مرید عشق
تاریخ نشر شنبه ۲۰ سپتامبر ٢٠١۴ هالند
مرید عشق
ولی پوپل
تا بدست عشق دادم ، این کلــــید خانه را
رانده ام بیرون ز منزل ، مردم بیگانه را
من مرید عشق گشتم ، او مراد جان من
بر مــــراد جان بدادم، نقد این ویرانه را
دل به بند عشق بردم ،تا به زندان جنون
بسته ام بر تاری زلفی ، پای این دیوانه را
منــــــــــظر چشمم نمودم، خانۀ خال لبی
تا بنوشم آب حیوان ، تا بچــــــینم دانه را
فرق بین این من و زاهد بود یاران همین
کو بهشت و حور جوید ، من رخ جانانه را
او بود مست خودی، و من خراب بیخودی
او به لب تسبیح گیرد، من به لب پیمانه را
گه لب ساقی ببوسیم، گه لب شاهد ولی
زندگی جزء این نباشد مردم رندانه را
ولی پوپل
چناب پوپل گرامی خسته نباشید و بار دیگر به سایت خود تان خوش آمدید . نمیدانم تعداد زیادی از عزیزان شاعر ما ۲۴ ساعت ترک کردند و علتش را نمیدانم . سروده زیبا وعالیست خط بردم و کیف نمودم . موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر