تحفه گران
تاریخ نشر پنچشنبه ۱۳ قوس ۱۳۹۳ – ۴ دسامبر ۲۰۱۴ کانبیرا- آسترالیا
تحفه گران
عبدالغفور امینی
ازشهرلوند سویدن
چون بهترین وبیش بها بودمادرم
ازبهرِ من فرشته لِقا بود مادرم
هم رازِ زنده گی به من آموخت
هم دستگیر وراهنما بودمادرم
تا نیمه شب نخُفت مرا گر ملول
چون یک طبیبِ دست شِفا بودمادرم
گرمی وروشنی به شب وروز داشتم
خورشید وماهتاب نما بود مادرم
با لای لای مهر ومحبت به بسترم
درگوش من چه نغمه سرا بود مادرم
قلبش برای من چو به هرلحظه می
حامی برای من همه جا بود مادرم
برخود که فکر هیچ نمیکرد لحظه
لیکن به من چو پُشت وپناه بود
مارا به زیرِ بالِ نوازش عزیز
معمارِ آشیانهء مابود مادرم
بودش اگرچه بیش غم رنج روزگار
خندان به روی ما همه جا بود
اوبود مهروگرمی واحساس وعاطفه
بحرِامید ومهرووفابود مادرم
ازبهرِ حفظِ ما به خداوندِ
هرصبح وشام دستِ دُعابود مادرم
دستِ نوازشش به سرم بود هردمی
زانرو به من همیشه شِفابود
نِی دردداشتم به کنارش نه رنج
بردردِ من همیشه دوا بود مادرم
هم درمحیطِ خانه وفامیل ودوستان
خواهان همیشه صلح وصفابودمادرم
اوپندِما ب خوب به ما بود مادرم
آموختیم مهرووفارا همه ازاو
چون آیتی زلطف وصفابود مادرم
افسوس وحیف رفت واجل رالبیک گفت
یک تُحفه ی گرانِ خدا بودمادرم
عبدالغفور امینی
جناب محترم امینی عزیز ، سروده زیبا و عالیست. خداوند تمام مادرانی که در قید حیات اند در پناه خود حفظ کند و آنعده مادران عزیز یکه بخصوص مادر شما و ما را مغفرت کند و جنتها نصیب شان . شما زنده وسلامت باشید . مهدی بشیر – کانبیرا – آسترالیا