مُرواری هایِ اشک
تاریخ نشر پنجشنبه ۱۰جنوری ۲۰۱۳ هالند
مُرواری هایِ اشک
حسن شاه ” فروغ ”
۱۰ / ۱ / ۲۰۱۳
لندن
***
یارم فغان وناله ای من ناشنیده رفت
خندید بحالِ زارِ من و دیده دیده رفت
چون آفتاب از سرِ بامیِ طلوع نمود
در خانه ای خرابِ دلم نادمیده رفت
درگلستانِ باغ اُمیدم شگوفه کرد
باخنده پا نهاده و دامن کشیده رفت
ما را بحالِ گریه و زاری رها نمود
مرواری هایِ اشکِ مرا چیده چیده رفت
بی پرده کرد عشقِ من و راز خویشرا
هرپرده ای زِشرم که بودش دریده رفت
آماجِ تیرِ غمزه ای آن بی وفا شدم
بسمل نموده لیک سرم نا بریده رفت
ازخوانِ ما چه دید که ناکرده نوشِ جان
دل را کباب کرده و زآن نا چشیده رفت
هرچند فروغ دیده ای ما را ربوده بود
خنجر زِعشق بر دلِ ماهم خلیده رفت
با تقدیم احترام فروغ از لندن
محترم فروغ عزیز ،مثل همیشه عالی و دلپذیرسروده اید طبع تان روان باد. زنده و سلامت باشید.
مهدی بشیر
جناب فروغ عزیز بسیار عالیست مثل همیشه دلپزیر سبز بمانید
امروز باز نورِ فروغِ تو ای( فروغ)
این قلبِ داغدیدۀ ماراندیده رفت
جوهر
سروده اى زیبایی است جناب فروغ. کامگار باشید