شعر باران
تاریخ نشر پنجشنبه ۲۷ سپتامبر ۲۰۱۲ هالند
روئین”زریر, رهنوش”
۲۲ / ۶ / ۱۳۹۱ خورشیدی
شعر باران
*****
نشگفته در حواشی یک برگ پوده شد
شعری که دراوایل باران سروده شد
صدها شگوفۀ غزل از شرق و غرب باغ
خشکید با نگاه کسی تا گشوده شد
ایمان سست آدمک از جنس برف ها
با دستهای آتش و دود آزموده شد
اشباح تیره ای به دل جاده ریختند
تصویر ماه ازاینۀ شب ربوده شد
خمیازه میکشد خبر تازه ای که های!
آهنگ انتحار پر از شعر دوده شد
آخر مگر چراکه زمین مرده خورد تا
دستی که تر بخون عفیفی نبوده, شد
روئین”زریر, رهنوش”
مرحبا! زیباست!
آقاى رهنوش لقب شاعر بودن حلال تان باد . چه زیبا و چه پر مغز قلم زده اید . هر بیتش عالمى دیگر و هواى دیگر دارد. خامه اى تان گهر بار و طبع شعرى تان همیشه شگوفان باد.