صبحِ اُمید کُجاست
صبحِ اُمید کُجاست
حسن شاه فروغ
۱۷ – ۷ – ۲۰۱۲ لندن
تاریخ نشر چهارشنبه ۲۸سرطان ۱۳۹۱ – ۱۸ جولای ۲۰۱۲
دردِ وطن زِجنگ مداوا نمی شود
این عُقده هابَزورِ تفنگ وا نمی شود
گُسترده شب،دامنِ خود را بهر طرف
صبحِ اُمیدکُجاست؟که فردا نمی شود
اینجا سوالِ زندگی ومرگِ میهن است
دستت بمن بده!بَه من وما نمی شود
ای هموطن کلید مُعما بدستِ ماست
دشمن شریکِ ما وتو اینجا نمی شود
دَشت و دَمن چولاله بودسُرخ عاقبت
از خون هایِ ریخته دریا نمی شود
هر روز خونِ ما و من و توست درقدَح
ساقی زِدستِ ماوتو،رسوا نمی شود
این لشکرِ سیاه ،پیام آورِ غم است
قاتل برویِ دهر ،مسیحا نمی شود
درقُله های شامخِ بابا زِچیست؟ بوم
هرلاشخوار همسرِ عُنقا نمی شود
حُبِ وطن زِ عاشقِ دالر سُراغ مَکُن
یوسف اسیرِ عشقِ ذلیخا نمی شود
سنگِ وطن بسینه زده خون مامَکند
هرداغدار لاله ای صحرا نمی شود
بازارِجنگ وفِسق وفساداست پُر فروغ
داریم نیاز به صلح ،که پیدا نمی شود
فروغ از لندن
دیدگاه بگذارید