۲۴ ساعت

ای زن چرا ؟

کی شوی زیبا به این ابزار ها

با همه تن بار ها

مثل آدم وار می باید ترا

ای زن چرا ؟

* * *

این تو هستی یا دکان زرگران

کرده ای بر خویشتن بار گران

جوهر تو جوهر اخلاق شد

زیب هایت فکرت خلاق شد

تا به کی تن را بیارایی به بار

با طلا و نقره های بی شمار

زینت تو نیست در آرایشت

زینت تو در کمال و دانشت

گر توانی زینت افکار کن

اندکی آزاده شو، احرار کن

تو اسیر دام زیور گشته ای

لا جرم انسان ( نیی ) گشته ای

بار ها را می بری با خویشتن

در عروسی ها میان انجمن

ناز تو ناز تن و بار گران

عزت تو در دکان زرگران

افتخار تو تن و تن بار است

ساده گی ها در نگاهت عار است

این قدر تبدیل کالا چی نیاز

ایقدر پایین و بالا چی نیاز

زیب تو در ساده گی های تو هست

در گمان و فکر و معنای تو هست

هر قدر رنگین کنی روی و تنت

یا که هم چندین کنی پیراهنت

کی شوی ارزنده تر از دیگران

سر به بالا مفتخر از دیگران

وزن معنایت ببر بالا نه تن

کشت رویایت ببر بالا نه تن

ای که هستی در پی تقلید ها

می شوی رنگین کمان دید ها

مسخ صورت می کنی با رنگها

در خیالت نیست جز اورنگ ها

فخر تو عریان گری و بازی است

ناز تو در زیور و بزازی است

  ( رخ نزن  )  اندام و گوهر های خود

 ( رخ بزن )  آن گوهر والای خود

باور بامیک