از هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی
تاریخ نشر یکشنبه ۲۹ دسامبر ۲۰۱۳ هالند
حکایت ۲۱۲
گرچه در عصر فراموشی مقید مانده ایم
میرسد چون جامهء یوسف بکنعان بوی ما
« صائب»
شاعر زندانی
خلیفه هارون الرشید، بسببی بر ابوالعتاهیه (ابواسحق اسمعیل بن قاسم متوفی ۲۱۱ یا ۲۱۳ در بغداد) خشمگین شده بود واو را بزندان افگنده بود.
و شخصی را مأمور کرده بود تا گفتار و کردار زندانی را برایش گزارش دهد.
مأموری که مراقب عملیات ابوالعتاهیه بود، راپورداد که ابوالعتاهیه اشعاریرا ( که ترجمهء آن) بدینقرار است بر دیوار زندان نوشته است :
« بخدا سوگند ستمگری زشت است و ستمگر همیشه سرزنش میشود، بزودی همهء ما پیش کردگار خواهیم رفت و در آنجا دادرسی صورت میگیرد».
هارون پس از اطلاع بر مضمون این ابیات ، بسیار گریست و ابوالعتاهیه را آزاد کرد و از او بحلی خواست و هزار دینار برای او بخشید
سلسله این حکایات جالب ادامه دارد…
دوستان عزیز و گرامی ، سلسله این حکایات زیبا و جالب را در سایت خودتان بخوانید و به دوستان تان هم ایمیل کنید تا خواننده ۲۴ ساعت شوند. رو ح پدر گرامی ما شاد و یادش گرامی باد.
با عرض حرمت
مهدی بشیر
http://www.said-afghani.org/seite-makalat/ustad-bashir-herawi-25.09.2011/heka-ete-212-01.01.2014.pdf
برادر عزیزو دانشمند گرامی جناب سعیدی ، جهانی سپاس از اینکه لینک هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی را در فیسبوک گذاشتید. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر