پولاد خوان
پولاد خوان
استاد غلام حیدر یگانه
صوفیه ـ ۱۳۹۰
تاریخ نشر شنبه نهم ثور ۱۳۹۱ – ۲۸ اپریل ۲۰۱۲
مهمیز زن، سمند سیاه چموش را
دنیای شوربختِ حقیرِ خموش را
نان از قلم خورد بفضاحت، فلجدهن
تف کن به روی شعر، خطِ خود فروش را
در ها و شهر های علوم و عدالتید
از چاه سرکشید، لوای خروش را
دین، لقمه نخست طفیلیِ عصر ماست
گردن چرا نهید شیوع شپوش را ؟
در خاک رفتگان خود اینان، خزیده اند
طوفان برَد سراسرِ این دشت موش را
تردست و پاشکسته و سرکار و کارساز
خوردند آخرین رمقِ تاب و توش را
کردارشان سفیه و سخنهایشان تهی
پنداشتید پرچم خود، بار دوش را
ای جویبار تان همه خاشاک و سنگ و ننگ
جارو کشید گند و گس و لای و لوش را
از لاجورد و گاز و طلا و شما چه سود؟
تا کرده اید خندق خرمهره گوش را
پولاد می شوید یک امروز یا که باز
آهن شوید هفت دمِ پایپوش را ؟
غلام حیدر یگانه
دیدگاه بگذارید