گلوی بغض
تاریخ نشر یکشنبه ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۲ هالند
قیوم بشیر
ملبورن – استرالیا
سی ام سپتامبر ۲۰۱۲
نهم میزان ۱۳۹۱
گلوی بغض
****
شبی هوای غریبی مرا به ماتم برد
به رنج غربت و آواره گی عالم برد
فضای ناله و بیتابی زمین و زمان
به کهکشان طبیعت بسوی آدم برد
بهر طرف که نظر کرده ام گرفته دلی
به غصه های حوا دیده و به مریم برد
کسی نگفت به جهان شورِ آتشین شده را
به سرزمین خرابه ، به ملک درهم برد
شبی که ناله ی جانکاهِ آدمی برخاست
دلم گرفته و بر دیده گانِ پُر نم برد
شب سیه به سیاهی و وهم یکجا شد
دودست وپای مرا بسته گویی از غم برد
« بشیر» تلاش نمودم ز غم رها شوم
گلوی بغض شکست و بگریه کم کم برد
قیوم بشیر
چقدر پر سوزه! اما به شخص خود تان شادابیت ارزومندم و بهروزی!
محترم بشیر: چند روزی شده با صفحۀ ۲۴ ساعت آشنا شده ام. آنچه از شما خواندم واقعآ از دست بالاست. امید وارم ازین گونه بغض ها زیاد تر از شما بخوانم. کامگار و سربلند باشید.
محترم بشیر در مدت چند روزى آشنایی ام با ٢۴ساعت با اشعار شما آشنا شده ام. آنچه تا حال خوانده ام مملو از هنر مندى تان درین عرصه بوده است که خواننده را به تآمل وامیدارد. چشم براه خوبترین هایتان هستم. موفق و کامگار باشید.
با سپاس از شما خانم ولی زاده ، سعادتمندی تانرا آرزومندم!
عزیز گرانقدر جناب آقای شریف حکیم ! با درود و سلام لازم می بینم از حسن نظر و لطف شما اظهار سپاس و امتنان نمایم. ناگفته نماند که از خواندن سروده های شما نیز لذت میبرم ، ممنون شما ، سرفراز و کامگار باشید.
باتقدیم سلام بشیرعزیز!
سروده ای بسیار شیرین مقبول وزیباست
بقول برادران ایران دستِ شما درد نکند
قلم تان همیشه ره گشای بغض ها باشد
جناب آقای فروغ سلام متقابل بنده را نیز پذیرا باشید! ممنونم از حسن نظر و حضور گرم شما ، زنده و سلامت باشید!