لب خاموش
لب خاموش
محمد زرگر پور
تاریخ نشر دوشنبه ۲۲ حوت ۱۳۹۰ – دوازدهم مارچ ۲۰۱۲
برو ای بغض گلو گیر شده
راحتم کن ، که دگر دیر شده
حرمت و لطف و صفای دوران
دیده ام ، چشم دلم سیر شده
من گرفتار لب خاموشم
ذوق پیمانه کمانگیر شده
نگهء ساحر آن قبلهء ناز
به دل زخمی من تیر شده
با تبسم سحری دل میگفت :
رنگ تزویر زمان پیر شده
رسته از دام دو عالم ، اما
دل بدست تو به زنجیر شده .
محمد زرگر پور
از مجموعه شعر نسلهای سوخته
دیدگاه بگذارید