آفتاب در توفان
تاریخ نشر شنبه اول مارچ ۲۰۱۴ هالند
نقد کننده: شوریدهخاطر، پرودیوسر فلم
محرر: عتیق، پدر ضمیرخان، بچهی فلم
ویراستار: نجمالدین، عریضه نویس ولایت
فلم ( آفتاب در توفان ) یک فلم هنری لمبر ون ( نمره یک ) و بی جوره میباشد که دور از کبرش، زدنی زدنی دایرکترها رقمش ساخته نمیتوانند. فلم با خوردن یک بوکس سمبولیک هالیوودی به لب و روی بچهی فلم، آغاز و با یک خیز تکواندویی بر شکم مافیای فلم، خلاص میشود.
البته فلم صحنههای بسیار خوب و سوزناک عشقی و جنگی هم دارد. در فلم ( آفتاب در توفان ) علاوه بر شش صحنه رقص قطغنی میده کار، شانزده آهنگ بسیار لوکس جای داده شده است. فلم به فضل خدا، نظر پیرها و دعای دوستان، پایان بسیار خوب سمبولیک بالیوودی پیدا میکند. بچهی فلم بعد از تیر کردن زندان و آورهگی، پیروز میگردد و دختر فلم را از چنگ مافیای کثیف به طور سمبولیک نجات میدهد که خوشحالی بار میآورد. ناگفته نماند که رول بچهی فلم را اسامی عبدالضمیر ولد عبدالقدیر مسکونه خیرخانه مینه که شخص مهماننواز هم میباشد، به گردن دارد. فلم پیامهای بسیار لوکس دارد که چند تای آنرا بطور نمونه تحریر می داریم:
ـــ فلم به ما میفهماند که بد معاشی و مافیاگری را در زندهگی خود، همسر خود و تمام اعضای خانوادهی خود انتخاب نکنیم زیرا چندان مسلک نیست و بالاخره یک روز نی یک روز یک بی پدر چاپلوس شیطانی میکند و ما دستگیر میشویم و در زندان جذر ما را میکشند.
ـــ وقتی جبار و قهار که رول آدمهای کثیف پدر لعنت را به گردن دارند و زنهای نلغه نلغه را در بغل میگیرند و به بهانه به هر قسمت وجود شان دستک میزنند و از گردن و نزدیکی های زنخ شان بوسه میگیرند، به ما میفهماند که ما سیاه سر مردم را در بغل نگیریم و به هر قسمت وجود شان دستک نزنیم که گپ کلان میشود و از جاهای متذکرهای شان به هیچ وسیله بوسه نگیریم. چون کل ما از خود خواهر و مادر داریم. هچنان فلم به ما میگوید که اگر از روی چانس یا تصادف کدام سیاه سر در بغل ما درآمد و نشست، مانند این مافیای خبیث، تنبان یا پیراهن او را کش نکنیم که پاره میشود و جا های خوب خوب و سمبولیک شان معلوم میشود و تماشاچی به شوق میافتد و این شوق، شوق خوب و سمبولیک نیست و جامعه را به شکل غیر سمبولیک مردار میکند و در غضب خدا گرفتار میشویم.
ـــ همچنان پیام دیگر فلم به زنان رقاصه میباشد که نباید طفل خوردسال خود را به محفل ببرند، زیرا اگر جنگ شود، زیر پای میشوند و شیر چوشکشان میشکند و تا آخر محفل بغ میزند و مادر را به رقصیدن نمیماند. در صورتی که دو تا شیر چوشک با خود داشته باشند مانع ندارد.
در این فلم بی سابقه، هشتاد و دو سمبول مختلفالنوع توسط اسامی محمدفاروق ولد عبدالرزاق مسکونه شهر کابل که دایرکتر فلم هم میباشد، زده شده است. فاروق جان که شخص قوی سینِما هست و هشت سال میشود که بادی بلدری و وزنه برداری میکند، بسیار سینما شناس است چنانچه با بچههای فلم هندی یک البوم عکس هنری، نیمه هنری و غیر هنری گرفته و دیدن یک فلم هندی را هم قضا نکرده است. رشید جان که یکی از سمبول شناس های بسیار لایق است، میگوید که اگر خیانت صورت نگیرد، هر سمبولش، کم از کم یک اسکار میگیرد. سمبولهای مشهور این فلم قرار ذیل است:
ـــ وقتی مادر کیکان از دیوار میلغزد و به سرین به زمین اصابت میکند، صد در صد معنا میدهد که دختر فلم با یک دستک بازی بسیار ظاهری و نا چیز حاملهدار میشود، چنانچه پس از این صحنه دختر با شکم برآمده روی پرده ظاهر میگردد.
