من که مجنونم تو مجنونم مکن
تاریخ نشر دوشنبه ۱۲ دلو ۱۳۹۴ – اول فبروری ۲۰۱۶ هالند
شعر زیبا وعالی را انتخاب کردم که متاسفانه شاعرش را نیافتم و حضورگرم شما عزیزان پیشکش میکنم که مورد قبول خاطر مقبول تان قرار گردد .
پروین مشتعل
من که مجنونم تو مجنونم مکن
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
پر زلیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو … من نیستم
گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم
سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم
کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم
شاعر معلوم نیست
تشکر از خواهر گرامی خانم مشتعل ، سروده زیبا را انتخاب کرده اید و کاش شاعر آنرا هم پیدا میکردید. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر
شاعر ان مولانا جلال الدین بلخی میباشد ، گرچه این شعر را به مرتضی عبدالهی نسبت میدهند ولی سبک و مقام بلند این شعر و راز و نیاز با خدا جز مولانا کسی دیگری نمیتواند شاعر این سروده وزین بأشد