۲۴ ساعت

11 فوریه
۵دیدگاه

اعلان فوتی بنده

تاریخ نشر چهار شنبه ۲۲ دلو ۱۳۹۳ –  ۱۱  فبروری ۲۰۱۵ هالند

محترم معروف قیام

محترم معروف قیام

اعلان فوتی بنده

بازگشت اینجانب هم به سوی خداست. 

طنز:

نوشته‌ی معروف قیام

۲۵ / ۱ / ۲۰۱۵

هامبورگ

بابه مراد، یار قدیم _ نصرالله مشهور به ماما، برادر خوانده قرانی _ کریم بی پروا، هم اتاقی دوران اول زندان _ یوسف مشهور به مو رچه، نانوای سر کوچه _ نسبت وفات نا به هنگام اینجانب بشیر جان مشهور به شیربچه به اطلاع دوستان میرسانم که جنازه‌‌ام امروز به خاک سپرده می‌شود. فاتحه مردانه‌ و زنانه‌ام در مسجد پشت نل برگزار می گردد. در ختم فاتحه نذری را که  متوفی مد نظر گرفته است نوش جان کنید باز بروید. زحمت ها را ببخشید. امر خدمت باشد بالایم صدا کنید.

قابل توجه:

کسانی که به مشکل و جبر و پیشانی ترشی در خاکسپاری و فاتحه‌ی بنده اشتراک کنند, باعث خوشنودی روح مرحومی بنده ‌نمی‌شود, شدیدن مطلع باشند؛ همچنان از دوستانی که می‌خواهند  از جاهای دور برای اشتراک به  فاتحه بنده بیایند, خواهش می‌کنم که اصلن نیایند چون وضع ترافیک خوب نیست, با عث هوش پرکی روح بنده می‌شود و این هوش پرکی سبب خواهد شد که در امتحان ابتدایی انکر جان و منکر جان دست پاچه شوم و سوالها را جواب درست و قناعت بخش داده نتوانم لذا کسانی که توصیه بنده را نادیده بگیرند, مسوولیت سؤال و جواب قبر بنده به دوش آنان خواهد بود آنگاه حق شکایت را نخواهند داشت, وا به جان شان. امر خدمت باشد بالایم صدا کنید .

زنده‌گینامه‌ی مرحوم مغفور محترم شیربچه به قلم خودش:

