۲۴ ساعت

08 آوریل
۲دیدگاه

غزل چشم

تاریخ نشر  جمعه ۲۰ حمل ۱۳۹۵ – هشتم  اپریل  ۲۰۱۶ هالند

غزل چشم

شایق الله دلدار اندرابی

دو دلم اول خط نام خدا بنویسم

یا که رندی کنم و نام تو را بنویسم

همه یک گفتم و دینم همه یکتایی بود

با کدامین قلم امروز دوتا بنویسم

ای که با حرف تو هر مسئله ای حل شدنیست

به خدا خود تو بگو نام که را بنویسم

صاحب قبله و قبله دو عزیزاند ولی

خوشتر آن است من از قبله نما بنویسم

آسمان مثل تو احساس مرا درک نکرد

باز غم نامه به بیگانه چرا بنویسم

تا به کی زیر چنین سقف سیاه و سنگین

قصه ی درد به امید دوا بنویسم

قلمم جوهرش از جوش و جراحت باقیست

پست باشم که پی نان و نوا بنویسم

بارها قصد خطر کردم و گفتی ننویس

پس من این بغض فرو خورده کجا بنویسم

بعد یک عمر ببین دست و دلم می لرزد

که من و تو به هم آمیزم و ما بنویسم

من و تو چون تن و جانند مخواه و مگذار

این دو را باز همین طور جدا بنویسم

شعر من با تو پر از شادی و شیرین کامیست

باز حتی اگر از سوگ و عزا بنویسم

با تو از حرکت دستم برکت می بارد

فرق هم نیست چه نفرین چه دعا بنویسم

از نگاهت به رویم پنجره ای را بگشای

تا درآن منظره ی روح گشا بنویسم

عشق آن روز که این لوح وقلم دستم داد

گفت هر شب غزل چشم شما بنویسم

وقتی که شب بساط غزل رو به راه شد

بغضم شکست و عاشقی ام را گواه شد

 او رفت و آتشی به دلم زد که ناگهان

طبعم به شعر غم زده ای پا به ماه شد

 دیشب پیام داد که دنیای من تویی

فورا” ولی نوشت ببخش اشتباه شد

 با دیگران اگر غزلی عاشقانه بود

هر وقت پیش چشم من آمد سیاه شد 

 تنها به این بهانه که نامحرم همیم

وقتی به ما رسید محبت گناه شد

 روحم همیشه کنج نگاهش پلاس بود

حیف جوانی شایق که در آنجا تباه شد

شایق الله دلدار اندرابی

 

۲ پاسخ به “غزل چشم”

  1. admin گفت:

    تشکر آقای شایق الله دلدار اندرابی از سروده ات . موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر

  2. تشکر جناب عالی قدر استاد محترم موفق و سلامت باشید

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما