شاد باش ها! شاد باش ها !
تاریخ نشر شنبه پنجم جدی ۱۳۹۴ – ۲۶ دسامبر ۲۰۱۵ هالند
شاد باش ها! شاد باش ها !
صدیق رهپو طرزی
شهر گُت تینگن، جرمنی
لحظه های فرارسی عید زاد روز عیسا، پسر مریم ٫٫ باکره ،، را به تمام باورمندان این جشن، در سراسر جهان و حتا آنانی که در ماهواره های بررسیگرانه، دور زمین می گردند، در خط اصل های رواداری به باور دیگران، شاد باش می گویم
نگاهی به ریشه
این امر روشن هست که کسانی که دیدگاه و برداشت های خویش را برای آفرینش نظم جدید در خط باور هایی پس از موسا، سر و سامان دادند و به نام عیسا، پسر مریم که او را به باکره گی، برداشته بودند، سکه زدند، در آغاز مانند همه گروه هایی با فکر جدید همراه اند، به شدت در اقلیت به سر می بردند.
اینان برای این که از گزند، کهنه گرایان و بارومندان به ٫٫ ده فرمان موسا ،، به امان بمانند، در تکوی های تیره و تاریک، که با چراغ های موشکی نور کمرنگی پخش می کردند و این امر فضای ٫٫ روحانی ،، به میان می آورد، به نیایش سخنانی که بر آن ها مُهر آیه یی زده بودند، می پرداختند.
این ترس و واهمه، از گسترش دیدگاه های شان جلوگیری می نمود.
حال و وضع تا زمانی دوام نمود که امپراتور روم، در سدهٔ چارم، به این باور روی آورد.
از آن پس، باورها و آیین هایی که در تکوی های سرد، نمی و تیره صدا می نمودند، نا گهان فضای یک امپراتوری را نصیب شدند و بعد، این باورها، به دین رسمی و سیاسی بدل شد.
در همان آوان، کشیشان که اکنون شمشیر قدرت آنان را همراهی می نمود، برای این که اثر این باورها را نیرومند تر بسازند، در جستجوی آن شدند که روزی را به نام ٫٫ زاد روز ،، عیسای اسطوره یی، سکه بزنند.
این باورمندان به دشوار بزرگی رو به رو شدند.
این مانع بزرگ یا سد سکندر، را باورمندان خورشید یا میترا باوری، می ساختند.
واژهٔ میترا که در ریگویدا و اوستا، این دو زبانی که می توان آنان را خواهران سکه یی خواند، با گویش های گونه گون آمده هست.
این واژه و بارو به آن، آرام آرام در آسیای کوچک ( ترکیهٔ کنونی یا روم شرقی ) گسترش یافت و بعد در چهره های گونه گونِ اسطوره های یونانی حلول نمود. از این رو، معنا های مختلف را بر دوش کشید، از گونه، دوست، پیوندگر، همیار و حتا قرار داد.
در روم باستان از سدهٔ اول تا سدهٔ چارم، باورمندانش در سراسر این امپراتوری یا شاهنشاهی، حضور سنگینی داشتند.
در خط همین باور، شام ۲۱ دسامبر برابر به سی قوس، چون خورشید در درازای سال، دیرترین مدت را در محاق، تاریکی و سیاهی به سر می برد، باورمندان، تمام شب را از اندوه زیاد به ناله و فغان سر می دادند و برآمدش را می خواستند. این شب تیره و تار در فرهنگ ما به نام ٫٫ شب یلدا ،، خوانده می شود.
شاعری در زمینه سروده هست:
٫٫ از خدا وصل یار می خواهم
درشب قوس و روز جوزایی،،
اینان تا سپیدهّ سحر چشم به راه ٫٫ برآمد ،، آفتاب می دوختند.
آن گاه در سحرگاه، با ٫٫ دمیدن ،، خورشید، که دیگر از چنگ سیاهی رهایی می یافت، و با گذشت هر روز، پُرنور تر می گردید و مدت بیشتری حضور می داشت، به جشن و شادی دست می زدند.
روحانیان باور عیسایی، پس از کنکاش فراوان ـ چون نمی توانستند ـ این مراسم را که در ژرف ترین گوشه های ذهن مردم و حتا ناخودآگاه اجتماعی شان رسوب نموده بود، با فرمانی از میان بردارند، به این نتیجه دست یافتند که این زمان را به نام زاد روز عیسا، سکه بزنند.
پس از آن با فرمان امپراتور و شمشیر قدرت، آرام آرام این روز جای تولد ٫٫ خورشید ،، را گرفت.
