قعر التماس
تاریخ نشر شنبه ۸ فبروری ۲۰۱۴ هالند
قعر التماس
شهلا لطیفی
در تو پیچیدم
در زیر آب روان به روانی احساسات من و تو
که شفافیت اش چو نیاز من بود در گوش تو با یک تنوع خیال
در رگ رگ تو پیچیدم
دستانم نرمی های پوستت را حس کردند
و حرارت زلال خواست ترا مزه
تا در قعر التماست به نجوا بنشینند
و تا دستان من رفیق شوند با آن دستان تو
از برای ستایش ات
قرارت
و از برای زنده بودن روحت
با یک گواه
گواهی راستین و شفیق در یک سکوت محض بی غوغا
و گواهی
از پیوند دو جسم عریان در زیر باران عشق
بی سر و صدا
تا هویدا کند که
این منم با تو
آن تویی با من
دو پیکر با هم آمیخته قرین و دلبند
در پیچیش و با هم
برای آرامش دل
با تمجید روح
در بالندگی به هر نفس
و با پذیریش همه لذت های درهم و باهم در پیوند
که این همه هدایا
تحفه ی از طبیعت اند
تحفه ای
با رنگ تنانگی و عشق به همراه
شهلا لطیفی
درود به خانم شهلای عزیز ، بازهم مانند همیشه سروده زیبا و دلنشین است . موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر
درود متقابل به نثار شما جناب بشیر گرانمایه.
از همه زحمات و الطاف تان ممنونم.