تیشهٔ دستیم وطندار
تاریخ نشر سه شنبه ۹ اکتوبر ۲۰۱۲ هالند
حسن شاه ” فروغ “
۹ / ۱۰ / ۲۰۱۲
لندن
تیشهٔ دستیم وطندار
******
آن نَوده نهالیم که نرَستیم وطندار
بَردستِ اجانب بِشکستیم وطندار
از بیخ کشیدند و به آتش بِفگندند
خود دَستهٔ آن تیشهٔ دستیم وطندار
ما را زِحریمِ گل و گلدسته زودند
چون بلبی آواره و مستیم وطندار
در سوگِ وطن ناله و فریاد نمایم
غُربت زده از روزِ الستیم وطندار
باخویش بُریدیم که باغیر نِشینیم
دیوانه ای بیگانه پَرستیم وطندار
گویند مرا خانه وکاشانه خرابست
ماخانه خراب بوده وهستیم وطندار
درغربت و آواره گی ما را نبود هیچ
خودنوکرِ هر ظالم و پستیم وطندار
ازکلکِ هُنر زَربِکنیم هرمِسِ خالص
ازبی وطنی همسرِ جَستیم وطندار
گنجِ زَر و دُرو گهرَ است در وطن ما
تا چند به ویرانه نِشستیم وطندار
بشنو سُخن و حرفِ فروغ جانِ برادر
دستانِ خود ازشانه ببستیم وطندار
با تقدیم احترام فروغ از لندن
حقایق را چه آراسته ترسیم کرده اید جناب فروغ،زیبا!
تشکرشهلا جان
ترسیم حقایق اگرچه مشکلست وشاید همه برای
عده ای خوش آیند نباشد چراکه ذوق ها کاملاً فرق دارد
به امید عفو شان
او لطفأ جناب شاعر عزیز، من شخصأ صداقت قلم را که از احساسات واقعی سرچشمه گرفته باشد، دوست دارم. بیان صادقانه درخششی دارد که انرا هرگز نمیتوان نادیده گرفت. تشکر و الهی که همیش بدرخشید!
شهلاجان سلام
من شما را کاملاً درک کرده ام شما خواهر آزاد اندیش بازبان
گویا وقلم رسا هستید حرف من جنبه ای کلُی داشت ممنون شما
جناب فروغ عزیز، ان تشریح کوچکم هم کلأ بود،اگر افرینش واقعی و زیبا را هر که بپذیرد خوشا بحالش، در غیر ان زیبایی هنوز هم میدرخشد! سپاس!