دستم بګیر
تاریخ نشر یکشنبه ۱۶ دسامبر ۲۰۱۲هالند
دستم بګیر
شهلا ولیزاده
جمعه ۱۴ دسامبر ۲۰۱۲ فلوریدا
***
دستم بگیر تا دستت بگیرم در یک شبانگهء سرد
آنگهی که غروب رنگ میبازد
در کبودیی غم
شهلا
****
لبخند مادر
تا خندید مادرم
خورشید دمید در سردیهای نقش فطرتم
و بهار رخنه کرد
در بی رنگی ای یقین
که آری
منم
آنچه که بودم
شهلا
پنجشنبه ۱۳ دسامبر ۲۰۱۲ فلوریدا
دستم نمیرسد که بگیرم ز دستِ تو
لیکن به رسد که زنم من ز دستِ تو
جوهر
Shala jon aziz besyar maqbol khodawand qalame tan ra sabz dashta bashad
دستِ تو بدستِ خامه بِسپاریدم
تا شعرِ نو از دُرِ سُخن بِنویسد
امتداد دست هایت تا بهاران می کشد
برگ های زرد پاییزیی دستان مرا
دستم نمیرسد که بگیرم ز دستِ تو
لیکن به سر رسدکه زنم من زدستِ تو
این جهان را گفتم
هستی کون ومکان را گفتم
می توانی آیا
لفظ مادر گردی
همه ی رفعت را
همه ی عزت را
همه ی شوکت را
بهر یک ثانیه بستر گردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
آسمان کم دارم
اختران کم دارم
رفعت وشوکت وشان کم دارم
عزت ونام ونشان کم دارم
(راشد)
خیلی عالی
جناب عالیقدرم جناب جوهر،از حضور و لطف همیشگی تان سپاسگذارم!
محترم آقای ظفر گرامی،نهایت متشکرم!
جناب فروغ صاحب،با حضوری گرم تان افتخارم میبخشید،ممنون شما!
محترم یوسفی گرامی،از لطف تان ممنونم،بسلامت باشید!
راشد جان عزیز،چه تحفهء که برایم بجا گذاشتی،ممنونت!
دوست عالیقدرم آقای عالمی،مشکورم از چنین لطف،زنده باشید!
محترمه خانم ولی زاده تراوش های ذهنی شما همه دلنشین و زیباست و حکایت از یک احساس پاک درونی می نماید، درود بر شما!
درود به شاعره زیبا بیان محترمه شهلا جان ولیزاده.!
خداوند شما را صحت و سلامت داشته باشد و قریحه
بلند شعر تان همیشه مستدام
جناب بزرگوارم هروی صاحب،جهانی سپاس از چنین بینش والا،افتخارم میبخشید!
محترم آقای امپراطور،نهایت تشکراتم را بپذیرید!
دستم گیر!
بانو ګرارجم شهلا جان ولیزاده را سلام وعرض ادب دارم . شما هرچه مینویسید احساس وتخیل را چنان هنرمندانه با کلمات ناب و واژه های پیوند میدهید که خواننده را با نګاه اول در عمق سروده ها و نوشته های تان کشانیده میشود کبودی غم از شما به دور باد و ازغروب خوشی فرسنګها فاصله داشته باشید اما دست ګرفتن سخاوتمندانه تان یقینا احساس مهر ومحبت شما را همراهی مینماید وبا آن شفق
صبحګاهی و روز های شاد زندګی را تجربه خواهید نمود . تشابهات ومترادفات را با اسلوب عالی ادبی بیان نمودن کاری هر کس نیست برای چنین پیوند ها هنرمندی ویا سروده ګری باید باشد بلی دوست عزیز شما سروده ګرای عالی و با تخیلات زیبا ، با ظرافت و لطافت خاص ادبی ، سروده های تان را رقم میزنید وتقدیم میدارید قلم تان را توانا وافکار تان را با احساسات عاشقانه برای سرایش های بعدی توأم خواهانم .
لبخند مادر !
تا خندید مادرم
خورشید دمید در سردیهای نقش فطرتم
و بهار رخنه کرد
سلام بانو ګران ارجم شهلاجان ولیزادهرا عرض ادب دارم باز هم سیرم به سروده هایتان افتاد و چه زیبا دوپارچه ریبا از شما را خواندم یقینا این سروده هایتان مانند تمام آنچه آفریده اید درخشندگی و برازندگی سروده های گذشته تان را مورد تایید قرار خواهد داد .بلی شاعره گرامی لبخند مادر چه زیبا وبه جا سروده شده است . شما با این کلمات و سرایش قدسیت مادر را با آنهمه زیبایی واحساس به تصویر کشیده اید وارج ګزاری مادر را، مادر چون شما به خوبی ومهربانی احساس مینماید . مادر آن فرشته ای ست که خداوند متعال به شکل انسان روی زمین فرستاده و بعد از خداوند(ج) سجده اش را جایز دانسته وتکریم نموده است. بلی بانو عزیز شما تنها لبخند مادر را با چنان مهارت به سرایش ګرفته اید که نوید بهاری است وبه یقین اګر از هر زیبایی وصفات مادر بګویم شاید دیوانی کافی نباشد. مادر را ګرامی میداریم وشمارا در پناه حق میسپارم قلم تان را شیوا وپر رنګ وسبز آرزو دارم
جناب هروی گرانقدر،محترم آقای امپراطور عزیز و جناب عفیف گرامی،نهایت تشکرات و امتنانم را پذیرا شوید،مدیون الطاف معنوی شما هر یک از عزیزانم!