از هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی
تاریخ نشر یکشنبه هفتم قوس ۱۳۹۵ – ۲۷ نوامبر ۲۰۱۶ – هالند
دوستان محترم ، هموطنان عزیز ، خواننده گان ، کتابدوستان و فرهنگیان گرامی و علاقمندان دوستداشتنی فیسبوک های آن !
باز هم قسمت دیگری از حکایات جالب و ارزنده کتاب هزار و یک حکایت ادبی وتاریخی تالیف زنده یاد استاد علی اصغر بشیر هروی را در سایت ۲۴ ساعت برایتان نشر کردم .
امید وارم که مطالعه این حکایات خواندنی را فراموش نکنید و آنها را همچنان به عزیزان تان هم ایمیل نمایید تا آنها هم مستفید شوند .
با عرض حرمت
محمد مهدی بشیر
*****************
حکایت ۲۳۹
آتش بیم ، دل و جان سوزد
شمع امید ، روان افروزد
«جامی»
بیم فراق
ذوالفنون مصری (ابوالفیض ثوبان ابن ابراهیم متوفی بسال ۲۴۶ هجری ) حکایت کرده است که سالی در مکهء معظمه مجاور بودم جوانی را دیده بسیار لاغر و زرد و زار که از شدت لاغری او متعجب شدم و از وی پرسیدم:
آیا عاشق کسی هستی؟
جواب مثبت داد و من پرسیدم :
آیا معشوق تو بسیار دور است؟
گفت :
نه؟ من واو هر دو در یکجا زندگی میکنیم.
پرسیدم:
مگر با تو بر سر قهر و خشم است؟
گفت :
نه ، با من در کمال لطف است .
پرسیدم :
پس چرا چنین زرد و زار هستی؟
گفت :
تو که از درد عشق خبر نداری بهتر است که از اینگونه سخنان در گذری ! مگر نمیدانی که محبت قرب از رنج دوری بیشتر است؟
مگر اطلاع نداری که در دوری امید وصال هست ولی در وصل بیم فراق هر لحظه جان عاشق را میگدازد؟
سلسله این حکایات جالب ادامه دارد …
تکرار :
دوستان محترم ، هموطنان عزیز ، خواننده گان ، کتابدوستان و فرهنگیان گرامی و علاقمندان دوستداشتنی فیسبوک های آن !
باز هم قسمت دیگری از حکایات جالب و ارزنده کتاب هزار و یک حکایت ادبی وتاریخی تالیف زنده یاد استاد علی اصغر بشیر هروی را در سایت ۲۴ ساعت برایتان نشر کردم .
امید وارم که مطالعه این حکایات خواندنی را فراموش نکنید و آنها را همچنان به عزیزان تان هم ایمیل نمایید تا آنها هم مستفید شوند .
با عرض حرمت
مهدی بشیر
عرض سلام!
آنچه وضاحت دارد بیدل در همه موارد انتظار را بر وصل تر جیح میدهد واین یکی از خصوصیات شعر بیدل در همه سبک های عروضی هست
بدون شک این گزینهء نوشتاری وپژوهشی ادبی نیز به همین سلسله آموزشی هست که تا جای به عر فان تعلق دارد.
بر این غزل بیدل نظر اندازید باری
بر خیالی چیدهایم از دیده تا دل انتظار
لیلی این انجمن وهم است و محمل انتظار
تا دل از امید غافل بود تشویشی نبود
ساز استغنای ما را کرد باطل انتظار
هرکه را دیدیم فکری آنسوی تحقیق داشت
بیکرانی رفت از این دریای ساحل انتظار
از هوس جز ناامیدی با چه پردازدکسی
جستوجو آواره است و پای در گل انتظار
نقش پا هر گامت آغوش دگر وامیکند
ای طلب شرمی که دارد چشم منزل انتظار
قطرهات دریاست گر از وهم گوهر بگذری
عالمی را کرده است از وصل غافل انتظار
چشم واکردیم اما فرصت دیدار کو
بر شرارکاغذ ما بست محمل انتظار
عمرها شد از توقع آبیار عبرتیم
ریشهٔ کشت امل خاک است و حاصل انتظار
بر شبستان خیال وهم و ظن آتش زنید
شمع خاموش است و میسوزد به محفل انتظار
وعدهٔ احسان به معنی ازگدایی نیست کم
از کرم ظلم است اگر خواهد ز سایل انتظار
مردهایم اما همان صبح قیامت در نظر
اینکفن میپرورد در چشم بسمل انتظار
در محبت آرزو را اعتبار دیگر است
این حریفان وصل میخواهند و بیدل انتظار
بر خیالی چیدهایم از دیده تا دل انتظار
لیلی این انجمن وهم است و محمل انتظار
تا دل از امید غافل بود تشویشی نبود
ساز استغنای ما را کرد باطل انتظار
هرکه را دیدیم فکری آنسوی تحقیق داشت
بیکرانی رفت از این دریای ساحل انتظار
از هوس جز ناامیدی با چه پردازدکسی
جستوجو آواره است و پای در گل انتظار
نقش پا هر گامت آغوش دگر وامیکند
ای طلب شرمی که دارد چشم منزل انتظار
قطرهات دریاست گر از وهم گوهر بگذری
عالمی را کرده است از وصل غافل انتظار
چشم واکردیم اما فرصت دیدار کو
بر شرارکاغذ ما بست محمل انتظار
عمرها شد از توقع آبیار عبرتیم
ریشهٔ کشت امل خاک است و حاصل انتظار
بر شبستان خیال وهم و ظن آتش زنید
شمع خاموش است و میسوزد به محفل انتظار
وعدهٔ احسان به معنی ازگدایی نیست کم
از کرم ظلم است اگر خواهد ز سایل انتظار
مردهایم اما همان صبح قیامت در نظر
اینکفن میپرورد در چشم بسمل انتظار
در محبت آرزو را اعتبار دیگر است
این حریفان وصل میخواهند و بیدل انتظار