روابط افغانستان با همسایه ها
تاریخ نشر دوشنبه ۱۸ آگست ۲۰۱۴ هالند
روابط افغانستان با همسایه ها وارد مرحلـﮥ جدید میشوند!
دکتور ص. س. سعیدی
۱۶ / ۸ / ۲۰۱۴
حالت افغانستان و کشور ما از ۱۳ سال قبل متفاوت است و درعرصه های مختلف تغییرات رُخ داده. درین نوشته به یک حالت و بُعد جدید که روابط افغانستان با کشور های همسایه قبل از همه پاکستان، ایران و هند در روشنی جریانات و حوادث جدید چار دهــﮥ اخیر مطرح است که بخش ازین مطالب را با برداشت های که من دارم باشما شریک میسازم.
چنانچه عام است و قابل فهم که در سیاسیت منافع ومصالح است و دوست و دشمن دایمی وجود ندارد. اگر از آسانش آغاز کنم کشور هند با افغانستان درین چند سال اخیر روابط نیکو داشته و در منطقه از حرکات و برخوردهای پاکستان و تأثیرات آن در جمو و کشمیر و داخل هند و بلاخره در افغانستان سخت نگران است. با وجود تمایلات زیاد به کمک به افغانستان بخاطر اصل منفعت خویش درعمل ماننده همیشه سخت محتاطانه عمل نموده که نشود به کار دست بزند که کشور ومردم خویش را به کدام مشکل مواجه سازد. مطابق حافظــﮥ تاریخ معاصر منطقه گرم شدن جبهــﮥ جنگ در افغانستان و پاکستان در واقعیت امر به نفع هند بخاطر تمام شد که جبـهـﮥ هند و پاکستان (کشمیر) به سرد شدن رفت و مشکل هند درآن مرز ها کم شد. درآن زمان هم پاکستان و اجنسی های پاکستان که صرف و صرف از مساعدت های سیاسی به مخالفین هندی در کشمیر صحبت میکردند و پاکستان از کمک های نظامی با شورش های ضد هندی در کشمیر منکر بود به صورت قطع بعدها ثابت شد و تمام اجنسی ها مراجع پاکستانی امروز به مساعدت های نظامی خویش در آن جبهه در جنگ و شورش علیه هند اقرار میکنند و حال این مسأله کاملاً هویدا است. اما نباید فراموش کرد که کشور هند وزمامداران آنوقت هند از یک طرف به شوروی وقت چراغ سبز ورود به افغانستان نشان دادند و از جانب دیگر (خانم انندرا گاندی و دیگر زعمای هند) زعمای وقت هند آن پیشنهاد بریژنیف رهبر شوروی وروس وقت را افشاء میکنند که گویا روسها (بریژینف) در سفر آنوقت خویش به هند برای هند پیشنهاد کرده که جبهه جنگی هند و پاکستان را بخاطر ایجاد مشکل با پاکستان باز کنند که شوروی ایشان را مساعدت خواهند کرد. یعنی به این ترتیب نه خواستند به درخواست روسها درآنوقت موافقت نشان دهند و هند تلاش داشت تا افغانستان و شوروی– روسها با پاکستان مصروف نبرد و مشکل باقی بمانند تا هند از شر پاکستان در امان بماند. (منظور ازین تذکر مستدل ساختن اصل منافع و مصالح در روابط کشور ها است که با تآسف زمامداران ما تا هنوز در عمل یاد نه گرفته اند.). بعدها تا امروز با وجود همکاریهای هند به افغانستان د ر سالهای اخیر مسأله بندر بحری ایران که از طریق آن وابستگی های یکجانبه افغانستان را از پاکستان در قسمت ترانسپورت رهایی بخشد و توسعــﮥ روابط اقتصادی و نظامی هند و افغانستان قابل دقت واز مقام خاص برخوردارند. اما اعلام چند روز قبل حکومت اقای مودی صدراعظم جدید هند نیزبه یک مسألــﮥ سخت حساس دیگر توجه مارا جلب میکند که حکومت هند از خروج نیرو های خارجی و تقلیل شدت جنگ در افغانستان را به معنی تشدید جنگ در جمو وکشمیر ارزیابی میکند و چنین تحلیل میکنند که در صورت تقلیل در جبهــﮥ جنگ افغان و پاکستان فرصت جدید برای احزاب اسلامی پاکستان میسر خواهد شد که در جبهــﮥ پاکستان و هند و مسایل کشمیر این نیرو های اسلامی بیشتر فعال شوند. برای افغانها و خصوصاً مسؤولین امور افغانی با اولویت دادن منافع ومصالح مردم و کشور ما توجه به این مسأله جداً قابل دقت و اهتمام است که منافع و مصالح کشور و مردم خویش را اولویت بدهند.
این حالت دقیقاً همان حالت است که زمامداران امور افغانی با ساده گی و عدم درک عمق مسایل از بزرگان دولتی عربستان خواهان مساعدت شدند تا در کشور ما به آمدن صلح و آرامش ما را مساعدت خیر کنند. در آن شرایطیکه رفت و آمد به کشور عربستان سعودی بیشتر شد و زمامداران افغانی از زمامداران عربستان سعودی خواهان مساعدت در امر صلح بودند، این زمامداران افغانی به منطق سادۀ سخن نمی اندیدیشیدن و تا حال پی نبردند که که حاکمیت در عربستان سعودی ساده نیست که ما را در آوردن صلح در کشور ما ومنطقه مساعدت کنند. مساعدت عربستان سعودی و بخش دیگر از زمامداران کشور های عربی به اساس منطق سادۀ سخن حد اکثر در ادامـﮥ جنگ در افغانستان خلاصه میشد. علت آن این بود که تعداد بیشمار مجاهدین و جنگجویان عربی مصروف در افغانستان در رأس از عربستان سعودی آمده بودند. آمدن و قایم شدن صلح در افغانستان و این منطقه به معنی بازگشت این جنجگویان به کشور های شان و ایجاد مشاکل به زمامداران کشور های متحابه با جهان غرب و بلاخره سکته وارد شدن در لوله های حیاتی نفت و گاز به کشور های جهان تمام میشد.
لذا باید جنگ در افغانستان ادامه میافت و این به زعم شان این هیولا های که در جنگ با کمونیزم چاق وقوت داده شده بود درین منطقه با هم دربین خویش سر یکدیگر را میخوردند و ختم میشدند. درین میان که ملت افغات قربانی میشود و عدۀ از رهبران میلیونر و ملیاردر میشوند اصلاً اصل و اساس انسانی نداشته و ندارد. برنامه ومنطق سخن چنین بود که در بهترین حالت ویا حد اکثر به افغانها ومنطقه مساعدت شود که جنگ تا نابودی جنگ جویان عربی در افغانستان ومنطقه دنبال شود. تقاضا های زمامداران افغانستان از زمداران کشور های عربی در رأس از عربستان سعودی حد اقل ساده لوحی بیش نبود. مساعدت مالی کشور های جهان به افغانستان و منطقه را نباید کدام خیر و خیرات پنداشت بلکی وجیبـﮥ است که درین عرصه برای اجرای جنگ دیگران در این میدان نبرد به افغانستان سرازیر میشود. جنگ ایکه منافع و مصالح دیگران درآن اصل اساسی است.