این امر با باورهای کورکورانه تا آغاز سدهٔ پانزدهم که خورشید تفکر روشنگرانه، و دستآورد های دانش ستاره شناسی، بار دیگر به دیدگاه های فلسفی و خردگرایانهٔ یونان زیر نام ٫٫ نوگرایی ،، روی آوردند، دوام یافت.
از آن پس، بررسی ها و کاوش های گونه گون دانشی ـ همراه با حضور این باور در وجدان پنهانی جامعه ـ از این امر اسطوره زدایی نمودند، و خورشید راستی و حقیقت بار دیگر تابید.
در پایان این نوشتهٔ کوتاه سروده یی را از جلال الدین محمد بلخی را می آورم:
٫٫ نی شبم، نی شب پرستم که حدیث خواب گویم
چو، غلام آفتابم، همه از آفتاب گویم.،،
صدیق رهپو طرزی
شهر گُت تینگن، جرمنی
۲۴ دسامبر ۲۰۱۵، ساعت ۱۳:۲۰.
Merry Merry !
Easter outreach moment of birth of Jesus, Son of Mary.
Merry, to all believers in this celebration, around the world, and even those who are in satellites around the earth, in line with the principles of tolerance to believe others beliefs too.
Look to Roots
It is clear that at beginning, those who put forward their own new views and tried for the creation of a new belief after Moses, coined them in the name of Jesus, Son of Mary and made her “Virgin”, had been little groups, like all groups with a new idea, lived intensely in the minority.
They have to worship in the dark basements, under dim lights of little oil lamps. They were praying the words which had been sealed under the name of verses.
This fear of persecutions, prevented them for spreading their views.
However, the situation lasted until the Roman Emperor, in the fourth century AD, accepted this belief.
Since then, the beliefs and rituals that faced cold welcome in dark basements, suddenly gave an empire dedicated themselves to space, this belief became the official religion and politics.
At the same time, the priests who had the sword of power too now, for building stronger beliefs, searching for a day that be called birthday of Jesus, this myth figure.
The believers were facing great difficulty.
The major obstacle or stumbling block to believers was Sun worshiping or Mithraism.
Terms of Mitra was mentioned in Rig Veda and Avesta, the languages that they can be called twin sisters. It has diverse dialects.
The word with the Sun worshipers, entered to Asia Minor (modern Turkey or Eastern Roman Empire) and later expanded in the face of diversity to the Greek mythology figurers. It bores a different meaning, like, Advice, Cooperative and even Contract.
In ancient Rome from the first century to the fourth century, Mithraism throughout the empire or kingdom, had a powerful presence.
In the same line of thought, the evening of December 21 or ۳۰th of Qaws, as the sun in the length of the year, the latest period in the abyss, dark time, the believers were moaning and screaming all night from depression and asking for rise of SUN. In our culture, we call it Yalda night.
A poet composed a line of poetry as:
I ask from God to give me a chance for reunion with my beloved
In the night of December and in the day of Jun.
They at dawn, were looking to raising of SUN.
Then, at dawn, which the sun, was releasing from the hands of black and long night, and with each passing day, were brighter and longer.
The Christian clerics after much deliberation, noticed that the the Sun worshiping ceremony was embedded in the deepest corners of the minds of the people and even had precipitated in social unconscious of people. Considering this deep fact, they realized that with orders from top echelon they can not eliminate it, they concluded that this time to name of birth of Jesus.
Then the by the force of Emperor and the sword of power, slowly this day, took the place of birth of sun.
This process continued to the beginning of the 15th century with blind beliefs. Then with the beginning of Enlightenment, and the achievements of science, astronomy, philosophy and rational vision of Greece under the name modernity.
Since then, study and exploration of diversity, together with the belief in this myth removing their conscience secret society, and the sun shone once again the truth.
At the end of this short article I quote what Jalal al-Din Mohammad Balkhi composed about SUN:
I am not night and night worshiper, which praise the sleep
Since I am servant of SUN, all wan to say about Sun.
Seddiq Rahpoe Tarzi
City of Goettingen , Germany
December 24, 2015, 13:20.
درود به جناب محترم صدیق رهپو طرزی ، تشکر از نوشته عالی تان. میلاد حضرت عیسی به همۀ دوستان مسیحی تبریک میگویم و سال نو میلادی را قبلا برایشان تبریک عرض میکنم. . به امید صلح سراسری در جهان. مهدی بشیر
آقای مهدی بشیر، دبیر نشریهٰ بیست و چار ساعت،
از مهر همیشگی تان یک دنیا سپاس.
در کار فرهنگی تان پیروزمند باشید.