ارمغان ارغوانی …
در سال ۲۰۰۴ کمپیوترم سکته کرد ونوشته های زیادی از جمله چند شعر مرا نیزبا خود به آنسوی مرزهای ناشناخته برد . دیروز در لابلای کاغذ پاره ها ، این شعررا که فکر میکردم اینهم در کنار نوشته های دیگر برباد رفته ، یافتم . هر چند در مقایسه با چند شعر دیگر که بیشتر می پسندیدم ، همپایه نیست ، ولی همین که برباد نرفته ، برای من جالب است !
حشمت امید
اکتوبر ۲۰۰۰ آلمان
ارمغان ارغوانی …
تاریخ نشر یکشنبه ۳۰ دلو ۱۳۹۰ – ۱۹ فبروری ۲۰۱۲
هـنوز عشق وطن ، عشق آسمانی من
هـنوز نام وطــن ، نام جـــــاودانی من
هنوز خـــاطرهء کـابل است آتش ِ داغ
به زیر تودهء خـــاکستر جـــوانی من
هنـوز، گـر تو سـراغ مـرا نیافـــته یی
بگــیر از دل آتشـفـشان ، نشــانی من
به هر کجا که روم ، یاد خانه می افتم
ســفر ، زیاد کــند مشـــکل روانی من
جدا زمردم خوب وجدا ز ملک و دیار
خراب وخالی وسرد است زندگانی من
به حیله بسته کسی دست وپای بخت مرا
به یخ نوشــته کسی روز کـــامرانی من
اگــر دیار من از فـتـنه هــا ، رها گردد
شوی تو شــاهـد صد بزم آنچــنانی من
نگیر خرده اگــر نا رساست حرف دلـم
ببخش بر من و این درد بی زبانی من
به سالهای پسین ذوق شعر من گل کرد
عـنایتی ست به من این گــل خـزانی من
اگـر به سبـزی شــعر زمــانه دلـــبندی
ببر ز یاد ، تو این شعـر ارغــوانی من
** **
حشمت امید
دیدگاه بگذارید