۲۴ ساعت

05 فوریه
۲دیدگاه

برف دلو

تاریخ نشر چهار شنبه  ۵  فبروری  ۲۰۱۴ هالند

برف دلو

سید همایون شاه (عالمی)

۵ فبروری ۲۰۱۴ م

کابل – افغانستان

سید همایون شاه (عالمی)

سید همایون شاه (عالمی)

شد ز برف دلو کابل جان سپید

برغریبان بادی از سرما رسید

برف سنگین است روی بام ها

روزی کم دارد حصول دام ها

از کجا آرند آن چوب و ذغال

دست پیشِ کِی بیارند در سؤال

صندلی سرد است بر طفل فقیر

یا الاهی خود برآوَر دستگیر

طفلک اسپند والا در سرک

گشته سر گردان بینی هُشپَرَک

آتشی در دست دارد پُر ز دود

میدود در پیشِ موتر زود زود

ها! بیا تا خوب اسپندت کنم

از بدی ها هم بلا بندت کنم

دست ِ چرکینش کبودست هم سیاه

ناله یی در سینه دارد جای آه

چپلک او کنده کنده روی برف

میکند زاری و گریه جایِ حرف

تا ز صد موتر یکی رغبت کند

دل پریشان بهر این غربت کند

طمع گه از جیبِ نو دولت مکن

با صدای ِ گریه ات ذلّت مکن

زآنکه نو دولت ندارد عزتی

بر فقیران کی بدارد حرمتی

مفت افتاده به جیبش پول و زر

مالِ دزدی بود، تا شد معتبر

زیرِ دیواری نشسته یک مُچی

بوت ها را رنگ کند کس بهرچی

کوچه ها از لای و گِل گندیده است

دود موتر ها ببین طوفنده است

این مُچی تا شام دارد انتظار

تا بیارد بوتِ پاره در کنار

تا بَرَد در خانه قدری آب و نان

یخ بگیرد در تنِ او استخوان

این بغل جمعی نشسته بهرِ کار

خسته و افسرده حال از روزگار

تا اگر از بهر معماری رَوَد

یک دوسه روزش به بیکاری رَود

در زمستان شغل معماری کجاست

کارِ دیگر جز ز بیگاری کجاست

این یکی جلغوزه دارد در تبنگ

مشتری کم گشت و او شد خلق تنگ

آن یکی سگرت فروشد در خنک

پیرهن دارد به تن دیدم تنک

دست خود کردست یکجا در بغل

کم شده سگرت کشان ِ این محل

از خنک گشتست شاکی خاص و عام

مانده کارِ مردم ما نا تمام

دود پیچیدست اینجا در فضا

غربتی در ملک افتاد از قضا

این همه پول آمده برباد شد

در گلوی آدمِ بد زاد شد

حقشناسان را نباشد خیر مُزد

دولتی شد هر کجا دیدیم دزد

دزد ها از هر کجا بر خواستند

خون ملت را بخود آراستند

از یتیمان برگرفته سیم و زر

خانه و موتر خریده بی خطر

پست هم خیرات کرده یک درم؟

پنج انگشت در دهانش پشتِ هم

انتحاری خونِ ملت را بریخت

سلّه یی رحمی هم از دلها گریخت

دزد را بینم رئیس وقت گشت

اشک ملت را بریزد تشت تشت

از چه بر دزدان نمایم اعتبار

از چه با خائین شوم من سازگار

انتخابات است جانم هوش دار

هر چه میگویم درنگی گوش دار

رای خود سنجیده ده بر مرد کار

ورنه هرگز به نگردد روزگار

یک کمی دقت بکن در کار خود

رحم کن بر حالت بیمار خود

رای تو سازد ترا هم سرنوشت

بدرود هرکس هرآنچه را که کشت

رای خود بر دزد و غداری مده

کار را بر دست ِ بیکاری مده

کی (همایون) بیهوده گفته سخن

بهر تو افتاد بنگر در محن

سید همایون شاه (عالمی)

 

 

۲ پاسخ به “برف دلو”

  1. admin گفت:

    عالمی عزیز سروده زیبا و مملو از احساس است . باریدن برف را به فال نیک میگیرم . امیدوارم دولت گرزی فکری بحال مردم غریب در این زمستان سرد بکند ، زیرا تعداد زیاد ی از هموطنان عزیز و مظلوم ما در این هوای سرد زیر خیمه ها ی تر و نمناک زندگی بخور و نمیری دارند . خیلی زیبا و سوز ناک فرموده اید :
    از کجا آرند آن چوب و ذغال
    دست پیشِ کِی بیارند در سؤال
    صندلی سرد است بر طفل فقیر
    یا الاهی خود برآوَر دستگیر
    موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر

  2. همایون عالمی گفت:

    ممنون شما دوست بزرگوار جناب مهدی بشیر – همین امروز وقتی از جاده ها رد میشدم ، اول خوش شدم که ازدحام نیست بعد متوجه شدم که تعداد دست فروش ها نیز خیلی کم برای کار برآمده اند – یعنی وقتی کار نکنند – از کجا بخورند؟ والله دل آدم تکه تکه میشود – و اعصاب آدم خورد میشود بر آنانی که کرسی ها را اشغال کرده و کار نمیکنند و بفکر پر کردن جیب هستند – بازهم امید ما به خداوند متعال است. (آنکه دندان دهد نان دهد) امیدواریم که انتخابات منصفانه صورت گرفته و هرآنکو که خدمتگذار مردم است در رأس قرار گرفته و آینده این کشور را امیدوارکننده و شکوفا بگرداند

    شاد و موفق باشید.

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما