گلباران
تاریخ نشر یکشنبه ۱۶ دسامبر ۲۰۱۲هالند
گلباران
به استقبال سروده ای زیبا از دوست فرهیخته و گرانقدرم جناب آقای فروغ ، ابیات ذیل را تقدیم دوستان و عزیزان خواننده می نمایم.
قیوم بشیر
ملبورن – استرالیا
شانزدهم دسامبر ۲۰۱۲
****
باز ای ماهِ فروزنده چه جولان کرده ای
با فروغ حسن خود قصددل و جان کرده ای
ره به کوی دوستان بگشودی و رفتی تمام
تا بدام خویش افگندی شتابان کرده ای
خوانده ام شعر ترا در ۲۴ ساعت مدام
با سرود خویشتن عالم به حیران کرده ای
مژده ام بشنو که دارم از دیار دوردست
درکنارم شاعریست یادش به هجران کرده ای
چشم و دل گردیده روشن با نذیرجان ظفر
ای خدایا شاکرم لطف بر غریبان کرده ای
جوهرا دارم تشکر از پیام دلکشت
بیدرنگ هر سو برادر یاد یاران کرده ای
من سرود عشق لیلی را پسندیدم از آن
واهبا چندی سفر سوی گلستان کرده ای
راز های زنده گی را در میان خاطرات
واژه ها را بانوی شهلا هزاران کرده ای
از عنایت شعر های نغز خواندند دوستان
چند بانو با زلال اشک گریان کرده ای
از ثنای مهربان بشنیده ام بارها سخن
زنده باشی بسکه تو یادِ دلیران کرده ای
غصه ها دارد به سینه حضرت زرغون مدام
گرید و نالد که طالب ملک ویران کرده ای
از همایون بسکه خواندم شعر های دلکشی
عالمی ! تو بار ها وصف خراسان کرده ای
از عزیزی نکته ها دارم بدل با لطف خوش
جاودان باشی دفاع از نام انسان کرده ای
دوستی با یار مشفق افتخارات من است
مشفقا نازم که با من عهد و پیمان کرده ای
امپراطورا که داری ره به گلزارِ ادب
محمودا دارم خبر یادی ز جانان کرده ای
دوستِ خوبم صادق پیکار که داری طنز ها
با شریف بس حکیم روشن شبستان کرده ای
سید جلال ای همدیارم شاعرِ غربت نشین
با سرودِ دلنشینت یادِ خوبان کرده ای
دُر ها بخشد زگفتارش چنان نعمت فزون
نعمتا از بهر چه فریاد پژمان کرده ای
من ز ترکانی و زرگرپور دارم قصه ها
با توکل همنوایم یاد ِ مالان کرده ای
ای اسیر فرزانه مرد و شاعرِ والامقام
با تبسم هر نسیمی را به حرمان کرده ای
نادری را درد ها داد رنج بی پایان دهر
پرتوی در زنده گانی همچو باران کرده ای
از الهه حالت احرار پرسیدم دمی
گفته است خوبندوممنونم که پرسان کرده ای
زنده یادی شاعر شیرین بیان ِ شهر ما
زهرهء صابر مرا یادِ عزیزان کرده ای
من ز مختار زاده دارم آرزوی همدلی
گویمش ای نعمتآ لطف فراوان کرده ای
گفته بودی غصه دارم ، عاشقم ای همنوا
ای زریر با قطره اشکی یادِ باران کرده ای
درد ها داری به دل ای شاعر شیرین سخن
حضرت بهنوش چرا در سینه پنهان کرده ای
از جناب فضلی و خشنود خواندم ناله ها
من ز اطرافی چه پرسم گر نمایان کرده ای
از شفیق احمد که دارد شکوه ها از شوروشر
تا دل ساکن و رهنوش، گلبهاران کرده ای
آخ ای میهن دلم از دوری ات دیوانه گشت
تا به چند این غم ها در سینه زندان کرده ای
هرچه بود در خاطرت یاد آوری بنموده ای
ای « بشیر» با یاد یاران ، گلباران کرده ای
با عرض پوزش از آنعده دوستانی که اسامی شان از قید مانده است ، مؤفقیت هریک را آرزومندم
با عرض حرمت
قیوم بشیر
صَد سپاسِ بیکران ازتو«بشیرِ» قدردان
ذکرِ خیر و یادِ از هریک عزیزان کرده ای
فروغ
عالیست و دلپذیر! و جهانی ممنون از شمولیتم در این قصیدهء زیبا!
با درود و سپاس از لطف تان جناب اقای فروغ ، سرفرازی تان را آرزومندم!
محترمه خانم شهلا ولی زاده ! از حضور همیشه گرم و حسن نظرتان جهانی سپاس ، کامگار باشید!
چه زیبا و رسا درخت فامیلی ٢۴ساعت به قلم کشیده اید ازینکه أسمى از من هم برده اید هزاران سپاس . از دیدن نام خود در میان أسمى بزرگ مردان و زنان شعر خود را مفتخر میبا بم.
جناب محترم آقای حکیم از لطف تان متشکرم و باید بگویم که شما شکسته نفسی می فرمایید و گرنه اشعار تان همه زیبایی خود را دارا می باشند . مؤفق باشید!
نظربه تقاضای محترم ثنا سروده ای مذکورخدمت
جناب آقای بشیر تقدیم است
ای قیوم نازنین یادِ زیاران کرده ای
باسرود نغز خود یاران تو شادان کرده ای
زاده ای آن راد مردی کز ادب داری نشان
چون پدر با شعر زیبا سخت توفان کرده ای
با احترام «ثنا»
باهمین نازک خیالی های زیبایت(بشیر)
گلشن فکر مرا دایم گلستان کرده ای
با عرض حرمت جوهر
با تشکر از جناب محترم آقای فروغ و با عرض سپاس و امتنان از استاد گرانمایه محترم آقای ثناء ، از ذره نوازی های شما ممنون و متشکرم ، سعادتمند و کامگار باشید!
فرهیختهء گرانقدر جناب آقای جوهر!
از خیال پردازی های ناب تان شادم از آن
چون به بزم دوستی یاد جوانان کرده ای