آب قرار داده است.
هرچند خصوصیات و ویژگی های مبارک دیگری برای آن ذکر کرده اند ولی صحت آنها به إثبات نرسیده اند.
بردن آب زمزم با خود :
همه علماء برجایز بودن انتقال آب زمزم به تمامی نقاط و سرزمینهای دیگر جهت تبرک به آن، اتفاق نظر دارند.علت جواز آن هم حدیثی است از ام المونین عایشه رضی الله عنها که وی آب زمزم را با خود حمل می کرد و می گفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم نیزهمین کار را می کردند.( ترمذی ۳/۲۹۵ حدیث حسن وغریب است)
ابن تیمیه رحمه الله می گوید:
جایز است هرکس مقداری ازآب زمزم را با خود به جایی دیگر حمل کند زیرا که سلف صالح چنین کرده اند. (رسائل الکبری ابن تیمیه ۲/۱۴۱۳).
اما تبرک به آب زمزم در شرع ثابت شده و حتی تبرک به آن در شرع مستحب است، ولی باید درنظر داشت که کسی که از آن می نوشد تا مریضیش شفا یابد شفا را همواره از جانب الله تعالی بداند و آب زمزم را با این نیت بنوشد که خداوند آن آب را سببی برای شفایش قرار داده است.
آب زمزم با فضیلت ترین آب روی کره زمین است.
الله تعالی به آب زمزم خصلتی شفا دهنده بخشیده که در دیگر آبهای معمولی وجود ندارد. خداوند تبارک وتعالی چاه زمزم را به خصوصیت های مبارکی مختص گردانیده است ازجمله:
۱- چاه زمزم با فضیلت ترین آب روی کره زمین است.
ابن عباسس می گوید: که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است :« خیرماء علی وجه الأرض ماء الزمزم »یعنی: بهترین آب برروی زمین آب زمزم است. طبرانی درمعجم الکبیر ۱۱/۹۸
و از ابوذر رضی الله عنه درماجرای اسراء ومعراج روایت شده است که: أن رسول الله صلی الله علیه وسلم قال:« … فنزل جبرئیل علیه السلام ففرج صدری، ثم غسل بها زمزم…» یعنی:جبرئیل فرود آمد و سینه مرا شکافت و با آب زمزم شستشو داد. بخاری:۳۴۹
محمود بن احمد بن موسی ابو محمد بدر الدین العینی حنفی در شرح این حدیث می گوید:« و این قطعا دلالت برفضل آب زمزم دارد؛ چرا که جبرئیل شستن سینه پیامبر صلی الله علیه وسلم را مختص آب زمزم گردانیده است.» عمده القاری ۹/۲۷۷
۲- سیرشدن کسی که آب زمزم را بنوشد.
در جریان اسلام آوردن ابوذر رضی الله عنه، زمانی که سه روزدرمکه اقامت می کند، او اندازه یک روز و نیم به جای اینکه هرنوع طعامی بخورد، ازآب زمزم می نوشد وپیامبر صلی الله علیه وسلم به وی می گوید:« إنها مبارکه، إنها طعام طعم.» یعنی: به راستی که آب زمزم مبارک است و آن غذایی است که صرف گشته است. مسلم ۴/۱۹۲۲
ابن اثیر رحمه الله می گوید:
« یعنی انسان با نوشیدن آن سیر می گردد همچنان که با خوردن غذا سیرمی شود.» النهایه لابی الأثیر ۳/۱۲۵
۳- شفا یافتن به وسیله نوشیدن آن.
ابن عباس رضی الله عنه می فرماید: پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند:« إن الحمی من فیح جهنم، فأبردوها بماء زمزم.» یعنی:براستی که تب از(جنس) گرمای جهنم است ،پس آنرا با زمزم خنک گردانید. مسند امام احمد ۱/۳۹۱
قطعا منتفع شدن از این همه منافع آب زمزم به توفیق باری تعالی میسر است وبه خاطر برکتی است که الله تعالی در آن آب قرار داده است.
هرچند خصوصیات و ویژگی های مبارک دیگری برای آن ذکر کرده اند ولی صحت آنها به إثبات نرسیده اند.
علماء برجایز بودن انتقال آب زمزم به تمامی نقاط و سرزمینهای دیگر جهت تبرک به آن ،اتفاق نظر دارند.علت جواز آن هم حدیثی است از ام المونین عایشه رضی الله عنها که وی آب زمزم را با خود حمل می کرد و می گفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم نیزهمین کار را می کردند.( ترمذی ۳/۲۹۵ حدیث حسن وغریب است)
ابن تیمیه رحمه الله می گوید:
جایز است هرکس مقداری ازآب زمزم را با خود به جایی دیگر حمل کند زیرا که سلف صالح چنین کرده اند. (رسائل الکبری ابن تیمیه ۲/۱۴۱۳).
خلاصه اینکه، آب زمزم دارای خصلتها و ویژگیهایی است که الله تعالی به لطف خود در آن نهاده که سایر آبهای دیگر از داشتن آن ویژگیها محرومند و این فضل الله تعالی به مخلوقاتش است که در هرکس و هرچیز بخواهد قرار می دهد: «ذَلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»(مائده ۵۴)
یعنی: این، فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) میدهد؛ و (فضل) خدا وسیع، و خداوند داناست.
و تبرک به آب زمزم در شرع ثابت شده و حتی تبرک به آن در شرع مستحب است، ولی باید درنظر داشت که کسی که از آن می نوشد تا مریضیش شفا یابد شفا را همواره از جانب الله تعالی بداند و آب زمزم را با این نیت بنوشد که خداوند آن آب را سببی برای شفایش قرار داده است.
آیا جایز است که آب زمزم با توجه به خصوصیتی که دارد برای مداوا به جایی دیگر برده شود، آیا در صورت بردن به جایی دیگر همچنان خاصیتش را حفظ می کند؟
بله جایز است که انسان آب زمزم را از مکه به جاهایی دیگر ببرد، و خصوصیت هایی که در مکه دارد آن جا هم در آن وجود دارد.
طوریکه در حدیث ابی هریره و عاشه آمده: (ان النبیص کان یعوذ بعض اهله یمسح بیده الیمنی و یقول: اللهم رب الناس أذهب البأس واشف انت الشافی لاشفاء الا شفاءک شفاء لا یغادر سقما) رسول خدا صلی الله علیه وسلم برای یکی از اعضاء خانوادهاش که مریض بود این دعا را میخواند و با دست راست او را مالش میداد: خداوند ای پروردگار انسانها رنجوری را بیرون کن و شفا فرما زیرا تو شفادهندهای و شفایی به غیر از شفای تو نیست شفای آنچنان که اثری از رنجوری باقی نگذارد. بخاری کتاب الطب: (۵۷۴۲) مسلم (۲۱۹۱) (۴۶).
صفا و مروه
صفا و مروه نام دو کوهى است که در مسعى قرار دارد و در موسم حج، حاجیان هفت بار فاصله میان آن دو را طى مىکنند. با افزایشى که در مساحت مسجد الحرام صورت گرفته، مسعى و مسجد الحرام به هم متصل شده است. طول آن ۵/۳۹۴ و عرض آن ۲۰ متر است و ارتفاع طبقه اول ۱۲ و طبقه دوم ۹ متر مىباشد. هم اکنون قسمتى از کوه صفا باقى مانده ولى بخش عمدهاى از کوه مروه در سال۱۳۷۴ شمسى با هدف گسترش محل، برداشته شده و تنها بخشى از کوه در محل دور زدن زیر پاى سعى کنندگان باقى مانده است. مسعى مجموعاً ۱۸ در دارد.
سعی بین صفا و مروه :
دلیل مشروعیت آن:
بخاری از ابن عباس روایت کرده است که ابراهیمعلیه السلام همسرش هاجر و فرزندش اسماعیل شیرخواره را به مکه آورد وآنان راکنار بیتالله و زیرسایه درختی،که بالای محل فعلی زمزم قرار داشت، بجاگذاشت وآن روز، در مکهکسی وجود نداشت وآبی هم نبود وکیسهایکه درآن خرما بود و مشکیکه آب داشت، در نزد آنان نهاد، سپس ابراهیم برگشت و رفت و مادر اسماعیل او را دنبالکرد وگفت: ای ابراهیمکجا میروی و ما را در این درهکهکسی و چیزی نیست، تنها میگذاری؟ -چند بار این حرف را تکرارکرد و ابراهیم به وی توجهی نمیکرد و سوی او نمینگریست. هاجرگفت: آیا خداوند ترا بدین دستور داده است؟ ابراهیمگفت: آری. هاجرگفت: پس خداوند ما را فراموش و تباه و ضایع نمیکند. در روایت دیگری آمده استکه هاجرگفت: ما را برای چهکسی ترک میکنی؟ ابراهیمگفت: برای خداوند. هاجرگفت: بدان راضی و خرسندم و برگشت ابراهیم هم راه خویش را پیشگرفت تا اینکه به “تثنیه -گردنه انتهای دره” که او را نمیدیدند رسید، آنگاه بطرف خانه کعبه ایستاد و دست بدعا برداشت و این کلمات را برزبان آورد: « ربنا إنی أسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرم ربنا لیقیموا لصلاه فاجعل أفئده من الناس تهوی إلیهم، وارزقهم من الثمرات لعلهم یشکرون » ( پروردگارا من فرزند وزن خود را در وادی بیکشت وذرع وبیابان سکونت دادم. نزد خانه محترم تو وکعبه معظم تو، آنان را نهادیم تا برپای دارند نمازرا و بتو بردارند نیاز را، پروردگارا دلهای مردمان را به بسوی آنان متمایلگردان و همه را به سوی این بقعه دوان گردان و روزیشان گردان، میوههائی را که ازهمه جا بدانجا آرند، امید میدارمکه شکر آن بگزارند).
