سرگذشت
تاریخ نشر چهار شنبه دوم جنوری ۲۰۱۳هالند
سرگذشت
قیوم بشیر
ملبورن – آسترالیا
دوم جنوری ۲۰۱۳
***
هر زمان از عشق حرفی در میان آورده ام
بی تعارف نام جانان بر زبان آورده ام
زنده گانی تا ابد با لحظه ها پیچیده است
در میان لحظه ها حرف و نشان آورده ام
سرگذشت آدمی جز آه و دم چیزی نبود
در میان آه و دم یک جسم و جان آورده ام
سر به زانو تا بکی بنهاده ای اندر فراق
ای دلِ غافل ببین رازِ نهان آورده ام
شورو حال بنده گی از سینه می خیزد دلا
بنده گی را ارزشی روح و روان آورده ام
درسکوت نیمه شبها تابش مهتاب خوشست
من صفای آفتاب را بیکران آورده ام
دوش دیدم خاطرم بیمارِ تنهایی شده
درد تنهایی چه می پرسی ، شبان آورده ام
رمه ای در پیش و دارد گفتگو با نی چنان
عاشق نی باشد و جبر زمان آورده ام
راز تتنهایی فقط زیبنده ای ذات خداست
نقش تنهایی نشان اوست ؛ عیان آورده ام
خالق من عشق را در سینه ام بنهاده است
عشق جانان و دل و هم همزبان آورده ام
عشق یعنی پاک بودن ، دور بودن ازهوس
ای خدایا عاشقم ، ایمان بدان آورده ام
سختی و رنج و پریشانی برای آدمیست
آدمی را صبر می باید که آن آورده ام
صبر باشد مایه ی آرامش روح و روان
قیوم بشیر
درود بر فیوم جان بشیر، مثل همیشه عالی و زیباست . قلم تان همیشه رسا باد! مهدی بشیر
سپاسگزارم مهدی جان از حسن نظر و محبت همیشگی تان ، سعادتمند و سرفراز باشید!
همچو فرهاد تیشه ازعشقش بسرکوبیده ام
همچو مجنون از فراقِ لیلی جان آورده ام
فروغ
بسیار عالی است مثل همیشه جناب بشیر هروی عزیز
دست تان توانا وقلم تان سبز باد
بهر توصیفِ کلامِ پُر بهایت ای (بشیر)
زهره وخورشیدوماه،از آسمان آورده ام
جوهر
سپاس و امتنان دوست گرانقدرم جناب اقای فروغ ، ممنونم از محبت تان ، سلامت باشید!
دوست گرامی جناب آقای مشفق از حسن نظر و لطف همیشگی شما ابراز امتنان نموده سرفراز تان را آرزومندم!
جوهر عزیز زنده باشید ، ممنون ومتشکرم از لطف همیشگی تان وسرفرازی تان را تمنا دارم!