عید میآید ولی
تاریخ نشر پنجشنبه ۲۵ اکتوبر ۲۰۱۲هالند
چهار شنبه سوّم آبان/عقرب /هزار وسه صد ونود ویک خورشیدی
عید میآید ولی
….
من نمی دانم چه عیدی راویِ راه شماست
همصدای درد ورنج وناله وآه شماست
گوسفندی را که گرگی کرده مالامال خون
باخبر ازانتظار فکرِ جانکاه شماست
های ای قربانیان مقطعِ جهل وجنون
دسته ای چاقوی تیزی برسرِ راه شماست
.باطلی پرورده ای دستِ نهان فتنه ای
جانشینِ عزمِ جزمِ گاه وبیگاهِ شماست
عید می آید ولی از دور می بینم که باز
ماتمی آماده ای اندیشه ای ماه شماست
آنکه خودرا کوهِ فریاد محبت می شمرد
پیش چشم اهل معنی کمتر از کاه شماست
دل به قربانِ شما تنهای تنها نیستید
شاعرِ شوریده حالی یارِ دلخواه شماست
نورالله وثوق
دو ست عزیز آقای وثوق ، شعر خیلی عالیست .عید قربان بشما و خانواده گرامی تبریک میگویم . موفق باشید. مهدی بشیر
جناب آقای وثوق! سروده ای تان نهایت زیباست ، ایکاش دهشت افگنان کوردل دل های پر سرور هموطنان ما را پاره پاره نمی کردند و خوشی عید شانرا از آنها نمی گرفتند ، نفرین بر قاتلین انسانیت.
با تشکر از احساس والای تان ، ایام عید بر شما وخانوادهء محترم تان نیز مبارکباد. با سپاس
قیوم بشیر