هاجر در زیر درخت نشست و فرزندش را درکنار خود نهاد و مشک را بدرخت آویزانکرد و ازآن نوشید و طفلش را شیرمیداد تا وقتیکه آن مشک تمام شد و بدنبال آن، شیردر پستان وی نیز خشکگردید وگرسنگی بر فرزندش چیره شد، تا اینکه هاجر با نگرانی تمام، او را نگریست و اضطراب بچه را مشاهدهکرد و تاب دیدن او را نداشت، برخاست و رفت تا اینکه بر بالای تپه صفاکه نزدیکتر بود قرار گرفت. سپس ازآنجا به سوی دره نگاهکرد، تا ببیند آیاکسی هست؟ آنجاکسی را ندید. لذا از صفا پائین آمد، تا اینکه به دره رسید، دامن خود را جمعکرد و چون انسان خستهای برفتن خود ادامه داد تا اینکه ازوادیگذشت و به بالای مروه رسید و ازآنجا نگاهکرد تا ببیند آیاکسی را میبیند؟ آنجا همکسی را ندید. هفت دوراین رفتن بین صفا و مروه را تکرارکرد. ابن عباسگفت:
پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: بدین سبب است،که مردم هم سعی بین آن دو تپه را انجام میدهند.
حکم سعی بین صفا و مروه :
علما درباره سعی بین صفا ومروه بدین شرح اختلاف دارند:
الف -ابن عمر و جابر و عایشه از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و سلم و مالک و شافعی و احمد، بنا بروایتی ازاو، میگویند: سعی بین صفا و مروه رکنی از ارکان حج است. بگونهای که اگر حاجی آن را ترککند، حج وی باطل و با قربانی یا چیزی دیگر، جبران نمیشود. و بر این مذهب خویش بدلایل زیر استدلالکردهاند:
۱- بخاری بنقل از زهریگوید:
عروهگفت: از عایشه پرسیدم: نظرت درباره این آیه چیست:« إن الصفا والمروه من شعائر الله فمن حج أو اعتمر فلا جناح علیه أن یطوف بهما »
(صفا و مروه ازجمله شعایر خداوند میباشند، پس هرکس به حج یا عمره رفت برویگناهی نیست که آنها را نیزطواف کند و سعی بین آنها را انجام دهد ).
بخدای سوگندگمان میکنمکه اگرکسی آنها را هم طواف نکرد برویگناهی نیست. عایشهگفت: ای پسرخواهرم، بد سخنیگفتی اگر تاویل آیه آنگونه بود،که تو میگوئی، میبایستی خداوند بگوید:«فلا جناح علیهه ان لایطوف بهما». در صورتیکه چنین نیست. این آیه درباره انصار نازل شده است. آنان پیش از اینکه اسلام بیاورند، برای زیارت “منات“ طاغوت به حج میآمدند وآنرا میپرستیدند و آن بت در « مشلل » قدیر قرار داشت و هرکسکه بزیارت این بت به « مشلل« میرفت، سعی بین صفا و مروه را انجام نمیداد و ازآن پرهیز میکرد، مبادا منات خوشش نیاید، چون بر صفا بت “اساف” و برمروه بت “نائله،“ وجود داشت. چون انصار اسلام آوردند دراین باره از پیامبر صلی الله علیه و سلم سئوالکردند وگفتند: ای رسول خدا ما گناه میدانستیم،که صفا و مروه را طوافکنیم.که این آیه نازل شد:
«إن الصفا والمروه من شعائر الله…» عایشه(رض)گفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم سعیبین صفا و مروه را بصورت سنت همیشگی درآورده است، پسکسی حق ندارد طواف آنها را ترککند.
٢-مسلم از عایشه(رض) روایت کرده است که گفت:
پیامبر صلی الله علیه و سلم و مسلمانان سعیصفا و مروه را انجام دادهاند و بصورت سنت همیشگی درآمده است و بجان خود سوگند میخورم هرکس حجکند وسعیصفا ومروه را بجای نیاورد، خداوند حج او راکامل و تمام نمیکند.
٣-حبیبه دخت ابی تجراه یکی از زنان بنی عبدالدارگفت: من همراه بعضی از زنان قریش، به خانه آل ابی حسین درآمدیم و به پیامبر صلی الله علیه و سلم نگاه میکردیمکه بین صفا و مروه سعی انجام میداد و ازار و زیرپوش ایشان بدورکمرش میچرخید، چون درسعی خود، تندگام برمیداشت، تا جائیکه میتوانم بگویم،که زانوان او را میدیدم وازاو شنیدمکه میگفت:” ” اسعوا، فإن الله کتب علیکم السعی [سعی بین صفا ومروه را انجام دهیدکه خداوند آن را برشما فرضکرده است]”. احمد و ابن ماجه و شافعی آن را روایتکردهاند.
۴-سعی خود یکی ازعبادتها ونسک حج وعمره است، پس رکن حج و عمره میباشد مانند طواف بیتالله.
ب -برای ابن عباس و انس و ابن الزبیر و ابن سیرین و بروایتی از احمد، سعی بین صفا و مروه، سنت میباشد، اگرکسی آن را ترککرد چیزی بر وی واجب نمیشود و بدینگونه استدلال کردهاند:
۱-خداوندگفته است:” فلا جناح علیه أن یطوف بهما [کهگفته:کسیکه آن را انجام دهدگناهی بر وی نیست و این میرساندکه واجب نیست بلکه مباح میباشد. و سنت بودن هم از “من شعائر الله”، استفاده میشود. و در مصحف ابی و ابن مسعود” فلا جناح علیه أن یطوف بهما ” روایت شده است. این روایت اگرچه قرآن بودن آن را ثابت نمیکند، ولی ازمنزلت یک خبر پائینتر نیست و میتواند تفسیرآیه باشد.
۲- این سعی بین صفا و مروه عبادتی استکه عدد آن مشخص است و به بیتالله تعلق ندارد، پس مانند رمی جمرات آنهم رکن نیست.
ج امام ابوحنیفه و سفیان ثوری و حسن بصریگفتهاند: سعی بین صفا و مروه واجب است ولی رکن نیست، پس اگرکسی آن را ترککرد حج یا عمره او باطل نمیگردد بلکه قربانی براو واجب میشود وباید با ذبحگوسفند آن را جبرانکند، و صاحب مغنی این رای را ترجیح داده استکهگفته:
-۱این رای بهتراست، زیرا دلیل وجوب برمطلق واجب بودن آن دلالت میکند، نه اینکه وجوب آن بگونهای استکه مقدمه واجب باشد و واجب بدون آن تحقق پیدا نکند.
٢-و سخن عایشه با سخن اصحاب دیگر معارض است.
٣-ابن المنذرگفته استکه حدیث دخت ابی تجراه از مرویات عبدالله بن الموءمّل استکه درباره او سخنهاگفتهاند و ازمفاد آن برمیآیدکه واجب است نه مقدمه واجب، چون مکتوب بمعنی واجب است.
۴-چون در دوره جاهلی برآن تپهها بتهائی وجود داشت، مردمگمان میکردند که در دوره اسلام سعی بین آنهاگناه است وآیه قرآنگفت: طواف آنها گناه نیست.
شرایط صحت سعی بین صفا و مروه
۱-باید بعد ازطواف خانهکعبه باشد ٢-باید هفت شوط وهفت دوره باشد ٣-باید از صفا شروع و به مروه پایان یابد ۴-باید سعی در راه بین صفا و مروهکه “مسعی” نام دارد صورتگیرد [۱۴].
چون پیامبر صلی الله علیه و سلم چنینکرده است وگفته:”خذوا عنی مناسککم [مناسک حج را از من فراگیرید]”. اگرکسی پیش ازطواف خانهکعبه سعیبین صفا ومروه را انجام داد یا ازمروه شروع و به صفا خاتمه دهد و یا سعیرا در مسعی انجام ندهد، سعی بین صفا و مروه او باطل است.
بالا رفتن بر صفا :
برای صحت سعی بین صفا ومروه، بالا رفتن ازصفا ومروه شرط نیست ولیکن واجب استکه تمام فاصله بین آن دو تپه را طیکند و مقداری از خاک آن دو تپه را در ایاب و ذهاب بسپرد و قدمهایش با خاک آنها تماس حاصلکند. اگر اندکی از فاصله بین آنها را نسپرد، سعیاوصحیح نیست تا اینکه آنجا راکه ترک شده است مجدد نسپرد.
