واژۀ درد
تاریخ نشر دوشنبه ۲۹ اکتوبر ۲۰۱۲ هالند
شریف حکیم
سپتمبر ۲۰۱۲
سیدنی – آسترالیا
*** واژۀ درد ***
******
جهان آغشته در خون و تو از زلف بُتان گویی
ز چشمِ مست ساقی ، در حریمِ می کشان گویی
بسی گفتند اُستادانه ، از شمع و شراب و شب
به شاگردی نشین آنجا ، اگر خواهی که آن گویی
گهی ترکیبِ این دزدی گهی مضمون آن دیگر
به خامی در تلاشی ، تا کلامِ پختگان گویی
هوای گلشن ار داری رموز از باغبان آموز
گلی در شاخسارت نهِ ، سخن از گلستان گویی
به هر برگی ز قاموست ، معانی اند مدهوشی
غریبِ واژۀ دردی ، ز بیدردی چُنان گویی
غم و دردِ نهان اینجا زبانِ شکوه میخواهد
به فریاد آ و عُریان گو ، هر آنچه در نهان گویی
ز داغ لالۀ صحرا ، بسی گفتند و خوش گفتند
ازین تکرار ها بگذر ، اگر خود داستان گویی
شدی صد بار قربانش ، ز جورش قصه ها گفتی
شکستِ عشق را تا چند ، پنهان و عیان گویی
تو ای صاحب قلم برخیز و از الهامِ نو سَر کن
ز دل ها عقده بگشایی ، گر از دردِ زمان گویی
شده صد بار قُربان و دوصد بارِ دیگر گردد
بدستش خامه و درسَر ورا باشدهیاهویی