گله از یار
تاریخ نشر پنجشنبه هشتم نوامبر ۲۰۱۲هالند
نوشته نذ یر ظفر
ورجینیا – امریکا
۷ / ۱۱ / ۲۰۱۲
گله از یار
پاد شاهـــــــی امر بر اعدام داد
شهر یان را یک بیک پیغام داد
گفت: بر مجرم تمام شــهر یان
سنگ اندازد برســــم دشـــمنان
هرکه زین فرمان تخـطی میکند
از گــــپ سلطان تخــطی میکند
قتل او باشد حلال و بــــی ملال
هم بمیرد هم شود در انفــــــعال
روز مو عود شهر یان بـــیشمار
صف کشیدند چون سپاه رزمکار
هر یکی بهر زدن چیزی بدـست
زرگرو بقــــــال دو کانش بـبست
در صفوف مرد مــــــــان بیشمار
بود بر مجرم یکی دیریـــــــنه یار
کو ز ترس و جور سلــــطان آمده
با دل پـــــر غـــــم پریـــــشان آمده
گل گرفته در کفش بر جای سـنگ
تا بیــــــــارش افگند خیلی زرنـگ
تا مــبادا یـــار او گردد مــــــــلول
هم نباید کرد از فر مان عــــــدول
یار خود با گل زدو کـــــنجی ستاد
یا ر او فر یاد کـــــــــرد و آه و داد
کای خدا مـــــــردم ازین درد گران
اشک میبارید و میــــــگفت الامان
رهروئی پرســـــــــید از احوال او
بی شکنج از شورو قـــیل و قال او
گفت با سنگت زدند بودی خـموش
با گلی از یار خود کردی خروش؟
مجرم از وحشت سرش با لا نمود
شد به تقریرو چــــــنین انشاء نمود
سنگ و چوب دیگران باکی نداشت
سینه ام از ضرب آن چا کی نداشت
یار گر با گــــــل زند درد آور است
سنگ و چوب دیگران مثل پر است
گر عزیزت بر ســــــــرت با گل زند
قلــبت اندر ســـــینه پیـــــــهم گل زند
گله ام از یـــــــــار میـــــــــباشد بسی
گله از دشـــــــــمن کـــــجا دارد کسی
نذ یر ظفر
درود به آقای ظفر ، واقعآ زیبا و عالیست .تشکر از شما دوست گرامی.
با عرض حرمت مهدی بشیر
جناب مهدی بشیر گران ارج از الطاف و حسن نظر تان سپسگذارم
نذیر ظفر
نذیرعزیز وگرامی سلام
نهایت مقبول و زیبا بوده و با مهارت خاص
سروده شده خداوند شما و قلم تان را از نظر
بد دور نگاه دارد
بهبه چه زیبا،واقعأ!
سپاس از شما فروغ مهر بان ؛ در حفظ خداوند باشید
Khailly zeba aqaye zafar sayb
شهلا جان عزیز جهانی سپاس از شما
و لیشاه جان عا لمی قر بان محبت تان سپاس از تمجید تان
گر عزیزت بر ســــــــرت با گل زند
قلــبت اندر ســـــینه پیـــــــهم گل زند
Bisyar Alali Wa Ziba Ast Aqayee Zafar , Mouafaq Bashaid