موالات و پشت سرهم آمدن دفعات سعی بین صفا و مروه:
در سعیموالات شرط نیست (مالکیه فاصله زیاد را جایز نمیدانند) اگر در هنگام سعیبین صفا ومروه، مانعی پیش آید وبین دفعات سعیفاصله بوجود آید یا اینکه در هنگام سعی اقامه نمازگفته شد و فاصله افتاد، اشکالی نداردکه بعد از برطرف شدن مانع وگزاردن نماز، سعی خود را تکمیل نماید و ازآنجاکه قطعکرده بود، آن را ازسرگیرد. ازابن عمرنقل است،که اومشغول سعیبین صفا ومروه بود، که نیاز به قضای حاجت برایش پیش آمد، لذا اندکی دور شد و آب برای تجدید وضو خواست و پس از قضای حاجت و تجدید وضو، ازهمانجاکه قطعکرده بود، سعی خویش را از سرگرفت. بروایت سعید بن منصور. و همچنانکه بین دفعات سعی بین صفا و مروه موالات شرط نیست، موالات و پی در پی بودن بین طواف خانهکعبه وسعیبین صفا ومروه هم شرط نیست.
در مغنیگفته است: امام احمدگفته است: اشکال ندارد که بعد از طواف خانه کعبه، سعی بین صفا و مروه را بتاخیراندازد تا اینکه استراحتیکند یا اینکه تا شب آن را بتاخیراندازد. عطاء و حسن بصری نظرشان چنین بود و در تاخیر آن، تا شب اشکالی نمیدیدند. و قاسم بن محمد و سعید بن جبیر، هم چنین میکردند، زیرا موالات درخود سعی واجب نیست، پس موالات بین طواف و سعی بطریق اولی واجب نیست. سعید بن منصورگوید: سوده زن عروه بن الزبیر، سعی بین صفا و مروه را انجام داد و طواف خویش را در سه روز انجام داد، زیرا او بسیار چاق و درشت اندم بود، نمیتوانست پشت سر هم آن را انجام دهد.
طهارت برای سعی :
بیشتر اهل علم برای سعی بین صفا و مروه، طهارت از جنب و حیض را شرط نمیدانند. زیرا پیامبر صلی الله علیه و سلم به عایشهگفت: تو که در حیض هستی و قاعده میباشی « فاقضی ما یقضی الحاج، غیر أن لا تطوفی بالبیت حتى تغتسلی » (هرکاری را که حاجیان میکنند تو نیز بکن، غیر از طواف خانهکعبه،که آن را بعد از غسل انجام بده ). بروایت مسلم.
عایشه و ام سلمهگفتهاند: « اگر زنی طواف خانهکعبه را انجام داد و دورکعت نمازبعد ازطواف را همگزارد، سپس قاعده شد، سعیبین صفا و مروه، را هم در حال قاعدگی انجام دهد اشکالی ندارد». بروایت سعید بن منصور اگرچه مستحب استکه انسان در انجام تمام مناسک حج طاهر و پاک باشد و طهارت شرعاً مورد توجه است.
سعی بین صفا و مروه، سواره یا پیاده :
میتوان سعیه بین صفا و مروه را، سواره یا پیاده انجام داد، ولی پیاده بهتراست. در حدیث ابن عباس آمده استکه پیامبر صلی الله علیه و سلم پیاده سعی را انجام میداد، چون مردم فراوان، او را احاطهکرده بودند و نزد او جمع شده بودند، سوار شدند، سوار شد تا مردم او را ببینند و از او سئوالکنند. ابوالطفیل به ابن عباسگفت: آیا طواف بین صفا و مروه سواره، سنت است؟که قوم تو میپندارندکه سنت میباشد.
ابن عباسگفت:
هم راستگفتهاند و هم دروغ.گفتم: چگونه چنین چیزی ممکن است؟ ابن عباسگفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم که مشغول سعیبود، آنقدر مردم پیرامون او جمع شدند و میگفتند: این محمد است، این محمد است، تا اینکه دختران بالغ از خانهها بیرون آمدند و پیامبر صلی الله علیه و سلم هم مردم راکه در پیرامون او جمع شده بودند، آنان را بهم نمیزد و چون خیلی ازدحام زیاد شد، او از روی ناچاری سوار شدند.
