باعَزمِ فدا
تاریخ نشر دوشنبه ۲۶ نوامبر ۲۰۱۲هالند
باعَزمِ فدا
حسن شاه ” فروغ “
۲۶ / ۱۱ / ۲۰۱۲
لندن
آن یار دلِ تنگِ مرا تاب و توان شد
خون میچکید ازدیده و دل مانع آن شد
فریاد کُنان برسرِ راهش چو فِتادم
ازگوشهٔ چشمش نظری کرد نگران شد
دانست که جانم به لب آمد زِ فراقش
گردید مسیحایِ من و صاحبِ جان شد
صد ها چو منش کشتهٔ آن تیرِ نِگه بود
برمن چو رسید مانع آن تیرو کمان شد
گفتم چه شود چاره ای دردَم بنمایی
بالُطف کرم طالبِ این دردِ نهان شد
باچنگِ خیال حلقه زُلفش بِگرفتم
زْلفش زِرُخش پرده دَرید ماه عیان شد
مهتابِ رُخش خیره بمن گشته همی دید
یاقوتِ لبش قهر شده طعنه زنان شد
گفتا که بیهوده زنی لاف زِعشق ام
عاشق نشمُرد آنکه نه رَسوایِ جهان شد
گرجان بدهی دررهِ معشوق عجب نیست
هرگاه که گرَت راهی خونین کفنان شد
چون راهِ درازو سفرِ دور به پیش است
باعزم فدا قصدِ نبرد بسته میان شد
هرجا که رَوی صلح و فروغ یارتو بادا
پروانه صِفت قاصد و پیغام رَسان شد
با تقدیم احترام فروغ از لندن
bisyaar aali , khoshim aaamad
شرین و دلپذیر!
ازجنابِ ولی شاه عالیمی ومحترمه شهلاجان ولی زاده
سپاس وقدردانی مینمایم
دیدم همه جا بود گرو گشته به ظلمت
از لطف فروغ تو جهان نور فشان شد
ما را نبود از روز ازل دیدهء رخشان
تا انکه فروغ تو به این دیده نشان شد
بسیار عالی دوست عزیزم . موفقیت های بیشتر و مزید تر تان را تمنا میکنم
گلهای چمن در صفت پسته دهان شد
نرگس دهنش دید که در خواب گران شد
نسرین دل ما که ز هجرش به شفق ماند
در ناله پر سوز غمش رفته نهان شد
گفتار فروغ آمده در عشق چه موزون
آهنگ برانداخت (همایون) به بیان شد
ظفرعزیزو گرانقدرم ممنون شما هستم
بر دیده کنم سُرمه من آن خاکِ سرِ ره
گویند که«واهب»به همان رَه روان شد
آهنگ«همایون»بدل من شرر انداخت
لیکن چه کنم قافیه درشورو فغان شد