تصویر عینی از شهر کابل
تاریخ نشر دوشنبه ۲۵ نوامبر ۲۰۱۳ هالند
تصویر عینی از شهر کابل
(سالیان ۱۳۸۴، ۸۵ و ۸۷)
رسول پویان
بخش سوم
دانشگاه(پوهنتون) کابل
در یکی از روزهای آفتابی سال ۱۳۰۵ خورشیدی به یاد دوران تحصیل چندگاهی در صحن دانشگاه به گشت و گذار مشغول شدم و لحظاتی هم در سایهسار درختان انبوه آن تنهای تنها نشستم. در عالم رویا خود را در کنار همصنفیها و دوستان دوران تحصیل یافتم؛ یکایک از خاطرات روزگار جوانی، چون پردۀ سینما از جلو چشمان خسته ام گذشتند.
به یاد دوستان نامرادم که پس از کودتای هفتم ثور ۱۳۵۷ خورشیدی به کام اژدهای جنگ و استبداد پاک سوزیده بودند قطرات اشکی افشاندم؛ از این که خود را زنده مشاهده کردم به راستی متعجب شدم.
آن سو ترک صدای چکاچک گلولهها و نهیب وحشتناک موشکهای کور دوران جنگ داخلی مغزم را منفجر میکرد و داستان دلخراش آن را برگ برگ درختان و سنگ سنگ ساختمانهای این دانشسرای آشنا برایم زمزمه مینمودند؛ آری! قصههای پر غصۀ درگیریهای ایدهئولوژیک و کشاکشهای خونین سیاسی دهۀ ۴۰ شاهی را نیز از دل تاریخ میشنیدم، تاریخی که هنوز تکرار میشود؛ دل بینایی هم نیست که از رخدادهای خونین و هستی سوز پیشین پند و اندرز گیرد و حال و آینده را بر مبنای نقد دانشورانۀ گذشته بسازد. خونین جگر و اندوهناک از نهیب فریاد پرسکوتواژگان «دانشگاه» و «پوهنتون» که در زیر دست و پای سیاستبازان و فرهنگ ستیزان افتاده بودند، بیدار شدم و با خود گفتم؛ این واژگان مظلوم چه گناهی دارند؟!
از این که بگذریم، با تأسیس فاکولتۀ طب در سال ۱۳۱۱ مطابق به ۱۹۳۱ میلادی نخستین گام در راه ایجاد تحصیلات عالی عصری در افغانستان برداشته شد. به دنبال آن در سال ۱۹۳۸ میلادی فاکولتۀ حقوق، ۱۹۴۳ میلادی فاکولتۀ ساینس و ۱۹۴۴ فاکولتۀ ادبیات افتتاح گردید. در حال حاضر در دانشگاه(پوهنتون) کابل به تعداد ۱۴ فاکولته وجود دارد:
فاکولتۀ ساینس، فارمسی، وترنری(دامپزشکی)، زمینشناسی، انجینری(مهندیسی)، اقتصاد، زبان و ادبیات، شرعیات، هنرهای زیبا، زراعت(کشاورزی)، حقوق و علوم سیاسی، علوم اجتماعی، ژرنالیزم(خبرنگاری)، روانشناسی.
دانشگاه در غرب کابل موقعیت دارد. فضای سبز و ساحت آرام و باصفایی آن از نگاه جغرافیایی محیط مناسبی برای محصلان فراهم کرده است. اگر نا امنیها، بحرانهای پیاپی، خشونتها و تشنجات نظامی، سیاسی و قومی آرام شود، فرصت خوبی برای تحصیلات عالی در کشور مهیا خواهد شد.
گوشه یی از فضای سبز دانشگاه
فاکولتۀ اقتصاد
کتابخانۀ دانشگاه
کتابخانه های کابل
کتابخانههای عمدۀ کابل بیشتر در دهۀ ۴۰ سلطنت ظاهرشاه تأسیس شده اند؛ مثل کتابخانۀ عامه(سال تأسیس ۱۳۴۵ خورشیدی، کتابخانۀ اکادمی علوم(سال تأسیس اکادمی علوم ۱۳۴۹ خورشیدی، کتابخانۀ دانشگاه(سال تأسیس ۱۳۱۰ خورشیدی) و غیره؛ اما خدا بده کتابخوان. در این روزها علاقهمندان مطالعه و پژوهش و دوستداران علم و فرهنگ خیلی خیلی کم شده اند. جنگ پردرازنا، ناامنی و خشونتهای جاری از یک طرف، بیکاری، فقر و مشکلات اقتصادی از جانب دیگر مردم را چونان درهم پیچیده است که به راستی دل و دماغ مطالعه و خلوت با کتاب را ندارند. جوانان هم به انترنیت و تکنولوژی جدید بیشتر رو آورده اند.
از دلسردی عامه و غفلت جوانان که بگذریم، کتابخانۀ عامه، کتابخانه اکادمی علوم و دانشگاه مراکز خوبی برای مطالعه و پژوهش میباشند. کتابخانۀ عامه در قلب شهر کابل قرار گرفته و یکی از مراکز عمدۀ کتب، مدارک و اسناد مکتوب کشور محسوب میشود. دروازۀ این گنجینۀ معنوی به روی عامۀ مردم (به خصوص محصلان، محققان و نویسندگان افغانستان) باز است.
