زیورِ انسان
تاریخ نشر دوشنبه ۱۶سنبله ۱۳۹۴ – هفتم سپتامبر ۲۰۱۵ هالند
دوستان محترم و گرامی لطفا نظریات خویش را در قسمت دیدگاه های صفحه ۲۴ ساعت بنویسید تا مطالب شما همیش محفوظ بماند .
با عرض حرمت
مهدی بشیر
*********
زیورِ انسان
حسن شاه فروغ
هر چند درونِ این دل ، راهِ گذر نباشد
از رازو رمزِ هستى ، او بیخبر نباشد
توسن سوارِ ما را، درجاده هاى این عُمر
محموله ى بجُز غم، بارِ دیگر نباشد
محوِ جمالِ یارم ، کاندر تخیلِ من
نقاشِ این دو عالم ، نوعِ بشر نباشد
درساخت وسوزِ دنیا، خود ساز خویشتن را
کاندر سراى آخر، جُز خانه دَر نباشد
زیبِ طراوتِ گُل ، اندر بهار بنگر
در حسرتِ خزانش، کس را نظر نباشد
در بحرو قهرِ توفان، امواجِ ماو من بین
غرق است کِشتى ما، لنگر اگر نباشد
درخاکِ کشورِ خود ما خویش و همتباریم
اجداد اگر نخواهیم ، ما را پدر نباشد
بر دوستى بیندیش، دشمنِ ستیز میباش
در بین دوستان ات ، تیر و تبر نباشد
تفکیکِ خوب و بد را، با سهل میتوان کرد
آنرا که جوهرى نیست، همرنگِ زر نباشد
درجوهرِ هر انسان علم و فن است نِسبى
در جوهرِ فروغ ات ، علم و هنر نباشد
ح فروغ ۱۶ / ۶ / ۱۳۹۴
بسیار زیباست غزلتان درود خا نثارتان مهربان استاد توانا جناب فروغ صاحب
قلمتان نویسا باد برادرم
درود به جناب آقای فروغ عزیز ، سروده زیبا و مانند همیشه و اقعیت های جامعه را با اچساس پاک تان انعکاس داده اید که خط بردم و خوشم امد . موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر
درود به شما جناب محترم ! واقعا سروده است زیبا و با احساس سروده شده ،درود