یادی یکروز بارانی
تاریخ نشر چهار شنبه ۸ دلو ۱۳۹۳ – ۲۸ جنوری ۲۰۱۵ هالند
یادی یکروز بارانی
پروین مشتعل
من زشای ها میان هاهیوی بحر
پرستوها یک بغل پر کشید
دلم یک قناری غزل گرفت
ورزش وعطرو باران
خوش خوش و هوای سرد بارانی گرفت
دلفریب و چه زیبا سحری
میل کردم که تو باشی ببرم
ناگهان در نظرم سبز شدی
خوشه انگور و برگ تاک شدی
یادی یکروز بارانی
دستهایت چتر و بارانم بود
تنیده بودیم هردو ما
گل شقایق و پیچک
شهردلم بازشد و زکوچه گذاشتی
من بودم خلوت دل
حسرت تو و سکوت لب بحر
پروین مشتعل
تشکر خانم مشتعل عزیز ، موفق باشید. مهدی بشیر – هالند
محترم مهدی بشیر!
سپاسگذارم ازلطف شما موفق باشید