بروایت مسلم و دیگران هروله رفتن در بستر وادی بین “دومیل” و بقیه را با راه رفتن عادی، بهتر است. سواری در سعیاگرچه جایز است ولی کراهت دارد. ترمذی گوید:گروهی از اهل علم و همچنین شافعی، مکروه میدانند کهکسی طواف خانهکعبه و سعی بین صفا ومروه را سواره انجام دهد، مگراینکه عذری در میان باشد. مالکیهگویند: اگرکسی بدون عذری سواره، سعیرا انجام داد، باید ازنو آن را انجام دهد، اگر وقت باقی باشد و اگر وقت باقی نباشد، باید به خون ریختن گوسفندی آن را جبرانکند، زیرا برایکسیکه توانائی راه رفتن داشته باشد، پیاده سعیبین صفا و مروه را انجام دادن واجب میباشد. ابوحنیفه هم چنین میگوید. و عمل سواری پیامبر صلی الله علیه و سلم را بعلتکثرت ازدحام و جمعیت مردم، درحضوراو توجیه نمودهاند و آن را عذری برای او شمردهاند،که مقتضی سواره انجام دادن آن شد.
مستحب است که بین دو میل را در فاصله صفا و مروه، سعی نمود درفاصله بین دو میل مستحب استکه هروله راه رفت وبقیه را با راه رفتن عادی. این مطلب قبلا در حدیث دختر ابوتجراه، بیانگردید که در آن آمده بودکه پیامبر صلی الله علیه و سلم آنقدر با هروله و شتاب میرفتکه زیرپوش ایشان بدورکمرش میچرخید و زانوان پیامبر صلی الله علیه و سلم پیدا میشد. درحدیث ابن عباس آمده بود،که مشی با هروله وگام عادی بهترمیباشد. یعنی در بستروادی بین دومیل با هروله وبقیه آن را با رفتن عادی. اگرهمه هفت دوربین صفا و مروه را باگامهای عادی برود، اشکال ندارد و جایز است. سعید بن جبیرگوید: عبدالله بن عمر را دیدمکه در بین صفا و مروه بطور عادی راه میرود. سپسگفت: اگر با راه رفتن عادی، سعی بین صفا و مروه را انجام میدهم، برای اینستکه پیامبر صلی الله علیه و سلم را دیدهامکه چنین راه میرفت، و اگر هروله میکنم برای اینست که پیامبر صلی الله علیه و سلم را چنین دیدهام. و من پیر شدهام. بروایت ابوداود و ترمذی.
این استحباب برای مردان است ولی برای زن هروله مستحب نیست، بلکه او با راه رفتن عادی سعیرا انجام میدهد.
امام شافعی از عایشه روایتکرده استکه او زنانی را دیدکه سعیرا با هروله انجام میدهند، بدانان گفت: آیا ما – زنان پیامبر صلی الله علیه و سلم – برای شما اسوه و مقتدی نیستیم؟ بر شما واجب نیست مگراینکه سعی را با راه رفتن عادی انجام دهید.
مستحب است برکوه صفا ومروه رفت و روبکعبه دعاکرد :
مستحب است وقتیکه حاجی برصفا ومروه صعود میکند، روبکعبه بایستد و درباره دین و دنیای خویش، هرچه میخواهد، دعا کند.
چنان مشهور استکه پیامبر صلی الله علیه و سلم از درصفا، بیرون رفت. چون به صفا نزدیک شد، این آیه را خواند:« إن الصفا والمروه من شعائر الله »( من از صفا شروع میکنم که خداوند بدان شروع کرده است ) .
ازکوه صفا بالا رفت تا اینکه خانهکعبه بصورت واضح دیدیه میشود ، آنگاه رو به قبله ایستاد، سه بار توحید و تکبیرگفت و خدا را حمدکرد وگفت:« لا إله إلا الله وحده لا شریک له، له الملک وله الحمد یحیی ویمیت وهو على کل شئ قدیر، لا إله إلا الله وحده أنجز وعده، ونصر عبده، وهزم الاحزاب وحده نمود، سپس باگامهای عادی ازآنجا به سوی مروه پائین آمد تا اینکه ازمروه نیزبالا رفت و به خانهکعبه نگاهکرد و بربالایکوه مروه، همان دعاهائی را خواندکه برکوه صفا خوانده بود.
نافعگوید: ازعبدالله بن عمر شنیدمکه برکوه صفا دعا میکرد و میگفت:
« اللهم إنک قلت: (ادعونی أستجب لکم) وإنک لاتخلف المیعاد، وإنی أسألک – کما هدیتنی للاسلام – أن لا تنزعه منی حتى تتوفانی وأنا مسلم. »
(خداوندا توگفتهای: مرا بخوانید، دعای شما را اجابت میکنم، و بدون شک توخلاف وعده نمیکنی و من از تو مسئلت دارم، همانگونهکه مرا بدین اسلام و پذیرش آن هدایت کردهاید، تا زمانیکه میمیرم آن را از من نگیرید و من در حالی بمیرمکه مسلمان باشم )
دعای بین صفا و مروه :
مستحب استکه در بین صفا و مروه دعا و ذکرنمود و قرآن خواند. و روایت شده استکه پیامبر صلی الله علیه و سلم درسعیخویش میفرمود:« رب اغفر وارحم واهدنی السبیل الاقوم »( خداوندا مرا بیامرز و به من رحمکن و مرا به راه راست و استوار هدایت کن] .
و روایت شده استکه میگفت:
« رب اغفر وارحم، إنک أنت الاعز الاکرم » (با انجام طواف و سعی بین صفا و مروه اعمال عمره پایان میپذیرد.)
وکسی که احرام دارد، اگر بصورت « تمتع « احرام بسته باشد، با تراشیدن و یا کوتاهکردن موی خود، احرام را پایان میدهد وآزاد است، و اگربصورت « مقارن « -و یا مفرد -احرام بسته باشد، همچنان به حال احرام میماند تا روزعیدکه بعد ازآن، از احرام آزاد میشود، در اینصورت همین سعیبین صفا و مروهکه بهنگام طواف القدوم انجام داده است برایشکافی است و لازم نیستکه بعد از طواف فرض .
طواف الافاضه -دوباره سعیکند. ولی اگر متمتع باشد بعد از طواف الافاضه باید مجدداً سعیبین صفا ومروه را انجام دهد و تا روزیوم الترویه = هشتم ذی الحجه، در مکه بماند. و روز هشتم احرام به حج میبندد و تمام مناسک حج را انجام می د هد
کوه حرا و غار حرا :
کوه حرا به نام جبل النور ، جبل القرآن و جبل الاسلام نیز مشهور است این کوه که یکی از مکانهای مقدس مکه و از آثار باقیمانده از عصر رسالت به شمار می رود، در شمال شرقی مکه ، در مسیر سرکی واقع شده که به سمت عرفات می رود و در فاصله ۵/۱ کیلومتری سمت راست آن جاده قرار دارد در غار به سمت شمال است و فضای آن گنجایش تقریبی پنج نفر نشسته را دارد ارتفاع غار نیز به اندازه قد یک انسان است غار حرا محل عبادت رسول الله صلی الله علیه وسلم بوده و آن حضرت روزهایی از ایام سال ، به ویژه ماه مبارک رمضان را در آنجا بسر می برده است در همین غار بود که نخستین بار بر رسول خدا صلی الله علیه وسلم وحی نازل گردید این غار از جمله بهترین و متبرک ترین نقاط مکه محسوب می شودخانه ومحل ولادت رسول الله صلى الله علیه وسلم :
پیامبر صلی الله علیه وسلمدر خانهاى، در شعب ابى طالب چشم به جهان گشود. چون آن حضرت از مکه به مدینه هجرت کرد، عقیل آن خانه را گرفت و سپس به محمد بن یوسف ثقفى فروخت، سپس خیزران مادر هارون، آن را مسجد کرد تا مردم در آن نماز بگزارند.
در سال ۱۰۰۹ ه . ق. سلطان محمد پسر سلطان مراد آن را از نو عمارت کرد و براى آن قبه و مناره ساخت و مؤذن وخادم و امام جماعت گمارد. آن جا اکنون کتابخانه عمومى شهر مکه است.
دار ارقم :
دار ارقم عبارت از همان خانه است که پیامبرصلى الله علیه وسلم و اولین مسلمانان ، در آغاز اسلام، پنهانى در آنجا جمع مىشدند و خدا را عبادت مىکردند. دار ارقم نزدیک صفا و خارج مسجد الحرام بوده است. سپس در آن جا کتابخانهاى ساختند که در سال ۱۳۹۵ ه . ق. ویران شد. و در توسعهاى که در زمان سعود بن عبدالعزیز صورت گرفت، داخل مسجد حرام گردید.
غار ثور :
کوه ثور در سه کیلومترى جنوب شهر مکه و در جنوب منطقهاى به نام «مسفله» قرار دارد که غار ثور بر روى آن واقع است. این غار به ثور بن عبد مناف منسوب بوده و پیامبرصلى الله علیه وآله هنگام هجرت به طرف مدینه، سه شبانه روز در آن پنهان شدند.
شعب ابى طالب :
شعب ابى طالب، یا شعب على، جایى است که مشرکان مکه پیامبرصلى الله علیهوسلم و بنى هاشم را حدود سه سال در آنجا محصور کردند و مردم را از دیدار و معامله با آنان منع نمودند. این دره به سوى کوه ابوقبیس سرازیر است و همان جایى است که کتابخانه مکه – هم اکنون – در آن جاست و در کنار مسجد الحرام واقع است.
