طنز
تاریخ نشر یکشنبه ۲۲ جون ۲۰۱۴ هالند
طنز
نوشته نذیر ظفر
مجــــــددی نشدم تا که استخاره کنم
توان و زور ندارم بگو جه چاره کنم
خـــــــــــدا برای غم و درد آفرید مرا
که جرم جانی و اوباش را نظاره کنم
ز قتل و ظلم تجاوز ز دزدی و قاچاق
رسیده جان به لبم تا خودم شراره کنم
اگر بدست من افـــتد وجود طالب دون
به چوک کابل زیبا تنــش دو پاره کنم
توان حوصله ام رفــت ای خدای غنی
نمانده جر می که دیگر به آن اشاره کنم
قسم به دختر همـــسایه میخورم که دگر
هزار عــــــرض ادب بر شرابخواره کنم
نذیر ظفر
درود به ظفر گرامی ، خوب شد که مجددی نشدی، چون استخاره او هم موثر واقع نشد . اینکه کشور مارا دزد ، جانی ، متقلب و آدمکش گرفته ، چاره ای نداریم و فقط از در گاه خداوند متعال آرزو کنیم که انها را نیست و نابود کند . فقط همین چاره است و بس. طنز زیبا و عالیست . موفق وسلامت باشید.
:
درود به جناب محترم نذیر ظفر صاحب..!
توان حوصله ام رفــت ای خـــــدای غنی
نمانده جر می که دیگر به آن اشاره کنم
ظفر
همه واقعیت ها را اشاره کردید.
بسلامت باشید.