اینجانب مرحوم مغفور, محترم بشیرجان مشهور به شیربچه که یک شخصیت بسیار مهم علمی, مسلکی, فنی و همه جانبه می باشم, به تاریخی که دو ماه بعدش پدر کلانم فوت کرد , از زن چارم پدرم به دنیا آمدم. در همان طفولیت یک کودک باهوش و نابغه رقم بودم. در سن نو جوانی از خانه قهر کردم و در به در شدم؛ در همین سن به اتهام دزدی زندانی گردیدم. خودم و پسر عمه‌ام به این عقیده استیم که دزدی, یک بهانه بود, اصلن مسله زندانی شدنم به نابغه بودن و فکر و اندیشه‌ی بسیار بالایم ارتباط مستقیم داشته است. پس از رهایی از زندان از ترس اینکه مرا به جرم نابغه بودن نکشند فرار کردم و به کوهها متواری شدم و سلاح گرفتم و مجبور شدم به خاطر زنده ماندن یگان بار راه کاروانها را بگیرم. بنده حاضرم این دوره‌ی زنده‌گی‌ام را دوره جهالت بگویم. پس از دوره جهالت یک شخصیت بسیا بسیار روشنفکر محسوب می‌شوم و آنقدر فهمیده و هوشیار مندانه  گام می‌ماندم که چیزی نمانده بود که دانشمند سرتاسری شوم. اینجانب مخلص جنت مکان به گور پدرم قسم میخورم که شخص زنباز و بچه باز نبودم بلکه ریش سفیدان را احترام می‌کردم و دستان مبارک شان را سه بار می بوسیدم و دو بار به چشم می مالیدم, خدا اجرش را بدهد. آمین. من شخص بسیار با تربیه بودم وقتی که دوستانم فکاهی های پرنو یا سکسی می‌گفتند, از پیش شان دور نمی‌شدم که بی نزاکتی نشود ولی به یک طرف دیگر نگاه می‌کردم که در گناه داخل نشوم. من هم در زمان جهالت گاهی که در دلم ناامیدی خانه می‌کرد, زن باب را می‌گذاشتم که از مقابلم بگذرند و آنگاه با یک احساس بسیار عمیق انسانی آنان را از پشت سر نگاه می‌کردم و مشکلات رفع میشد. وقتی دوران جهالتم گذشت زن باب را از بغل راست شان نگاه می‌کردم, تا گناهگار نشوم. اینجانب مرحوم مغفور  یک شخصیت متفکر بودم اما تفکرم نه شرقی بود نه غربی, نه شمالی بود نه جنوبی بلکه یک متفکر مرکزی بودم به همین خاطر تمام چیزها را از مرکز می‌دیدم و تمام فعالیت‌ های شبانه روزی خود را از مرکز شروع می‌کردم. در دوران حیاتم بالای حدود یک صد و یک جلد کتاب کاملن مسلکی و با‌ ارزش که هر کدامش را دارای حدود چهار صد و ده صفحه تخمین می زدم, چرت زده بودم. کتابهایم تقریبن همه در مورد زن بود اما نمی خواستم رسم زن در کتابهایم کشیده شود چون زن موجود  اندامدار است و اندامهای شان دلچسپ و جنجال برانگیز می باشند. با تأسف مرگ نا به هنگام مرا در کام خود برد و نگذاشت کتابهای ارزشمندم را نوشته کنم و جهان را از این همه مشکلات نجات بدهم. روحم شاد و فردوس برین جایم باشد آمین…من در دوران زنده گی‌ام می‌توانستم با هشت زبان زنده‌ی دنیا بسیار روان گپ بزنم اما از آنجای که برادران بزرگم این متوفی را تشویق نمیکردند که لسان های خارجی را یاد بگیرم , لذا هشت لسان متذکره را یاد نداشتم. با اینکه من یعنی این شخصیت افسانوی و این مرد بزرگ چندین زبان مهم دنیا از جمله فارسی, دری, ایرانی, تاجکی, پشتو, اردو و غیره را می‌دانست ولی تا آخر عمر شکسته‌نفسی کرد و این راز را افشا نکرد.

با احترام, از طرف مرحوم مغفور بشیر جان گل مشهور به شیربچه. قدمهای تان بالای چشم, امر و خدمت باشد بالایم صدا کنید. تشکر, به امید دیدار… 

۲۵ / ۱ / ۲۰۱۵

هامبورگ

 

۵ پاسخ به “اعلان فوتی بنده”

  1. admin گفت:

    درود به قیام عزیز ، طنز زیباست. خداوند بیامرزد. موفق وزنده باشید. مهدی بشیر.

  2. دکتور مکمل گفت:

    بسیار زیبا قلم فرسایی شده ! در این طنز واقعیت های زنده ٔ جامعه ٔ ما نهفته است ! شما به سلامت باشید محترم قیام صاحب ! با احترام خوشحال ٔ شما !

  3. پوهنوال داکتر اسدالله حیدری گفت:

    برادر گرامی آقای قیام!
    طنز زیبای تانرا خوانم،از اینکه با همه دانش وعلمیت تان این جهان فانی راوداع گفته و وطن عزیزمارا با ضایعهء بزرگ وجبران ناپذیر مواجه نمودید ،خیلی ها متأثر شدم.
    چون خداوند قادر وتوانا با حکمت خود شمارا حیات دوباره داد، حالا توصیهء برادرانهءمن خدمت شما اینست که کوشش نمائید وبسیار متوجه جان تان باشید که عقل کل ومغز متفکرجهان!!!!از این همه سجایا شما باخبر نشوند. زیرا جناب عالی ازخود لایقتر در تمام وطن عزیزما وحتی درمنطقه تحمل نداشته ونمی پذیرند.
    اگر خدای ناخواسته خبر شدند،شمارافوراً تسلیم برادرا سر بر کرزی نموده ووطنداران تانرا درسوگ شما می نشانند.
    بادرود فراوان برادر تا ن داکتر حیدری

  4. قیام عزیز !
    چون من هفته قبل در عالم تخیل در دفاع از فرخنده زیر مشت و لگد و سنگ و چوب شهید شده ام ، لهذا در جنازه شما اشتراک نمی توانم خدایت بیامرزد .
    See you in heaven

  5. ما هیچ، ما نگاه!

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما