« خانه سامان»
تاریخ نشر سه شنبه ۳۰ جدی ۱۳۹۳ – ۲۰ جنوری ۲۰۱۵ هالند
« خانه سامان»
از : شفیق احمد ستاک – تورانتو
از برای غیر، صدها خانه سامان میشوی
مایهء خرسندیِّ هرگونه مهمان میشوی
چون نسیم صبحگاهی، میوزی بر دیگران
در کویرِعشقِ ما، خورشید سوزان میشوی
هم به سقف وهـم به رویِ شیشهء کلکینِ ما
سیلیِّ اِی باد و شلاقِ تیزِ باران میشوی
لیک در جمع ِ رقیبان، با تمامِ شور و شوق
شب چو می آید سراپا ماه تابان میشوی
گاه، غمگین و گهی هم شاد و خندان میشوی
در فریبِ آدمِ دل، مثلِ شیطان میشوی
بی تفکُّر بی تدبُّر، بی تعَـقـُّــل بی دلیل
زود، از هر قول و فعل خود، پشیمان میشوی/ زود از هر کرده و حرفت، پشیمان میشوی
چند روزی میشود، کز نخوت و کبر و غرور
گِردِ خود میگردی و از ما گریزان میشوی/ گِرد خود میگردی و در خویش، پنهان میشوی
در خفاء دزدیده می آیم که تا بینم ترا
من که جِن گردم تو هم مُهر سلیمان میشوی
گرچه اندر شهرِ خوبان، شاه وحاکم گشته یی
من نمیدانم که کی یک ذره انسان میشوی
منکرِ هر وعده و هر عشوه و هر جورِ خویش
با همه قول و قرار و عهد و پیمان میشوی
شاهد و شمع و رباب و رقصِ بزم دیگران
در میان ما هزاران چشم گریان میشوی / پیش ما چون میرسی صد چشم گریان میشوی
دست در دستِ رقیبان گام برادری ولی،
تا که می بینی مرا، دست و گریبان میشوی
در زمینِ خانهء ما چون گیاهِ هرزه ای
در دیارِغیر، صدها گل، گلستان میشوی
پخته چون گردی ز خامی های خود، ای جان من
مطمئن هستم که روزی بابِ دندان میشوی
بر فرازِ هر “ستاک”ِ نونهالِ شعر من
در نخست ابر بهاری، بعد، باران میشوی
شفیق احمد ستاک
تشکر ستاک عزیز ، سروده عالیست . موفق باشید. مهدی بشیر – هالند.