حس آزادگی
تاریخ نشر یکشنبه ۱۷ نوامبر ۲۰۱۳ هالند
حس آزادگی
شهلا لطیفی ولیزاده
****
هستی را درک کرده ای با معنی اش
در سرا پنجه ی طبیعت با آن فراخیش
آیا برگ را صرف یک برگ بینی
سبز، زرد و یا نارنجی
آن برگ را گاهی نفس کشیده ای
شور هستی دارد
پوستش مخملین چو رخسار نوزاد درآغوش مادر
بویش نرم چون بوسه ی دخترک در سینه ی پُر درد پدر
رنگش ملایم چون عطوفت عشق
در درشتی های تن یک زن مجروح
و حسش مطبوع چون حس آزادی عقاب مست
در پشت آن قله ی غمزده که هنوز هم چه راست ایستاده یکرو
پس تو ای دوست
هستی را در تک برگ ستره بنگر
تا مواهب بنیادت زنده شود با یک حس آزادگی
نه بندگی
شهلا
شهلا جان سروده زیبا و دلنشین است . موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر
بزرگوارم جناب بشیر، نهایت ممنونم از همه زحمات و تشویق پر مهر شما.