۲۴ ساعت

02 نوامبر
بدون دیدگاه

سـرودِ سواران

استاد غلام حیدر یگانه

استاد غلام حیدر یگانه

غلام حیدر یگانه

صوفیه ـ پاییز ۱۳۹۰

سـرودِ سواران

آری؛ سرود، شهر و بیابان گریختند

از کوه و دشت، سنگر و میدان گریختند

از روستا گذشت گذرهای کشتزار

از شهر: باغ و برج و خیابان گریختند

هنگام عشق آمد و هنگامه جمال

بی حرف و دست و پای، جوانان گریختند

از متن آسمان و زمین و زمان و ذوق

کیهان نورد های جهانبان گریختند

دیگر چه جای ماندن شام و صباح ماند؟

«پیغمبران» ز مهبط ایمان گریختتند

افتاد خط و خال پلنگان کاغذی

شیرانِ بی سر و دم و دندان گریختند

دریا دلان، رسید کنون روزگار تان

پیلان پول و گستره نان گریختند

خوردند سفره قَسَم و زرق، زودتر

تا دوزخ از قلمرو قرآن گریختند

آری، سراسرِ کلمات شگرف و ژرف

مانند پاکبازی و پیمان گریختند

پرادعاترین حضرات گزاف، تا

بلغار و هند و جرمن و جاپان گریختند

بشتاب تا چکاد چکامه که از غزل

آن جلگه های رقت و ریحان گریختند

غلام حیدر یگانه

 
بدون دیدگاه

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما