قلـــــب ویـــران
تاریخ نشر دوشنبه ۱۰ فبروری ۲۰۱۴ هالند
ف.بری
طاهرفکرم مرا بر آریانا برده اســــــت
بر دیار محنت و غم قلب آسیا بــرده اســـت
نی نوای بلبل و نی رنگ وبوی گلستان
هرچه پیدا بود زهستی دست یغما برده است
نی خرابی در خرابات مطربان دمسازغم
ذوق الحان و طرب را سیل غمها برده است
قیامت کبرا به پا گردیده در کابل زمین
صور اسرافیل این شهر را به افنا برده است
وهم و ظلمت مید مد ازچشمه زنگار شب
پرتو انوار رحمت رخت انسا بــرده اســــت
تیره میدارند صفای ذهن به موهوم وخــــراف
زاهد سالوس بر شهر دست افتا برده اســـت
بر غلط تفسیر میدارند زاحکام خــــــــدا
بر جلال وعظمت دین چشم اعما برده است
بسکه بیزاراست بری ازفتنه وریب وریا
لتجا بر رحمت آن ذات یکتا برده است
ف.بری
بری عزیز ، باز هم سروده زیبا و مملو از احساس است. موفق باشید.
مهدی بشیر