پناهندگی
تاریخ نشر جمعه یازدهم جولای ۲۰۱۴ هالند
شعری از مجموعۀ شعر دوم اشکی بر ویرانه ها اثر استاد عبدالجبار توکل هروی
که باآنکه بیش از سی سال از سرودن آن میگذرد بازهم به اوضاع واحوال کنونی کشور مناسبت دارد.
« پناهندگی »
استاد عبدالجبار توکل هروی
هامبورگ ۲۳ آپریل ۱۹۸۴
به شرط بندگی ای زندگی نمی ارزد
شهنشهی به سر افکندگی نمی ارزد
اگر تو حاکم دورانی یا که قاضی شرع
به روز حشربه شرمندگی نمی ارزد
به فکر توشۀ راه وسرای دیگر شو
که این سرای به سازندگی نمی ارزد
کنار روشنی آفتاب عالم تاب
فروغ ماه به تابندگی نمی ارزد
چو زندگانی ما کوته است وزود گذر
به کسب جاه فریبندگی نمی ارزد
برای هیچیک از ما در این دوروزۀ عمر
به ملک غیر پناهندگی نمی ارزد
بیا و همدم تنهایی « توکل» شو
که این جهان به پراکندگی نمی ارزد
هامبورگ ۲۳ آپریل ۱۹۸۴
درود به استاد محترم جناب توکل هروی ، سروده زیبا و واقعی و با احساس است. خط بردم و لذت بردم موفق باشید. مهدی بشیر
زراه های تقلب گر شوی آخر رئیس ،اشرف
به شرم بی حدِ دنیا وعقبایت نمی ارزد
ریاست گر غلامی باشدو خدمت به بیگانه
به خجلت نزدیزدان وبه خلق هایت نمی ارزد
درود فراوان خدمت استاد بزرگوار آقای عبدالجبار توکل هروی،
طاعات وعبادات تانرا دراین ماه مبارک رمضان،از دربارایزد منّان
قبول ومقبول، استدعا دارم.
شعر زیبای تانرا خواندم که همه از واقعیت ها صحبت میکند و نه مال دیروز نه امروز ونه فردا بوده بلکه همیشه وجاودانی میباشد.
به ارزوی صحتمندی تان داکتر حیدری