عریضه نویسی در کابل
میرزایان و خطنویسان در جامعۀ افغانستان به سبب شیوع بیسوادی از قدیم معروف بودند. برای میرزا قلمان و کاتبان چیره دست و ماهر دفاتر، فکاهی و طنزهای خنده داری ساخته اند؛ اما این عریضهنویسان مسکین به خاطر لب نانی و چارقرانی(جهت سیر کردن شکم زن و بچه) در پیش روی ولایت کابل خاک افتو میخورند.
علاوه بر شیوع بلای بیسوادی بیشتر باسوادان هم املا و انشای عریضه نویسی را نمیدانند. عریضه نویسان هم بیسودان و هم کم سوادان و باسوادان نا آشنا به امور اداری و قوانین جاری را یاری میکنند. عریضه نویسی در کابل و ولایات هنوز رواج دارد. برخی از عریضه نویسان نیز املا و انشای کافی ندارند. از مجبوری و بیکاری به این شغل رو آورده اند.
به کمرۀ عکسفوری نگاه کنید که آدم را به یاد دوران نوجوانی میاندازد. این کمره در کنار میرزاهای عریضهنویس به درستی داستان قرون وسطی کابل را در گوشهای نسل امروزین زمزمه میکند.
عریضه نویسان
هوتلهای کابل
تا پیش از سقوط طالبان در کابل همان هوتلهای سابق (مثل هوتل انترکانتی ننتل، هتل پلازا و هوتلهای محلی شهرنو و شهر کهنه) مشهور بودند. بیشتر مسافران در سماواریها و اتاقهای عادی شبان را به صبحگاهان بخیه میزدند و با پرداخت پول اندک گذاره میکردند. بعد از سقوط حکومت طالبان روند هتلسازی و تالارسازی در کابل رونق گرفت و هوتلهای عصری و مدرن و مهمانخانههای خارجی زیادی به وجود آمد. از هوتلهای مشهور میتوان به هوتل ماریوت، هوتل سرینا، هوتل صافی لندمارک و هوتل انترکانتی ننتل سابق اشاره کرد.
هوتل قدیمی پلازا
قصابی در کابل (گوشتفروشی)
مردم افغانستان به گوشت علاقۀ فراواندارند. پولداران از گوشت انواع و اقسام غذاهای لذیذ و خورش میسازند و آنرا بیشتر با برنج صرف میکنند. مردم بینوا و مستمند با مقدار کم گوشت، کچالو، حبوبات و ترکاری شوربا و یا آبگوشت جور میکنند و آن را با نان گندم میخورند. شوربا غذای لذیذ و ارزان است. به این حساب گوشت در افغانستان هم غذای ثروتمندان و هم غذای بینوایان میباشد.
گوسفندان افغانستان کته دنبه و پرچربی میباشند. مردم در گذشته به سبب کارهای فیزیکی روزانه میتواستند این گوشتهای چرب را هضم کنند؛ اما حالا اوضاع دگرگون شده است. هضم گوشتهای تازه و قاق پرچربی پیشین کار آسانی نیست. بیماریهای قلبی به همراه دارد. چربی گوشت بز و گوسالههای کشور کم است. گوشت مرغهای خانگی ما به راستی لذت دیگری دارد. در جریان جنگ طولانی و ویرانگر و خشکسالیهای آفتزا به مالداری و زراعت افغانستان آسیب زیادی وارد گردیده و از تعداد مواشی بسی کاسته شده است.
بازار قصابها در کابل گرم است
پینه دوزان کابل
پینه دوزی در کشور ما تاریخ بسیار طولانی دارد. نقل کنند که برخی از عارفان و شخصیتهای مشهور خراسانی نیز در روزگار پیشین به این پیشه اشتغال داشتند و کف نان پاکی برای سیر کردن شکم به دست میآوردند. پینه دوزان کفشهای مشتریان را ترمیم میکنند. رنگ و جلا میزنند. دوره دوزی میکنند. تهوار و کفی میاندازند. این شغل تاهنوز در کابل رونق دارد. مردم فقیر توان خریداری کفش نو را ندارند. تاکه بتوانند کفشهای کهنۀ خود را وصله میزنند و ترمیم میکنند.
پولدارا ن و افراد طبقۀ متوسط هم از شدت گرد و خاک شهر کابل مجبور اند هر روز کفشهای خود را رنگ بزنند و جلا بدهند. به این دلیل در هر گوشه و کنار شهر کابل بساط پینه دوزان هموار است و اطفال غریب با تبرههای بورس و رنگ کفش در همه جای شهر میگردند تا شاید پول لب نانی پیدا کنند. علاوه بر پینه دوزان حرفوی و سابقه دار بیشتر جوانان و نوجوانان از فقر و بیکاری به پینه دوزی و دستفروشی مشغول شده اند.
ادامه دارد….
پویان گرامی ،باز هم این قسمت مطلب تان هم مانند قسمت های گذشته زیبا ، عالی و خواندنیست و عکسهایش هم جالب است. موفق وسلامت باشید.
مهدی ببشیر