عرفات :
صحرایى است، در شرق مکه اندکى متمایل به جنوب در فاصله بیست و یک کیلومترى، بر سر راه طائف. گفته اند در آنجا آدم و حوا با هم آشنا شدند. در جهت شمالى این دشت کوهى است که آن را جبل الرحمه یا جبل عرفات نامند. صحراى عرفات در این سالها درختکارى شده و هر حاجى باید از ظهر روز نهم ذوالحجه تا غروب شرعى آن روز، در این صحرا به قصد قربت وقوف نماید.
مشعر الحرام :
مشعر یا مزدلفه جایى است که حاجیان پس از عرفات بدان جا مىروند و تا سر زدن آفتاب در آن مىمانند. مشعر میان دو تنگناى عرفه از یک سو و محسِّر از سوى دیگر واقع شده است.
منا :
درهاى است به عرض تقریباً پانصد متر و طول حدود سه کیلومتر و نیم که حاجیان باید از طلوع خورشید روز دهم تا ظهر روز دوازدهم – جز ساعاتى که اجازه داده شده – آنجا را ترک نکنند و در آن مکان بمانند. آن جا را «مُنى»، «مَنى» و «مِنى» هر سه خواندهاند و براى هر یک وجه تسمیهاى نیز ذکر کرده اند.
جمرات :
جمع جمره، به معناى تودهاى از سنگ است. جمرههاى سه گانه، در منا و نزدیک به مکه است. نوشتهاند در اینجا بود که آدم شیطان را که در پى وى مىرفت با افکندن سنگ ریزه از خود راند. و حاجیان با تأسى به آن حضرت و به عنوان یک واجب دینى، روزهاى ۱۰ تا ۱۲ به طرف ستونهاى سنگى هر یک از جمرهها سنگ پرتاب مىکنند.
زد ن جمره ها :
ـــ روایت است که شخصی ازابن عُمر ( رضی الله عـنهما )پرسید: چه وقت باید جُمره بزنیم ؟ گفت : وقتیکه امام تو جـُمره زد! آن شخص سوالش رادوباره تکرارنمود،ابن عُمر ( رضی الله عـنه ) گفت: انتظار می کشیدیم که آفتاب زوال نماید و چون آفتاب زوال میکرد، جُمره می زدیم. ( رواءالبخاری ۴۶ ۱۷ )
جـُمره زدن از پایان وادی :
ـــ روایت است که عبدالله بن مسعود( رضی الله عـنه ) ازطرف پایان وادی جُمره می زد، کسی برایش گفت : مردم ازطرف پشت وادی جُمره می زنند،گفت: قسم به خدائیکه جزاو خدائی نیست که سورۀ بقره درهمین جا بر پـیغمبرخدا( صلی الله علیه وسلم ) نازل گردید. ( رواءالبخاری ۴۷ ۱۷ )
جـُمره زد ن به هفت سنگ:
ـــ روایت است که ابن مسعود( رضی الله عـنه ) هنگام رمی جُمرۀ عقبه ،کعبه را به طرف چپ، ومَنی را بطرف راست خود قرارداد ، به هفت ریگ جُمره زده و گفت : کسیکه بروی سورۀ بقره نازل گردیده است همین گونه جُمره زد .( رواءالبخاری ۴۸ ۱۷ )
در وقت جُمره زدن بعد ازرمی دوجُمره، باید به همواری رفته وروی خود را بطرف قبله نمود ی
ـــ روایت است که ابن عُمر ( رضی الله عـنهما ) جُمرۀ کوچک رابه هفت ریگ رمی نموده وبازدن هرریگ تکبیر میگفت، بعدازان پیش رفته تا به همواری می رسید، دراین جا روی به قبله، مدت طولانی دست هایش رابالا کرده ودعا می کرد.
بعدازان جمرۀ میانه را رمی می نمود، بعدازجُمره زدن طرف شمال را گرفته تا به همواری می رسید، دراین جا روی به قبله مدت طولانی دست هایش رابالا کرده ودعا می کرد،
بعدازان جمرۀ عقبه راازقسمت پایانی وادی رمی می نمود ودرانجا توقف نه میکردبلکه برگشته ومیگفت :
پـیغمبرخدا( صلی الله علیه وسلم ) رادیدم که همینطور رمی نمودند.( رواءالبخاری ۵۱ ۱۷ )
ختم
الحاج امــیــن الـدیــن»سعـیـدی – سعید افـغــانی«
دانشمند محترم جناب استاد سعیدی عزیز ، تشکر از مقاله زیبا و با معلومات تان . همیشه زنده و سلامت باشید. مهدی بشیر
تشکر استاد مهدی بشیر شما همیشه لطف نموده اید