ارسال شده توسط admin در
اشعار
تاریخ نشر دوشنبه ۲۴ حمل ۱۳۹۴ – ۱۳ اپریل ۲۰۱۵ هالند
وان گنج زرین و قدیمت کجاست
برهان
محترم برهان
ان اریاء وان خر زمینت کجا ست
وان گنج زرین و قدیمت کجاست
عاقل برفت جاهل جاگزین وشد
افسوس بر ما ،اروپاک جا از ما کجاست
ما ازپشت خرخودپایین نشدیم
انها که هیچ نبودن در همه جاست
ازمی نه چشیدیم وخرابات ندیدیم
ان پیر خرابات نیافتیم ندانیم کجاست
غم دیده دلان غمدیده تر از دی
درد که که ندانستیم دواء هم ندانم کجاست
مادرهستی خودمست هیچکس نبینیم
« برهان» کند افسوس که ویران وطن ماست
***
شیشه بخت شیر مردان بشکست که بر خاستن
چو ن در دل خا موش شب بیصدا در خاک رفتن
قطره خون نه ریخت از دل پر خون پاک شان
دوستان و مادرش از وحشت دیوانه ها سو ختن
تشکر دوست عزیز ار سروده با احساست . همه را در جنگ های تنظیمی شهرکابل و ولایات تفنگسالاران ویران کردند و هست و نیست ملت را هم تاراج کردند. لعنت به چنین اشخاض که دشمن کشور خود اند. موفق باشید. مهدی بشیر