(آسمان رنگین)
تاریخ نشر دوشنبه اول اکتوبر ۲۰۱۲ هالند
شهلا ولیزاده
شهلا ولیزاده
(آسمان رنگین)
*****
در آن مرزی آشنا
مرغکانش بی پراند و اشیان ها زخمی
اسمانش گریه دارد از یک حس برهنه گی
و نهال این بهارش شکوه دارد که چرا؟
تا بهاری دیگری
یا در استانه ای یک سال جدید
که بازهم شور زنند ان مرغکان؟
آری من ان خواهم
تا بهاری دیگرء
که مرغکان را در چمن راهی باشد اشنا
و اسمانش رنگین
با پر ها و رنگها
شهلا
طرح بسیار زیبا و پر از احساس
سپاسگذارم جناب شاعری عزیز! هر حرف تان مشوق من است و هم یک رهنمایم.
باتو فرهیخته وشاعر ګرانمایه وهموطن عزیزم به پیشګاه تان با خضوع عرض ادب دارم . باوجودیکه تازه به سروده هایتان راه پیدا کردم اما ضمیر ناخودآګاهم احساسم را بیشتر میپویید تا با این شاعر هنرور ګذر هموطنی دارم وسروده هایش بردلم مایه میګذارد . این سروده تان نه تنها آسمان ومرغکان کشورم افغانستان بی بناه وستم کشیده را رنګین نموده است . خوانندګان را نیز با خیالات رنګین اش با دور دست وطنش وآسمان نیلګون وپرپر پرندګان خوش الحان شش کروهی کابل وباغ های سرسبز اطراف کابل سیر میدهد. وبهار آشنا را به خاطراتش میپرورانند. اما حیف شد که بخشی عظیمی نمیتوانند که عملا آنها را لمس نماید اما چه خوب که شما همه آن نداشته هایمان را در سروده زیبایی به تصویر کشید ومارا از حسرت آن زهایی بخشیدید .برایتان بابت سرایش این سروده زیبا تبریک میګویم واز ایزد منان استدعا دارم تا زندګی رنګین پر از صفا وصمیمیت فرا راه زندګی تان را تجربه نماید.
جناب عفیف گرامی، متشکرم از ژرفی این دل که گاه گاهی چه دیوانه وار برای ان غمگین مرزی دلانگیزم با اشتیاق میتپد.
الهی به سلامت باشید!