” گیسوی وحشی “
تاریخ نشر شنبه ۶ اکتوبر ۲۰۱۲ هالند
شریف حکیم
اپریل ۲۰۱۲ سیدنی – آسترالیا
” گیسوی وحشی “
*********
یادِ آن شب که دو چشمانِ گنه آلودت
در نگاهِ هوس انگیزِ کسان می لغزید
از یکی سوی دیگر
واز دیگر سوی دیگر می چرخید
دیگران مست و تو مدهوشترین
یک یکی دور و برت رقصیدند
در تخیل همه از جامِ بلورینِ تنت
باده ها نوشیدند
سنبل از گیسوی وحشی و گلاب
از گلستانِ لبانت چیدند
شعرِ مُطرب همه تعریفِ سروروی تو بود
جامه ات سرخ چو آتش ، بدنت آتشگین
سینه ها مست و بلند
ابروان جادو و گیسو مشکین
سرو از قامتِ بالات خجل
صورتت طعنه به مهپارۀ تابان میزد
آنچه ازاینسو و آنسوی نمودی عریان
آتش اندر دلِ بیتاب و پریشان میزد
تو که در اوجِ تمنا و تقاضا بودی
خواهشت بود که شب زنده بماند به همیش
دیدۀ طفلِ سحر کور شود
تا که آن شب به درازا بکشد از شبِ پیش
لیک شب رفت و هوا روشن شد
تو به آیینه خودت را دیدی
آنچه آیینه برایت می گفت
ای دریغا که نفهمیدی و میخندیدی.
واه! دیر بود چنین عاشقانه نخوانده بودم. زیباست و دلنشین!
بسیار خوشم آمد شریف جان
لطفا امیل آدرس خود را بنویس , میخواهم این شعر شما را دکلمه کنم,و بریتان بفرستم
Sharif1956&live.com از محبت تان قلبأ سپاس گذارم آقاى عالمى