و اما آمدیم به امروز چه چیز است که روابط افغانستان و پاکستان و افغانستان و ایران را به مرحلــه و فاز جدید انتقال داد و درسطح دیگر می کشاند؟
می گویند حکمت اینکه حضرت پیامبر اسلام محمد (ص) بعد از نبوت در کشور و تحث رهبری حاکمیت غیر اسلامی زنده گی نه کرده و به مدینه (یثرب) هم زمانی مهاجرت کرد که اساس حاکمیت اسلامی را درآن جاء گذاشت. علت، حکمت و فلسفـﮥ خاص خویش را داشت تا از تأثیر دیگران در امان بماند. با الهام از این وضع در چار دهــﮥ اخیر تحلیل های مستند ومؤثق نشان میدهد که در ظرف این مدت حضور رهبران مطرح جهادی وغیرجهادی امروزی در زمان وجود خویش در دوره ها و حالات مختلف در پاکستان و ایران و خاصتاً در شرایط ۱۴ سال گذشته با تأثیر گزاری جدی و بس مهم ایران و پاکستان براین رهبران و قوماندان بیدار و خفته همراه بود و هست. تقریباً اکثریت مطلق شان در رابطه به مراجع استخباراتی این کشور ها بوده از منابع و امکانات مالی وعملی شان برخورد دار بود و در موارد زیاد زندگی و مرگ خود و اولادهای شان در دست استخبارات خارجی قرار داشت. استخبارات نظامی باکستان (ای اس ای) و منابع امنیتی ایران ( سپاه پاسداران) درین راستا سخت بی رحمانه عمل کرده اند و این پروسه ادامه دارد. معلم، مکتب، نام و دوا، خانه و ترانسپورت شورای کویتـﮥ حرکت طالب و …. بعد از الله تعالی دردست این حلقات استخباراتی و جاسوسی اند که منافع باکستان را وجیب های خویش را به صورت قطع اولویت میدهند. ما حوادث ترور و کشتن کسانی را به صورت زنده به خاطر داریم که از هدایت این حلقات استخبارات سر باز زده اند.
اما خاص بودن و وارد مرحلــﮥ نو بودن روابط افغانستان با همسایه های و خاصتاً ایران و پاکستان در چه است؟
اگر قبل آز آن استخبارات این کشور ها (خاصتاُ پاکستان و ایران ) تنها با پول، تطمیع و تهدید مسؤولین امورو اشخاص مطرح کشور ما را به اهداف خویش سوق می کردند حالا دیگر به این برچندان ضرورت احساس نمی شود. علت این است که درین مدت (حد اقل چار دهه) برای اهداف خویش افراد و اشخاص را از طریق داشتن وسایل اطلاعات جمعی، رادیو د تلویزیون های شان و عمال دست اول و دوم با دادن پول های به باکت و بوجی با مقام ریاست جمهوری افغانستان هرکس به حالت توانش وحتی حد اقل پرداخت حق السکوت های گزاف وضع را چنان تغییر داده اند که دیگر برای تطمیع و تهدید ضرورت نیست. علت آن اینکه در کشور ما توانسته اند از اتباع و تربیت یافته گان ۴۰ سالــﮥ خویش با مهیا کردن حتی القاب اکادمیک و سندات جعلی و زمنیه سازی برای شان در کشور های سوم و چارم و زمینــﮥ بازگشت چنان مطمین را صحنــﮥ سیاسی کشور مهیا سازند که دیگر ضرورت به کدام مداخله و پرداخت پول جداگانه نیست. این حلقات متعلق به کشور های همسایه و افراد که در واقعیت کارمندان ادارات استخباراتی ایران و پاکستان در افغانستان اند با جزء سیستم شدن در داخل افغانستان برای منافع و مصالح پاکستان و ایران کار میکنند. پروســﮥ شخصیت سازی طولانی در داخل صحنــﮥ سیاسی کشور ما افغانستان برای این اتباع و مأمورین بلندپایــﮥ استخباراتی در جامعه و کشور ما چنان وسعت و مؤثر کار می کنند که دیگر برای افغانها تفکیک آن مشکل خواهد بود که کی کیست؟ به کی باید اعتماد کرد که در مرحلــﮥ معین به خیانت نمی پردازد ومنافع دیگران را بر منافع کشور وملت افغان اولویت نمی دهد. شواهد غیر قابل انکار نشان می دهد که این شخصیت های؟! ایجاد شده افغانی الاصل ویا خارجی الاصل اما حال درنقش افغان و درخدمت ادارات خارجی در کشور وجامعــﮥ ما شخصیت داده شده، مبصر سیاسی در تلویزیون های دست داشته اند، استاد پوهنتون ساخته شده، عضو پارلمان افغانستان ساخته شده، تاجر و خریدار زمین در مناطق معین افغانستان، قومامندان جهادی شده، نطاق و گویندۀ تیم مهم انتخاباتی ساخته شده، وزیر ساخته و در تمام ادارات بس مهم امنیتی و دولتی راه یافته اند و جابجا ساخته شده اند. امکانات مالی شان وسیع است و حتی مانند افغان ساده پشتو و دری صحبت میکنند اما در عمل به صورت واضح وبدون اندکترین شرم و حیاء به ضد همه افتخارات و عزت افغانستان حتی به نام آزادی و دیموکراسی و آزادی بیان و روشنگری درموارد عوامفریبانه و استادانه مانند استاد کار حلقوم پاره می کند، برای برنامه های بعدی شان درافغانستان زمینه سازی و ذهنیت سازی نموده و تلاش فریب میکنند و در موارد هم خاصتاً در حق انسانان خالی الذهن موفقانه هم کار کرده و زمینه ساز شده اند. کار شان چنان وسیع و با امکانات وسیع است که تعداد روشن را نیز درین دام و فتنه گیرمانده وگیر آورده اند.
این را گویند مرحلــﮥ جدید از تأثیرگذاری کشور های پاکستان و ایران در افغانستان. دیگر ضرورت به تهدید وتطمیع و خریداری نیست. بلکی این شخصیت کاذب افغانی مستقیماً پرورده و تبعــﮥ کشور ایران و پاکستان و درخدمت منافع ایشان قرار دارند.
وضعیت استثنایی ما درین است که مهاجرت ها و معضله در افغانستان مدت طولانی تر دوام کرد. افراد که سنین پنج و شش سال ویا کمتر داشتند در خارج از کشور بزرگ شده و درین میان با استفاده ازین حالت منابع استخباراتی خارجی بخش این افراد را ویا هم اتباع خویش را در چهره، مقام و لباس افغانی جا زده و با استفاده از امکانات عملی درکشور ما شخصیت سازی کردند. تأکید من به این مسأله بخاطر است که از تعداد ازین افراد تحت عناوین مختلف و به مناسبت های مختلف و فرصت های میدیایی که منابع خارجی برای شان مهیا ساخته و یا به صورت مالی چنان تمویل مالی و فرصت سازی برای شان میشود که این عمال دشمن چیزهای و آن هم با گردن فرازی ارایه، پیشکش و تحلیل های فریبندۀ ضد افغانی و ضد مصالح افغانی ارایه میدارند که اولاد صالح این وطن اصلاً به زبان آورده توانست وی حتی ذکر آنرا شرم میپندارد و از به زبان آوردن آن شرم دارد.
راه حل چیست و معیار کجاست تا بدانیم که کی افغان و درخدمت افغانستان است و کی دشمن و در خدمت بیگانه؟
هدف ازین بحث ونوشته چیست؟
در پیشانی کی نوشته است که کی صادق است و یا کی خاین و چرا این ذهنیت منفی را باز کردیم که تفکیک هم درموارد مشکل است؟
دقیقاً همین جان کلام جان سخن است که ضرورت به نوشتن این نوشته و مطلب پرداختم:
ما دیگر معیار نداریم. اینجا و آنجا میشنویم و افشاء و عمال اجنبی افشاء میشوند که این و یا آن شخص که مواضع ضد افغانی دارد ثابت شد که تبعه خارجی همان کشور است که یا مواضع اش به نفع همان کشور است. دقیقاً این هم کار وظایف مراجع استخباراتی، امنیتی کشور است که در زمینه کار نمایند و برای ما در کل معیار چیست برای ما رهنما و ممد موضع ما از دوست و دشمن کدام است؟
به فهم من دیگر معیار، محک جز شناخت شخص خدمتگار و سالم از نا سالم، خادم از خاین همان مواضع شخص، اشخاص ویا گروه های در مورد منافع و مصالح کشور، منافع ومصالح مردم و امر صلح وانسانیت است که آنرا باید همیشه در نظر داشت. موضع و ابعاد آنرا درک کرد و خلال آن دوست و دشمن را تشخیص کرد.
در رابطه به مسایل افغانستان و مسایل مطرح کشور برماست موضع خویش بر اصل منفعت ملت ومردم ووطن خویش استوار ساخته و در مورد رد و تأیید ازکسی و یا شخصی، رد و تأیید تیم، حزب و سازمان همین منافع ملی و حاملین این شعار ها و برنامه ها را معیار قرار دهیم.
در ین راستا باید دقت کرد ومواضع دشمنانه را تا مواضع خیر با همین تفکیک کرد و دانست و درمورد قضاوت وموضع گیری داشت.
