۲۴ ساعت

23 اکتبر
۲دیدگاه

شبِ استثنائی

تاریخ نشر جمعه اول عقرب  ۱۳۹۴- ۲۳ اکتوبر  ۲۰۱۵ هالند

استثنایی

یک سرودهء عاشورائی به مناسبت ماه مبارک محرم الحرام

شفیق احمد ستاک

شبِ استثنائی

باز امشب، شبِ استثنائیست

ماه، هم محرم وعاشورائیست

کربلا شاهد یک منظرهء رویائیست

بهر دیدارِ چنین منظره ای

گوشها نیز پُر از بینائیست

وقتی آن یار سخن میراند

در صدایش چقدر گیرائیست

چیزی در پردهء ابهام دگر پنهان نیست

اقتصادِ کلماتش همه در پویائست

گفته هایش همه مصداق کلام خالق

کارکردش حسبِ کرده و اعمال پیامبر باشد

در بیانش چقدر شیوائیست

باز امشب، شبِ استثنائیست

ماه، هم محرم و عاشورائیست

*******

نجف و کوفه سیه پوش ز غم بارِ دگر

غیر فریاد ندارد، هوس کارِ دگر

بصره، بغداد، فلوجه وسراسر، عراق

پایمالِ غضبِ لشکرِ خونخوار دگر

بهر نابودیِّ یارانِ امامِ راحل

هر طرف محکمهء صحرائیست

هیأت منصفهء بی انصاف

حکم آتش زدن خانه و اعدام مرا ؛

به شیاطین داده است

امر فرموده که سر از تن وی دور کنید

مال و دارائیِّ منقول ورا، چور کیند

جرمش اینست که او،

مومن بی وطن برمائیست

راه او، راه حسین است وهمیش

در دلش، عشق خدا،

در سرش شورِ وَحماسهء عاشورا ئیست

بازآهنگِ شهادت طلبی

بهر وی از طفلی،

بهتر از هر غزل و قصه و هر لالائیست

پسرش را که ببینی دائم

پیروِ خطِ علی است و حسینی باشد

دخترش سر تاپا،

در صفِ فاطمه و زهرائیست

باز امشب، شب استثنائیست

ماه هم، محرم و عاشورائیست

********

هرطرف توطئه و شور و شر وبیداد است

ملک دل غرق به گرداب وشطِ افساد است

خوب در دست عمل، خطهء استعمار است

سرخ و زیبا و شگوفا، گل استبداد است

شام، آبستنِ یک بُت شکنِ دیگر نیست

صبح، زایندهء آیندهء صد شدّاد است

نفت، جاریست در ابدانِ سمینِ اعراب

خون همان بس که روان، در بدنِ “گِلعاد” است

امنیت رفته از این باغ، خدایا! مددی

آشیان، نیز به زیرِ نظرِ صیاد است

نجف و کوفه به خون باز شناور باشد

کربلا شاهدِ هفتاد و دو استشهاد است

سخن از صحنهء پیکار حسین است امروز

خامه از وصفِ گلِ روی بتان، آزاد است

گر ندارد زغمش گریه سراسر عراق

ز چه تا بصره روان، خونِ دلِ بغداد است

گرندارد زغمش گریه سراسر عراق

این همه آبِ روان چیست که در بغداد است؟

زیرِ امواج، اگر ناله کند دستِ غریق

باز هم مُهرِ خموشی به لبِ فریاد است،

در چنین حال، خدایا! ز چه رو؟

یک گروه در غم و اندیشهء عقبی باشد

عده ای دیگری، پیوسته پیِّ مصلحتِ دنیائیست

شیخ، مشغولِ تماشای خودش

جلوِ شیشهء بشکستهء خودآرائیست

لیک، در رویِ جهان، قسمتِ من

سالها شد که همان بیکسی و تنهائیست

هرکه مشتی به سرم می کوبد

اگر از اهل کتاب است ویا بودائیست

باز امشب، شب استثنائیست

ماه، هم محرم و عاشورائیست

  ******

آه، یارانِ وفادارِ حسین

بشنوید اینکه مرا،

سخنِ نغزِ از آن خواجهء کرمان، یاد است

وه چه خوش گفته برای من و تو:

« پیش صاحب نظران مُلکِ سلیمان باد است

بل، همانست سلیمان که زملک آزاد است

اینکه گویند که بر باد نهاد است جهان

مشنو ای خواجه که تا در نگری برباد است

خاک بغداد به مرگِ خلفاء میگرید

ورنه این شطِّ روان چیست که در بغداد است؟

هر زمان، مِهر فلک بر دِگری می افتد

چه توان کرد که این سفله چنین افتاد است

دل براین پیره زن عشوه گر دهر مبند

کین، عروسیست که در عقد بسی داماد است

آنکه شداد، در ایوانِ زر افگندی خشت

خشتِ ایوانِ شه، اکنون ز سرِ شداد است

گر پُر از لالهء سیراب بود، دامنِ کوه

مرو از راه که آن خونِ دلِ فرهاد است

خیمهء انس مزن بر در این کهنه رباط

که اساسش همه بی حاصل وبی بنیاد است.» (خواجوی کرمانی)

امنیت، عشق، عمل، خواب وخور و نوشیدن

خود نیازیست که زایندهء صد ایجاد است/ هر ضرورت بِنگر، مادرِ صد ایجاد است

وه چه نیکوست که سلطانِ ممالک داند

چند تن، داخلِ ” ترحیل” ویا ” ابعاد” است

گر زنم چنگ، به ریسمانِ خدا پیروزم

در نبردی که میان من و این پهپاد است

نهی از منکر وتشویق به معروف، خوش است

چونکه فرمودهء آن ربِّ ” لَبِالمِرصاد” است

ازهمین جاست که از خامهء ناقابلِ من

با زهم شعرِ نَوِی، بهر شما ارشاد است

شاد گردید رقیب، از غمِ من دوش، ولی

شادم از اینکه دلی از غمِ من دلشاد است

درسی از مکتب توحید، در عاشورا است

تا که ظلم و ستم وفتنه و استبداد است

رفت آن یارِ گرامی ز برِ ما، لیکن

یادش از دل نرود تا که جهان آباد است

گرچه در کشور ما، زاهدِ ما

خواب در بسترِ خود ارضائیست

گرچه از دستِ وی و اخوانش

انفجاری سرِ هر منعطف وگولائیست

انتحاری سرِ هر کوچه و هر چهار راهیست

این سرِ کوچه بخون خفتن وسوگ و ماتم

آن سری، شادی و بزمِ خوشی و شهنائیست

این یکی صحنهء سریال و فیلم هندیست

وان دگر، “اکشنِی” از هالیود و کوبائیست

شاید اینها همه از خیرِ سرِ طالبِیِّ و مُلاهیست

*******

رشتهء وحدتمان، بگسسته

کمرِ هِـمّـتمان، بشکسته

پایِ سعی و طلبِ رزقِ جوانان، خسته

جادهء کار و تجارت، بسته

مال وجنسی که به کشور آید

یا ز پاکستان است،

یا که ایرانی و یا چینائیست

اقتصادی که نه در مرحلهء پویاهیست

افتضاحی که در آن،

شعبهء مالیه و دارائیست

گرچه در داخلِ آن پارلمان

عده ای از وکلا

سرِ ابقا و فراخوانیِّ برخی وزراء

گرمِ شرط بندی و دَو بالائیست

باز در سایهء این دولت و کابینه ما

امنیت خواب و خیالِ واهیست

و فرایندِ فرارِ مغز ها

نیمی از خشکی و از راهِ هوا،

نیم ِ دیگر، ز  رهء پر خطر دریائیست

باز در داخلِ هر خانهء ما

پدران و پسران،

عاشقِ فیس بوک و ” وادیِّ گرگها” شده اند

مادران و خواهران

غرق در دیدنِ ” کاراداییست”

گر چه هرجا همه خونسردی و لاپروائیست

دلِ من خسته از این زندگی و رسوائیست

باز امشب، شبِ استثنائیست

ماه، هم محرم و عاشورائیست

کربلا شاهد یک منظرهء رویائیست

بهر دیدارِ چنین منظره ای

گوشها نیز پُر از بینائیست

وقتی آن یار سخن میراند

در صدایش چقدر گیرائیست

اقتصادِ کلماتش همه در پویائست

در بیانش چقدر شیوائیست

باز امشب، شبِ استثنائیست

ماه هم محرم و عاشورائیست

کربلا شاهدِ یک منظرهء رویائیست …

 ***

 

 

۲ پاسخ به “شبِ استثنائی”

  1. admin گفت:

    برادر محترم آقای شفیق احمد ستاک تشکر از سروده زیبا و مملو از احساس پاک تان . دهم محرم روز عاشورا شهادت حضرت امام حسین ( ع ) نواسه پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد ( ص ) را بشما و تمام مسلمانان کشور ما و جهان تسلیت عرض میکنم. امیدوارم به برکت این روز در کشور عزیز ما صلح دایمی برقرار گردد ودولت وحشت ملی ع و غ از خواب عمیق بیدار شوند و مانع برادران جنا یتکار کرزی خایین و غنی بی کفایت شوند که بار دیکر ولایات و ولسوالی ما را تصرف نکنند و مردم مارا به شهادت نرسانند. خداوند این خایین بی کفایت و حامیان شان را نیست و نابود کند. موفق وسلامت باشید مهدی بشیر

  2. قیوم بشیر « هروی » گفت:

    با درود و سلام بر دوست گرامی جناب شفیق احمد ستاک که با زیبایی کلام حماسه کربلا را به تصویر کشیدند ، برای ایشان آرزوی سلامتی و کامگار ی دارم ، مؤفق و کامگار باشید.
    با عرض حرمت
    قیوم بشیر « هروی »

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما