۲۴ ساعت

کام اژدها

تاریخ  نشر یکشنبه  ۱۸  میزان   ۱۳۹۵ –  نهم    اکتوبر  ۲۰۱۶ – هالند

کام اژدها

سید همایون شاه ” عالمی”

حرص بوَد کام و لبِ اژدها

حرص به آدم برساند چه ها

حرص کسان را بکند خیره سر

حرص مبدل کند آدم به خر

قتل کند تا پدری را پسر

یا پسری را بکُشد یک پدر

روی زمین آدمی چون رهنورد

بهر ِ پشیزی بشود رنگ زرد

حرص بَرَد آن صدف ِ آبرو

عزت آدم بکُشد مو به مو

حرص پریشان بکند ملتی

تا که به بیداد رسد ذلتی

کیفیت ِ حرص بود مختصر

لیک زند آتش ِ پرشور و شر

آنکه شود خادم و مخدوم ِ حرص

خویش نماید یکی معدوم ِ حرص

حرص خرد را بکشد از نهاد

حرص دهد آدمیت را بباد

آدم بیچاره ز دنیا چه بُرد

گاهی هوس خورد وگهی غم بخورد

مال و منال ات نبوَد جاویدان

تا بتوانی یکی نیکی بمان

قدرت و جاه ات چه مؤقت بود

زندگی آنست که عزت بود

دیدی حریصی که به شبها نخفت

زیر تُن ِ خاک برفت و نهفت

سال و مه و روز روَد بسکه زود

آتش ِ حرصیست ندارد ز دود

پَت منما گردن طمعی به کس

قافله یی عمر ندارد جَرس

بهر قناعت منما حرص و آز

پای مکن از گلیم ِ خود دراز

کم بخور و یک کمی آزاده زی

گه ز تجمل گذر و ساده زی

شادی همه دولت ِ مادی نبود

معنویت خالی ز شادی نبود

عشق همه شادی و آبادی است

زندگی بی عشق چو بربادی است

من به همین عشق همایون شدم

لیلی گزیدم یکی مجنون شدم