ـــ وقتی بدمعاش از پهلوی دختر فلم که حامله است، تیر میشود و شکمش برابر به شکم دختر فلم نشان داده میشود، معنا میدهد که دایرکتر حقوق زن و مرد را مساوی اعلان میکند.
ضمیرخان در این فلم که هم عشقی هم جنگی و هم کمیدی است، آهنگهای لمبر سوم، نهم و سیزدهم را بسیار تراجیدی لبسنگ میکند و تماشاچی را چنان به گریه میآورد که در مردهی خوب خوب خویش و قوم خود چنین گریه نکرده و نخواهد کرد. آمدیم در حصه کمیدی؛ قیوم جان بچه مامور سمیع ولد جانمحمد باشنده ولایت کابل در این فلم چنان کارهای عجیب و غریب میکند که هر دفعه یادم میآید از خنده گرده کفک میشوم، خدا نگیریش. آمدیم در حصه عشقی؛ ضمیر خان در این حصه بسیار لیاقت به خرچ داده است؛ او چنان خمار خمار طرف دختر فلم نگاه میکند که تماشاچی صد در صد فکر میکند که دختر در حمام دراز کشیده باشد.
نا گفته نباید گذاشت که در فلم آفتاب در توفان قد ها و اندامهای بسیار عالی و برجسته به کار رفته و همزمان کلوزاپ های کلان معنادار و سمبولیک اخذ گردیده است.
لباس: در قسمت لباس هیچ گپ انتقادی وجود ندارد چون تمام لباسها اتو کرده و منظم میباشد حتا لباس کسی که گدایی میکند زیرا به نظر دایرکتر انسان، انسان هست چی شاه باشد و چی گدا و اگر ما فرق قایل شویم در آن دنیا جوابگو میباشیم.
بافت: ما در این فلم چند بافت مقبول داریم:
۱– در صحنهی اول که زبیده بالای صفه با کرشنیل، لیف حمام میبافد، نقش و نگارش مطلق نو و مقبول میباشد.
۲– در صحنهی زندان، راحله برای خالده یک جاکت پیشواز مقبول زرد و لاجوردی به سبک سمبولیک میبافد.
سناریو: سناریوی این فلم که روزمره به طور زبانی و اتوماتیک توسط دایرکتر گفته میشد، پس از افتتاح آن که دو ماه پیش صورت گرفت، توسط قدیر جان در حال نوشتن است که به زور خدا تا یک ماه خلاص میشود .
دیالوگ: دایرکتر که یک شخص بسیار دلسوز است بدون تعصب برای همه هنرمندان فلم، دیالوگ تقسیم کرده است. نا گفته نماند دیالوگها بسیار بلند، معنادار و کشدار اجرا شده است.
خلص کلام که این فلم بسیار موفق و سمبولیک است؛ اگر مردم با حواس جمع آنرا ببیند در مملکت ما صلح میآید و به نامش مافیا و بد معاش و غریب و غربه پیدا نخواهد شد. چون دایرکتر درد دیده است لذا درد مردم را در فلمش انعکاس داده است چنانچه در صحنهی چهارم در شفاخانه، مریضهای را که تازه از عملیات جراحی برگشتهاند در حالت درد کشیدن میبینیم. از بس که گپ های این فلم قوی است من ( آفتاب در توفان ) را مربوط هنر هفتم نه بل که مربوط هنر بیستم و هفتم میدانم!
فبروری ۲۰۱۴ ها مبورگ
قیام عزیز ، طنز زیبا و عالیست . موفقیت بیشترت را خواهانم. مهدی بشیر