۲۴ ساعت

07 آوریل
۱ دیدگاه

درد وطن

تاریخ نشر سه شنبه  ۱۸ حمل ۱۳۹۴ – هفتم   اپریل  ۲۰۱۵ هالند

محترم عبدالغفور امینی

محترم عبدالغفور امینی

درد وطن

عبدالغفور امینی

سویدن

 کر شده یارب چرا این پرده های سازمن

هیچکس می نشنود با گوش جان آواز من

بند بندِ شعر من مملو ز درد میهن است

پس چرا بهر مداوا نیست کس دمساز من

سوژه بهر شعر من حال و هوای میهن است

سوی میهن میرود طبعِ سُخن پرداز من

خواب هستم یا که بیدارم به دنیای خیال

جای دیگر نیست جُز سوی وطن پرواز من

می کنم اسرار هردم من به ارجِ میهنم

می نخواهم هیچگه تا کَس کند اِعزاز من

میکنم سعی وتلاش از بهر اعمار وطن

چونکه شد بنیانگذار شعر از آغاز من

آرزوی من نجات میهن است از منجلاب

خفه تا کی میکنند اندر گلو آواز من

هست اربابِ غَرَض بر حرفِ من بی اعتنا

نیست جُز درد وطن حرف دل من راز من

چون امینی عاشقِ دیرینه ی میهن منم

خوانده باشد گر کسی در شعر سوز وساز من

ستمبر۲۰۱۱سویدن

 

یک پاسخ به “درد وطن”

  1. admin گفت:

    درود به استاد محترم جناب آقای امینی ، سروده خیلی عالی و مملو از احساس پاک تان است. واقعآ دردی بدتر از درد بی وطنی نیبت . لعنت به جانی ها ی که همۀ هموطنان ما آواره و بی وطن ساختند . چی زیبا فرموده اید:
    آرزوی من نجات میهن است از منجلاب
    خفه تا کی میکنند اندر گلو آواز من
    هست اربابِ غَرَض بر حرفِ من بی اعتنا
    نیست جُز درد وطن حرف دل من راز من
    به آرزوی صحت وسلامتی شما و همۀ هموطنان عزیز ما از سراسر جهان در کشور ما در صلح و صفا زندگی کنند. مهدی بشیر

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما