طلوع صبح دل
تاریخ نشر جمعه ۱۱ اپریل ۲۰۱۴ هالند
طلوع صبح دل
پویان رسول
****
خزان خشک به لطف تـو نوبهار شود
پـر از طـراوت گـل نغـمۀ هـزار شود
تــو روح تــازۀ بـســتـان آرزوهــایـی
پـیـام غـنچۀ دل عـطـر روزگار شـود
ز درد ما بشود مست زندگی آن سـان
که سوژه های طربناک بی شمارشود
دلــم در آتـش ارمـان مـی تـپـد دایـــم
از آن امـیـد وصـال تــو پـایـدار شود
زچشم غنچۀ رزعطر باده می جوشد
به صبر غوره انگور خوشگوار شود
زجوش نرگس فتان شقایق و سوری
سروش وصل تو هرروزآشکار شود
سـرود وحدت دل های ما بـود جاوید
حکایتی کـه بــه تـاریـخ یـادگار شـود
زمان چورود روان گرچه تندمیگذرد
ولی قرار تو چون کـوه اسـتوار شود
چونان تخم وفا ریشه می کند در دل
که تا ابد به خـدا فیض کشتزار شود
طلای وحدت ما آن چنان بودخالص
که حـاجـتی نبود بـاز هـم عیار شود
شـتاب بـا هـمه تـدبیر مـا بـود لازم
ز شـوق آدم دیــوانــه هـشـیار شـود
زمان درددل واختلاط نزدیک است
بـه ابتـکار سـخن رفـع انتظار شود
ظرافـتی که بـه شـاخ درایت آویزید
طلوع صبح دل و چلچراغ یار شود
رسول پویان
درود به جناب پویان عزیز ، بازهم زیبا و دلنشین سروده اید. موفق باشید. مهدی بشیر