انسانان خیر خواه این وطن را مساعدت خیر و همصدایی کرد و دشمنان را در مواضع و مواقف شان در مسایل درک و شناخت، راست و چپ سخن را تحلیل و ارزیابی کرد و متناسب به آن موضع گرفت. برنامه های ناسالم را افشاء و حاملین آنرا در صورتیکه نا آگاهانه است متوجه عواقب نظر وعمل نابخردانه و ناسالم ساخت ودرصورت وجود شواهد عمل آگاهانه و اجیر بودن باشد، باید به افشاء و تجرید پرداخت.
در ین میان قهرمانان وخدمتگاران دایمی در انسانان زنده وجود ندارند. هرشخص در هرقدم باموضع خویش میتواند موضع خیر و یا شرداشته باشد. ممکن برای زمانی اجیران نیز برای فریب جامه بدل کنند. برماست بدون پیشداوری و تعصب با خونسردی و پیگیری به صورت دوامدار بیدار بود.
مواضع دشمنانه درین مرحله کدام اند و حاملین آن کیها اند؟ بحث جنجال برانگیز وایجاب تمرکز دوامدار و با دقت تام را میکند. حاملین خوبی و شر را میتواند به با یک دید ابتدایی به افراد خیر خواه، ساده، کم فهم، خالی الذهن و یا هم متعصب و اجیر و عمال دشمن تقسیم کرد.
با دقت و درایت میدانیم بخش از اندیشه ها و نسنخه ها اندیشها و نسخه های خیر خواهانه نیستند و درمطابقت به خواست دشمن میباشند.
اما با دید تلگرافی ومختصر مطالب وطرح های ذیل وحاملین این اندیشه ها و انگیزه های شان را جداق قابل دقت میدانم که از کدام منبع آب خواهند خورد:
آنهاییکه مدعی اند که ما به مجرد به قدرت رسیدن مشکل خویش را باپاکستان حل میکنیم و پاکستان را راضی میسازیم، پاکستان میداند که از ما چه میخواهد و اما ما نمی دانیم از پاکستان چه میخواهیم، پالیسی ما در برابر پاکستان و ایران باید روشن شود، مصالحــﮥ سیاسی رد است، تعریف مشخص از دوست و دشمن که منظور تعریف خودیش است باید رسماً قبول شود، از افغان بودن و برادر بودن افغانان معین باید انکار کرد، در قسمت تأمین عدالت تحت افکار منحط قومی و سمتی به بی عدالتی های جدید تأکید دارند، بی عدالتی های موجود در تاریخ این کشور را با بی عدالتی های جدید و انتقام سمت میدهند، پروسه های ملی و انتخابات را به بحران مواجه ساخته و با قواعد که خود قبول کرده بودند نیز پای بند نیستند، …. این و امثال آن افکار است که ریشه های آن به منابع دشمن و زمینه ساز منافع واهداف دشمن بوده میتواند که اینجا و آنجا آگاهانه و یا ساده لوحانه عدۀ آنرا با فهم از عمق آن و عمداً مطرح و زمینه سازی نموده و قلقله میکنند و عدۀ بدون درک عمق و بُعد این مطالب بدون در نظر داشت امکانات کشور وجامعـﮥ ما آنرا ترویج میدارند. حین بحث، تحلیل وارزیابی این مطالب تعابیر مختلف مثبت ومنفی را با خود داشته میتواند اما بخش عمدهء این مطالب به جهت سوق داده میشوند که نتیجـﮥ آن کاملاً منفی و آب به آسیاب دشمن می ریزد.
و اما مختصرپاکستان را چگونه میتوان راضی کرد؟ پاکستانیکه وجودش در افغانستان و حاکمیت مستقر افغانی مورد سوال قرار گرفته می تواند.کشوریکه در سرزمین بیگانه ایجاد شده چطور میتواند درین وضع که نیرو های امنیتی ما با مشکلات مواجه است و دهها مشکل اقتصادی و سیاسیی و نظامی داریم مواضع خویش را با طرح پالیسی های روشن در برابر ایران و پاکستان روشن سازیم. طرح های ریفراندم و مراجعه به ملت در امر «خط دیورندلاین» به این علت درین مرحله نادرست وبی معنا و مطابق به خواست وبرنامــﮥ پاکستان است که ما در وارث بودن و اصل حقوقی و قانونی مسأله عوض مراجعه به قانون و اصول حقوقی و عوض مراجعه به معالجه مرض و مریض به نظر مردم قریه مراجعه میکنیم که این مرض را چه دوای باشد. مردم قریه درمورد تجویزنسخه برای تداوی مرض نظر داده نمی توانند این کار متخصص فن است. درین مرحله ما به مشروعیت و عدم مشروعیت، قانونی بودن وعدم قانونی بودن «خط دیورندلاین» تمرکز داریم. بعد ازینکه این مسأله روشن شد که برای ما روشن است اما باید جهان آنرا قبول کند بعداً مسأله مراجعه به مردم و ریفراندم مطرح شده میتواند که خوب حال که این مسألـﮥ تاریخی براساس اصول وقوانین فیصله شد درین مرحله است که به مردم مراجعه شود و از مردم پرسیده شود که چه نوع نظام و یا با کدام کشور میخواهند یکجا و یا بیرون از این وآن محل وساختار سیاسی باشند. طرح های چون بدست آوردن دهلیز تجارتی و راه یافتن به آبحار نیز از ناشی از عدم آگاهی از تاریخ این قضیه است، چه به فتنــﮥ پاکستان این طرح هم صورت گرفته بود و پاکستان آنرا مانند شبنامه در تمام مناطق پشتون و بلوچ مانند مطالبــﮥ جانب افغانی مطرح کرد وبرای این مردم گفته شد که قیمت سر تان همین دهلیز تجارتی به افغانستان است و دیگر کدام حق، مقام و ارزش شما نزد افغانها نیست و ندارید.
لذا چنین طرح ها و برنامه جزء برنامه های دشمن و یا درخدمت دشمن بودن چیزی دیگر نیست که با تأسف عدۀ نا آگاهانه بلندگوی برنامه های دشمن میگردند. یک طرح دیگر هم وجود دارد که دشمن، غاصب و دزد به داخل خانه شده و در داخل خانــه مال ومتاع را برداشته و دیوار غیر مشروع «خط دیورندلاین» نیز در بین خانه بلند کرده و ایجاد کرده اند و حال چشم تجاوز بر ناموس صاحب خانه دارند. عدۀ به علت اینکه دشمن ظالم است و قوی است و تجاوزات زیادی به حق ما کرده ومیکند بخاطر رهایی از حالت بدتر واینکه برای ما تروریست بیشتر نه فرستن باشه با ایشان جور آمد و کنار آمد و خط«خط دیورندلاین» را پذیرفت و به تجاوز به ناموس وطن تن در داد. به امید اینکه ظالم دیگر سر از دست ما خواهد برداشت و در بخش کشور وخانــﮥ ما صلح قایم خواهد شد. درحالیکه این اولاً قبول خیانت به ناموس است، دوم تضمین ختم تجاوز و تخلف بعدی وجود ندارد و در اساس رد میباشد وانسان با ناموس وبا عزب قبول کرده نمی تواند اما اینجا و آنجا به مناسب های مختلف از طرف افراد اجیر، نوکر و یا هم خالی الذهن قلقله و زمزه می شود و ساده لوحانه هم برای بعضی قابل قبول است. درحالیکه این به هیچ صورت قابل قبول بوده نمی تواند ونیست.
چطور با پاکستان تعین مرز کنیم درحالیکه آنکشور با صدور ترور مردم و ملت مارا به هزار ها مشکل مواجه ساخته و حتی با دیپلوماتی ضعیف ما توانسته امریکا و انگلستان را با جزیه گرفتن قناعت بدهد که ادعا های حدودی پاکستان در رابطه به افغانستان درست است. درحالیکه تمام شواهد تاریخی و قواعد جهانی و بین المللی عکس آنرا ثابت می سازد.
چنانچه مستدل گفته آمدیم رضایت این همسایگان به جز به قیمت خیانت به مادر وطن درقسمت پاکستان و انقیاد به خواسته های ایران در قسمت آبهای رایگان افغانی حاصل شده نمی تواند.
