کاخِ امیدِ
تاریخ نشر یکشنبه ۲۶ میزان ۱۳۹۴- ۱۸ اکتوبر ۲۰۱۵ هالند
کاخِ امیدِ
شفیق احمد ستاک
دل را ز دامِ زلفت، آزاد کرده رفتی
کاخِ امیدِ ما را، برباد کرده رفتی
یک عمر در کلاست، شاگردِ عشقِ بودم
از خیرِ من، خودت را استاد کرده رفتی
با خونِ دل ترا من، هرگاه که ناز دادم
صدگونه نازِ دیگر، بنیاد کرده رفتی
در محفلِ رقیبان، برضدِ من نگارا
یک خطبه حرف بد را، ایراد کرده رفتی
دل از غمِ تو دائم، در بحرِ غم شناور
اما تو دشمنان را، دلشاد کرده رفتی
نقش و نگارِ دستت، هرچند نارسا بود
آنرا شبیه به کار بهزاد کرده رفتی
” ستاک” باز خود را بر پیره زال دنیا
از حرص و از جهالت، داماد کرده رفتی
شفیق احمد ستاک
درود به جناب ستاک عزیز ، سروده زیبا و مانند همیشه عالی و مملو از احساس است. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر