کربلایِ حُسین
تاریخ نشر پنجشنبه ۱۵ نوامبر ۲۰۱۲هالند
حسن شاه ” فروغ “
۱۵ / ۱۱ / ۲۰۱۲
لندن
کربلایِ حُسین
دیشب بیادِ فاتح خیبر گریستم
بر یادِ نورِ چشمِ پیامبر گریستم
از سوزِدِل ازغم و دردِ فراقِ دوست
چون ابرِ غُصه دار مُکرر گریستم
دربحرِ پُر تلاطم این دَردو رَنج وغم
کردم شِنا وهمچو شناور گریستم
آتش بَدِل زبانه زدو سوختم زِ درد
چون اخگرِ نشته به مجمرگریستم
هرروزکربلایِ حُسین است دروطن
در فکرِ کربلا و به مَعشر گریستم
بریادِ خاطراتِ شهیدانِ میهن ام
در خاکِ نا مُقدسِ کافر گریستم
چون آهویِ رمیده زِصیادِ حیله گر
از بیمِ دام و تیزیِ خنجر گریستم
بریادِ دشت و دره و دامانِ کوهسار
داغی بدل چو لاله ای احمرگریستم
از جوهرِ کلام تو آب داده ام سُخن
جوهربخامه کرده به مسطرگریستم
همچون فروغِ دیدهٔ ازدست رفته ام
من خامه وار بَر خط و دفتر گریستم
با تقدیم احترام فروغ از لندن
محترم جناب آقای قروغ سلام و شب تان بخیر !
واقعآ خیلی عالی و زیبا ست . از خواندن آن کیف کردم . موفق وسر بلند باشید. مهدی بشیر
آقاى فروغ سلام
از هر حرف سروده اى تان گریه اى را که کرده اید حس کردم ، به این میگویند شعر عالى، مضمون، طرح و تشبیهات بسیار حساس و پر مفهوم. قلم تان سبز باد.
سوزناکه اما شرین طمعه،زیبا!
جناب حکیم شما زنده وسلامت باشید
به زیبایی کلام وانتخاب سوژه های جناب
شما نمیرسد