تصادفی نیست که توانایی ها، برنامه و ظرفیت های تیم های انتخاباتی معین ۱۳۹۳ درقسمت استفاده از اب افغانستان و استفاده از معادن و کشیدن افغانستان از بازار مصرفی و امکان به پا استاده کردن این کشور به پای خود سبب اساسی این شده که نتایج انتخابات ۱۳۹۳ ماه های طولانی شود وبا وجود تمام تلاش های جهانی هنوز هم پایان نداشته و زمینه سازی برای این شود که پاکستان و ایران از امریکا و جهان در میدان جنگ افغانستان کماکان جریه بگیرند و نه گذارند ملت افغان سرنوشت خویش را به دست خویش رقت بزنند، تصادفی نیست که نیرو های معیین همین حالا با وجود ناظرین جهانی و تفتیش دقیق شان در از ارای ملت اعلام میدارند که اگر کاندید مورد نظر شان برنده نه شد نتایج انتخابات را نمی پذیرند و افغانستان را عملا به بحران و تجزیه خواهند کشاند، این همه در مطابقت به دساتیر و خواسته های پاکستان و ایران است ومنابع استخبارتی دشمن است و تعبیر دیگر ندارد.
جور آمد با ایران مطرح کردن که به ایران بگویم که دیگر آب های طبعی ما یکسره نباید به صورت مفت ورایگان بدون اندکترین استفاده از جانب ما و بدون مراعات قوانین جهانی درین راسته، برای شان سرازیر شود.
ایران نمی گذارد افغانستان از آبهای خویش استفاده کند. ایران وباکستان میخواهند افغانستان بازار فروش تولیدات بی کیفیت ایشان باقی بماند، این دوکشور مطالبات توسعه و انکشاف فرهنگی ومذهب خویش را در کشور ما دارند و افتخارات مشترک این خطه را به خود اختصاص داده وجهان را درین عرصه میفریبند.
باکستان وایران نمی گذازند افغانستان مستقر متکی به خود چنان به میان آید که جامعــﮥ جهانی مستقیماً درین کشور بدون ضرورت به وجود پاکستان و ایران حضور داشته باشد.
پاکستان وایران و اقوام ومذاهب موجود افغانی را در خدمت خویش قرار دادن میخواهند ودرین راستا برنامه های زیادی طویل المدت و قصیر المدت روی دست و عملی شدن است و … این همه و همه میرساند که افغانها باید بیدار بوده و با مرحله وفاز جدید تأثیرات کشور های ایران و پاکستان که دیگر مستقیماً توسط اتباع و اشخاص شخصیت داده شده در جامعـــﮥ افغانستان اعمال میشود به دقت بشناسند و این افراد را از روی مواضع شان در برابر مسایل ملی و وطنی تشخیص کنند. درین راستا ضرورت به کار و دقت بیشتر وجود دارد و معیار همان معیار مواضع ملی و غیر ملی است.
چنانچه گفته آمدیم اگربا تمام تلاش های همه جانبــﮥ جهانی و داخلی تیم های مطرح اخیر انتخاباتی در حال توافق و تفاهم نیک اند و نیرو های شر و فساد این همه را تهدید و به بحران میبرند، مسلم است که برنامه های ضد افغانی و دشمنان وطن مطرح است که باید و باید ملت عاملین به این بحران کشاندن را با تمام ابعاد آن درک و منطق سخن را افشاء و حاملین این اندیشه ها را تجرید و در صورت ادامــﮥ لجاجت کاملاً محدود سازند.
بلی چنین توانایی ها در ملت ومردم ما وجود دارد. بر پیشتازان جامعه است تا منطق سخن و حقایق را به موقع و دست به دست ، افشاء و به سمع کل ملت رسانید. تقویت وبیداری سازی بیشتر این توانایی ها یک ضرورت و دانستن اینکه افغانستان دارد با بخش از همسایه ها در روابط خویش وارد فاز و مرحلـﮥ جدید می شود به دقت درک و درین راستا با مواضع مدبر و با درایت خویش ادای رسالت نمایـیم. انتخاب دیگر وجود ندارد.
پایان بی پایان
دیدگاه بگذارید